کاشان نیوز-جابر تواضعی نویسنده و روزنامهنگار کاشانی مطلبی در مورد یکی از بیشمار معضلات جریمهها و عوارض بزرگراهی در کشور برای کاشان نیوز ارسال کرده است.
تابلو اول:
بیتعارف بخش زیادی از فراغت و البته مطالعه همه ما در فضای مجازی است. اما برای همین حق طبیعی یا دلخوشی کوچک باید هفتخوان رستم را طی کرد. هر آپ و قبرستانی که به درد میخورد، یا جذاب است یا فیلتر شده. باید مدتها به گوشی زل بزنی برای خواندن یک پیام یا دیدن یک ویدئو. یکی از سؤالهای تکراری این روزهامان، حرف زدن درباره فیلترشکن است. این سؤال را استوری میکنم. هر کسی چیزی میگوید. خیلیها فیلترشکن پولی خریدهاند، با قیمتهای گزاف. راضی هم هستند. واقعاً دردناک است. نت را میبندند و بعد با شرکتهای «دانشبنیان»شان بهمان فیلترشکن میفروشند، و ما هم درباره کیفیت فیلترشکنها حرف میزنیم و نه درباره چرایی وجود چیزی به اسم فیلترینگ.
▪ تابلوی دوم
اتفاقی کشف میکنم که قیمت بستههای اینترنتی در «ستاره/ صد/ مربع» و «ستاره/ هزار/ مربع» بهطور نجومی با هم فرق دارند. در اولی، سه گیگ اینترنت یکماهه، میشود نوزده تومان و در دومی، دو گیگ یکماهه میشود شش تومان. و البته در هر دو، بدون ارزش افزوده. یعنی اولی بیش از دو برابر، گرانتر از دومی است. چرا؟ مگر هر دو مال یک اپراتور نیستند؟ با خدمات ثابت، دلیل این اختلاف قیمت چیست؟ اسم این کار، چیزی جز فریب و کلاهبرداری و اخاذی از کسانی است که مثل من ناآگاهاند یا حوصله درآوردن تهوتوی این چیزها را ندارند؟
▪ تابلو سوم
پارسال جز یکبار با ماشین شخصی سفر نکردهام. اما مدام برایم پیامک عوارضی میآید. رقمها ناچیز است و میپردازم که شر نشود. دوباره میآید. اوایل اردیبهشت میروم یزد و وقتی برمیگردم، دوباره میپردازم. اوایل خرداد میروم اصفهان و این بار رقم عجیبوغریب است. چک میکنم. ماشینم بارها رفته ساوه و برگشته، بیآنکه من حتی یک بار این شهر را از نزدیک دیده باشم. حتی همان تاریخی که اصفهان بودهام. جالب این است که به فاصله یکربع، دوبار از عوارضی اصفهان رد شده. لابد ماشینم طیالارض میکند. شاخکهام میجنبد: اگر کسی پلاکش را دستکاری کرده باشد و بعد با این شباهت پلاک کار دستم بدهد چی؟
مثل همیشه نمیدانم باید چهطور پیگیری کنم. سامانه 197 با اعتماد بهنفس میگوید مربوط به شهرداری است. میگویم: «عوارض بین راهی چه ربطی دارد به شهرداری؟!» قطع میکند. پلیس راهور هم میگوید به ما مربوط نیست. یک شماره میدهد که قاعدتاً جواب نمیدهند. نگهبان دم در میگوید برو دم عوارضی بپرس. میروم. «آنیرو» یک دکه فکسنی دارد بعد عوارضی اصفهان. یک شماره میدهد که قاعدتاً جواب نمیدهد. میگوید بگیر تا جواب بدهد. دندانقروچهام را که میبیند، میگوید حرص نخورم و برای خود او هم پیامک اشتباه میآید. حرفش عصبیترم میکند. میخواهم برگردم. دوربرگردان دم عوارضی را با دالهای سیمانی بستهاند. مجبورم تا کیلومتر 12 جاده اصفهان بروم تا بتوانم دور بزنم.
اینها فقط سه تابلو از چیزهایی است که همه ما در طول روز میبینم. من عصبانیام، بهشدت خشمگینام، عجیب احساس توهین میکنم. من نهتنها دیده نمیشوم که نادیده گرفته میشوم. ناسزاهای عالم هم دلم را خنک نمیکند. تازگی فحشهای جدید میسازم. چون من یک شهروند نیستم، یک گروگانم. من یعنی ما. ما بیرگ و بیتفاوت شدهایم. بیچارگانی هستیم که بیچارگیمان را پذیرفتهایم و همه، گرفتار درماندگی آموختهشدهایم. اسیر موقعیتهای دردناکی که حتی نمیدانیم برای دردهایمان به کجا پناه ببریم و به کی شکایت کنیم. در منجلابی دستوپا میزنیم که راه نجاتی برایش متصور نیست.
12/3/1402
دیدگاه شما