کاشان نیوز– حمیدرضا سهراب زاده: متولد دهم اسفندماه ۱۳۴۵ است. همزمان نقاشی و تئاتر را از سال ۱۳۵۷ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد.
اولین حضورش در عرصه تئاتر به سال ۱۳۵۹ و در فستیوال تئاتر کلاسهای کانون با مربیگری آقای حبیبالله لرستانی برمیگردد، از همان زمان بازی در تئاتر را بهصورت جدی و فعال دنبال کرد. میگوید علاقه زیادش به هنر تئاتر و بازخورد خوب از طرف مخاطبان بهویژه در دهه ۶۰ و ۷۰ که دوران طلایی تئاتر کاشان بود باعث شد در این زمینه موفقتر از هنر نقاشی ظهور کند. او در پرونده بازیگری خود فهرستی طولانی دارد که بخشی از آن غبارت است از بازی در نمایشهایی همچون تیله و چاه، هزار بار اعدام، شب، خار و دل، کار که نشد ندارد، راز درخت کهن، کوچه آقای سرکاری، پیر چنگی، محرمانه، بازیگر و کارگردان که رستم، هزارتوی آموزش، کوی آفاق کجاست، دیوار، اشتباه بزرگ (کارگردانی)، ولپن، کور اوغلی چنلی بل، میراث، کار سیاسی، ضیافت، راز نگاه، مضحکه صله سلطانی، سفر سبز در سبز، عاشق کشون، هفتپیکر، یا من مثل دریا، گمشده آسمان و دهها نمایش مناسبتی دیگر ازجمله فعالیتهای تئاتری ایشان است.
در این سالها علاقه به نقاشی را نیز رها نکرد و از هنرآموزی نزد مربیان کانون و گذراندن یک دوره کوتاهمدت در اهواز در شیوه رنگ و روغن و همچنین کسب تجربه باعث شد او در کنار فعالیت تئاتری خود در ساعات فراغت به نقاشی بپردازد و تاکنون علاوه بر چندین نمایشگاه گروهی در چند نمایشگاه انفرادی و دوسالانه و مسابقات نقاشی شرکت کرده است.
گفتگوی ما با رضا دلالت هنرمند تئاتر کاشانی را در ادامه بخوانید.
شما در زمره از هنرمندان پیشکسوت تئاتر کاشان به شمار میروید با توجه به فضای قالب بر آن دورهها وضعیت کنونی تئاتر در کاشان رو چگونه میبینید؟
برای بررسی این وضعیت باید به گذشته برگردیم سالهایی که عاشق تئاتر بودیم و این علاقه و عشق تاکنون ادامه دارد. راز این پایداری و اگر اسمش را بگذاریم موفقیت راه درستی بود که ابتدا پیش روی ما ترسیم کردند. بدون هیچگونه حاشیه و بیاخلاقی و با اعتقاد کارکردیم. حال اگر کار مذهبی، اجتماعی، کمدی و طنز بوده دوست داشتیم درست انجام اجرا کنیم اگر با آقای خسروی کار میکردیم به خاطر این بود که توی کاشان درستتر از او در آن زمان نبود. نه که الآن نباشد نه… سبک و سیاق کاری ایشان طوری بود که همه را باهم دلی و مهربانی کنار هم نگه میداشت. نمایشهای فاخری در آن زمان اجرا میشد. نمایشهایی با اصل و نسب، جاندار، قوی و همهپسند. چقدر ما استقبال تماشاچی داشتیم. عدهای بیهنر که نمیتوانستند رقابت کنند راهی جز تخریب نداشتند. این کارها باعث شد که نظر مسئولین کمرنگ شود. و بعدها برخی بیاخلاقیها در کارها بروز کرد که این موارد ضربه مهلکی به بدنه تئاتر کاشان وارد آورد. حسادتها، سمپاشی منافقانه برخیها تئاتر را به خاموشی کشاند. یک هنرمند تئاتر در آن دوره چقدر عزت و احترامی داشت. هیچکس جرئت نداشت در مورد هنرمند تئاتر بد بگوید. به قولی به سر هنرمند تئاتر قسم میخوردند. حالا چگونه است ؟ حالا هم همینطور است؟ یک عده باندانم کاری و اهمال خودشان، با عدم درک فلسفه و سیرت هنر، با پیاده کردن امیال شخصی و زبون خودشان وجهه هنرمند تئاتر را در شهر خراب کردند. هم خودشان را از بین بردن، هم بقیه آنهایی که با خوندل و مهر به تئاتر سالها تلاش کرده بودند. …خلاصه اوضاع کنونی زاییده این جریانات است.
به نظر شما چه باید کرد که تا افول تئاتری که ده اخیر گریبان گیر هنر این شهر شده را از بین برد و دوباره آن را به اوج رساند.
کاشان از دیرباز دارای پتانسیل زیادی در عرصههای مختلف بوده و هست. تئاتر و هنرمندش که جای خودش را دارد. در حاضر تعدادی از بچههای کاشان پیشرفت خوبی در سطح کشور داشتهاند، ما تحصیلکردههای زیادی در این زمینهداریم. آنها باید همت کنند و عاشقانه به کار در کاشان مبادرت ورزند، این ظرفیت در کاشان هست که با پیگیریهای مستمر امکان تأسیس رشته تئاتر و سینما دانشگاههای کاشان را فراهم شود. با کمک خانه تئاتر تهران میشود استادان خوب و زیادی بیاورند اینجا تا سطح علمی هنری این شهر قدیمی را بالا ببرند و خلاصه باید هم قدیمیها همنسل جدید باسواد دانشگاهی، هم باکسانی که در این سالها تجارب زیادی در عرصه کشوری به دست آوردند… همه و همه دستبهدست هم بدن و با کمک مسئولین شهر چراغ تئاتر کاشان رو پرنورتر و پرفروغتر کنند …
با توجه به اینکه شما در عرصه هنر نقاشی هم فعال هستید وضیعت حال هنر نقاشی را چگونه ارزیابی میکنید.
یکزمانی بود که برو بچههای نقاشی کاشان به هر شکلی بود بهصورت تجربی آثاری را خلق میکردند. کارها همه دلی بود و تجربی تا اینکه آقای مهدی اسد زاده اولین تحصیلکرده دانشگاهی این رشته که اتفاقاً از هنرمندان تئاتر هم بود به کاشان بازگشت. ایشان در این عرصه تحول اساسی را ایجاد کرد. فقط در یک مورد مثال بزنم که ما برای نقاشی از رنگروغنهای تیوپی استفاده میکردیم که یادم هست در کاشان وجود نداشت و اگر هم بود جنس باکیفیت و خوبی نبود. ما برای تهیه آن از برخی از دوستانی که در تهران تحصیل میکردند مثل دکتر ارج که او از تئاتریهای کاشان بود تقاضا میکردیم که برایمان تهیه کنند. ما خودمان بوم نقاشی را بهوسیله چوب و پارچه و مواد خاصی تهیه میکردیم؛ اما وقتی آقای اسد زاده برای آموزش شروع به فعالیت کرد با همکاری تعدادی از لوازمالتحریریها اغلب مواد موردنیاز نقاشی را در دسترس هنرمند و هنرجوی این رشته قرارداد. کارگاه سفالگری و مجسمهسازی با اساتید تهرانی در کاشان برگزار کرد. خیلیها مثل من که کار تجربی میکردم تازه فهمیدیم که دنیای لوازم نقاشی و مجسمهسازی چه گستردهتر از آن چیزی است که ما تابهحال کار میکردیم. به نظر من این کار آقای اسد زاده و پرورش هنرجویان بسیار و هنرمندان جدید باعث شد که رشته نقاشی و مجسمهسازی به اوج خودش برسد تا جایی که در شهری مثل کاشان که مجسمه و تندیس را بتسازی میدانستند توانست بهخوبی سمپوزیسون مجسمهسازی با حمایت شهرداری کاشان از سرداران برگزار کند. خوشحالم که نقاشی و مجسمهسازی این روز دارد در اوج قرار میگیرد. هنرمندان خوبی را تحویل کشور داده هنرمندانی چون بابایی، صادق زاده، راحمی،
و کلام آخر …
من خیلی از وضعیت موجود تئاتر کاشان ناراحتم. هر چه به گذشتهها نگاه میکنم میبینم این سرنوشت نباید برای تئاتر شهرم بیافتد. هنر تئاتر شهر من سرآمد تئاترهای شهرستانهای دیگر بوده است. به عشق و مهربانیهای آن دوران که مینگرم و این بیمهریها اشک را در چشمانم حلقه میزند. چرا اینگونه شده؛ یعنی من یا امثال من بدکار کردهایم یا دستهایی در این بیمهریها و جداییها نقش داشته است. بههرحال هر چیزی که باعث آن شده دل و روح من و همکارانم را مجروح کرده. امیدوارم با یک تلاش جمعی و اصولی بتونیم این گره کور تئاتر شهرستان را بازکنیم و آینده درخشانتری داشته باشیم.
سلام هم بازیگردیروز. متاسفانه تابه حال درقاموس مسئولان فرهنگی سطح بالاوسطح میانی وپائین تئاترتعریف که هیچ بازتعریفی هم نداشته است.مشکل اصلی این است که من وشمامعطل شده ایم وخودمان کاری نمی کنیم.شدیکباریک نمایش کم خرج کارکنیدوتوی کاشان خودتان اجرابگذاریدیاهمه اش ماندیم معطل سازمان رفاهی وارشادوغیره؟ مسکل ازخودمان است برارجان...