کاشان نیوز– مصطفی رحیمی* :چند روز پیش یکی از مراجعینم که یه دختر دانشجوی شهرستانی است به مرکز مراجعه کرد و گفت:
من جزو دخترانی بودم که خدا خدا میکردم از زیر ذرهبینهای برادر و پدرم خارج شوم و در یک شهرستان دیگری در دانشگاه قبول شوم…به آرزویم رسیدم، در کاشان پذیرفته شدم. بعد از مدتی احساس کردم که من هم نیاز به یک حامی دارم و بدم نمیآمد یک نفر همراهم و حامیام باشد.
پسرهای ترم بالایی به همان بهانهی قدیمی که ردوبدل کردن جزوه هست به سراغم آمدند.
از سعید خوشم آمد ولی جلسهی دوم ملاقاتمان یکسری جملات بین من و او ردوبدل شد…
گفتم خب؟ از من چه انتظاری داری؟!
گفت: آقای رحیمی شما کمکم کن تا بفهمم آیا آخرین کلام سعید تا چه حد در موردم واقعیت دارد!
در جلسه دوم سعید پیشنهاد داد به خانه مجردیشان برم چون زیاد خوشش نمیآید در اماکن عمومی باهم حرف بزنیم… وقتی شک و تردید من را دید، گفت:
چرا مثل دخترهای صدسال پیش داری فکر میکنی؟ این موضوعی است که یک دختر دههی هفتادی رو به فکر بیندازد؟ الآن دیگر همهی دخترها در آزادی کامل که حق انتخاب دارند و بهراحتی با پسرها ارتباط دارند و نهایتاً در بدترین شرایطشان با ترمیم همهچیز را حل میکنند…
وقتی دختر داشت توضیح میداد با خودم گفتم: ببین چه راحت یک پسر دارد به شعور یک دختر توهین میکند!
حربهی آن پسر در منگنه قرار دادن او بهعنوان یک دختر بیکلاس و قدیمی بود.
«مهارت جرئتمندی»
این مهارت به فرد این توانایی رو میدهد که از طعمه شدن حذر و اجتناب نماید…
چندین روش دارد که در خاطره بالا شیوهی «خلع سلاح» آموزش داده شد.
درواقع باید تنها سلاح فرد متخاصم را بگیریم که تحریک فرد به قدیمی و پوشالی بودن تفکرات دخترانه است که درواقع حفظ خویشتن یک لطف خداوندی و یک امر فطری در همه دختران عالم است …
سلاح پسر متخاصم تلقین و سو استفاده از حس بد عقبماندگی و قدیمی بودن یک دختر رو به کمال است…
پس دختر بهتر است بگوید:
اگر ورود خودسرانه یک دختر تکوتنها به منزل یک پسر غریبه که ممکن است در آن خانه حتی چندین پسر دیگر هم باشند، نشانهی کمال است، من همین امل بودن رو به هر اتفاق دیگری ترجیح میدهم…
من دوست دارم یک دختر اصیل و سنگین و باوقار… باشم که تنها مکان بستهای که قدم در آنجا میگذارم تویش فقط پدر و برادر و همسرم باشند…
من این عقبماندگی رو خیلی دوست دارم .
* مرکز مشاوره «مهارتهای زندگی»
دیدگاه شما