کاشان نیوز– محبوبه قدیریان: کتاب «نون نوشتن» مجموعه یادداشتهای محمود دولت آبادی در فاصله بین سالهای ۵۹ تا ۷۴ است که در آنها به بیان اندیشهها، دغدغهها، فعالیتهای نویسندگی خود و مشکلات پیش روی آن،، مردم ایران و شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه پرداخته است. نویسندهای که داریوش شایگان درباره او معتقد است: «دولتآبادی مثل هر هنرمند راستینی، حساس، پراضطراب و مجروح از درد درون است.»
یکی از فوایدی که خواندن این کتاب دارد غیر از بهره گرفتن از اندیشههای او درباره مسائل مختلف خصوصا جامعه ایران و نویسندگی، الهام گرفتن از افکار و باورها و شیوه زیست یک شخصیت برجسته است که برای جوانان جویای راه نکات آموزندهای دربرخواهد داشت. محمود دولت آبادی در یکی از این یادداشتها به سه سخن از پدرش اشاره میکند که در زندگی اوتاثیر قابل توجهی داشته است: «۱-خودت را نگهدار ۲- مرد کار میکند و خموشی برمیگزیند.۳- کار کار کار… تنها کار تو را نجات خواهد داد.» در خلال خواندن یادداشتها متوجه میشویم که عناصری چون باور و ایمان به راه، عشق به آن، اراده و کار کردن و بردباری پیشه کردن از عوامل رسیدن به گوهر مقصود است و ارزشهایی چون پذیرفتن مسئولیت زندگی فردی و جمعی و موثر بودن در تعیین این سرنوشت، تنها به فکرمنافع شخصی و اعتبار و شهرت خود نبودن، خیرخواهی، غرور به جا دربرابر قدرت، راستی، نداشتن کینه و حسد، تنبلی نکردن، ازجمله دغدغه های ذهنی دولت آبادی است.
محمود دولت آبادی در یادداشت های خود از اینکه دغدغه انسانها و بهروزی آنها را داشته است سخن میگوید، از اینکه به ایران و مردم ایران زیاد فکر میکند و نوشته هایش از رنج و عشق به این سرزمین ناشی میشود. او معتقد است که مردم ما باید خود را بیابند و ارج بگذارند، ارزشها و ارجمندیهای پنهانی خود را کشف کنند، خود را باور کنند تا بتوانند در این زمانه نو در جهان در تعیین سرنوشت خود موثر بوده و پویا و سربلند و عزیز باشند: «زیرا مردم برای زیستن و شایسته زیستن نیاز به باورداشت خود دارند. ما باید به ارزشها و بی ارزشیهای خود آشکارا آگاه شویم و به آن بیندیشیم تا نگهبانی از ارزشهای خود را بتوانیم بیاموزیم. ما باید بدانیم چرا خوار و خسته میشویم؟» او معتقد است باید کاستی و ناتوانی و نداشتی های خود را بیابیم تا راه درمان آنها را بیابیم. او معتقد است باید مردم بیاموزند که خود سرنوشت خود را تعیین میکنند و باید در آن موثر باشند. او یکی از نقشهای مهم ادبیات را این میداند که با نمایاندن ظرفیتها و استعدادهای آدمیان به انها باعث شود که در سرنوشت و تاریخ خود سهمی داشته باشند.
بخش هایی از این کتاب را در ادامه میخوانید:
«آنچه که ما کم داریم، مردان و زنانی هستند که اندیشیدن را جدی گرفته باشند. اندیشیدن باید به مثابه یک کار مهم تلقی بشود. اندیشه ورزیدن. بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم. »
«به ذهنم رسیده است که وقتی هنر تحت الحمایه سیاست قرار می گیرد، درست بدان میماند که زنی نتواند بدون اجازه شوهرش جایی برود یا کار مستقلی انجام دهد.»
«بخل؛ این خصیصه سمج از کجا آمده که مردم از شادی و بالندگی و شایستگی «دیگری-دیگران» دچار بغض و دنائت رنجوری میشوند؟»
«برخی افراد از حالت من دچار تعجب میشوند و میپرسند “تو چه کم داری؟” و اشارهشان مثلاً به توفیقهای هنری-ادبی، و احمقانه اینکه اشارهشان به حُسن شهرت من است؛ و من از این پرسش آنها دچار تعجب میشوم که فکر میکنند انسان در حالتی حق دارد دچار باشد که شخصاً چیزی کم داشته باشد! غافل از اینکه یکی از علل اساسی چنین حالتی در من این است که حس میکنم و میبینم تک به تک مردم، هرکس فقط به مشکل خودش و راهحل فردی مشکل خودش فکر میکند؛ و لابد نمیداند که فاجعه اجتماعی از همین ناشی میشود که هر کس فکر میکند باید گوش و گلیم خود را از آب بهدر کشد. چه انبوهاند مشکلات زندگی ما، و چه اندکاند کسانی که آنرا مشکل خود بدانند.»
«آنچه هنرمند را میگدازد و هلاک میکند خود زندگی است. اما آنچه درباره هنرمند تصور میکنند این است که او همیشه متوجه برازندگی خود یا احتمال نقصان در این برازندگی است. حال آنکه اگر کسی حقیقتا در کارورزی «اهل» باشد در چنان موقعیتهایی چگونه مجال نگریدن به چند و چون برازندگی خود میتواند داشته باشد؟! مثال یک دروگر که وا پس مینگرد تا ببیند چندی از کشتزار را درویده و در واقع چندی از کار را انجام داده و چندی دیگر را باید انجام بدهد؛ در این معنا فقط جاهل ترین دروگرها میتوانند در میان بازوان خود نظر کنند و هنرورز اهل نمیتواند شبیه جاهل ترین دروگر باشد.»
«مگر انسان میتواند حالات خود را با کلمات بیان کند؟ اما همدلی و همزبانی حسن بزرگی است. تو برای همدل خود لازم نیست همه چیز را بگویی تا او اندکی از تو را بفهمد؛ بلکه کافی است اندکی بر زبان بیاوری تا او همه تو را دریابد.»
«کار نویسنده با عشق آغاز میشود. در یک کلام: عشق وجود. از این روست که تمام رنج ها و دشواریها میتواند تاب بیاود و از این روست که بردباری می آموزد و هم از این روست که ایمان می آورد به این حقیقت که پاسخ عشق خود را جز با کار نمیتواند بدهد بنابراین شیوه های کار را می آموزد و کشف میکند و در این راه دمی از تلاش باز نمیماند.»
دیدگاه شما