کاشان نیوز- امیر عباس مهندس: روایتهای احمد مرشدلو بر دیوارهای فضای هنری هشت چشمه را میتوان آیینهای دانست مقابل مخاطب. به عبارت دیگر افراد یا چهرههای نقش شده توسط نقاش با بیننده بیگانه نیستند و مرشدلو ما را که در کنار هم زندگی میکنیم نقش زده است. یکسان دیدن فرمها، اندام، و نحوهي قرار گرفتن وبرخورد یا تعامل با پدیدهها و عوامل چیده شده و قرار گرفته در کمپوزیسیون تابلو بیان کننده چنین امری است که همه ما از تبار آدم هستیم، و مجبور به پذیرفتن آنچه مستحق آن نیستیم. رنج، غم و بایدهایی که دیکته شدهاند و باید نیستند. تابلوهای قرار گرفته در فضای هنری هشت چشمه را میتوان به مستند نگاری با نگاهی نقادانه نزدیک و تعبیر دید. از منظری دیگر تابلوهای مرشدلو علاوه بر آنکه نظر به جامعهنگاری و سیر مستمر استیلا و تحمل دارد بیانگر رفتار پذیرفتهی مردمی است که حتا در خفا چیزی برای پنهان کردن ندارند. چراکه چشمها، خطوط و چینهای چهره، اندامهای شکسته، مشتهای گره شده از خشم و نفرت در پس چهرههای ساکت و رنج کشیده با مخاطب تنها حرف نمیزنند بلکه فریادی از سر نارضایتی یا چرا چنین است دارند. گاهی هم سکوتی که به الینه شدن و خودباختگی میشود تعبیر نمود بر تابلوها سنگینی میکند. خیره شدن و نگاه پرتره مانند به بیننده اگرچه مسخشدگی را به ذهن متبادر میکند، فراتر از اتفاق نقاشی میباشد بیانی در میزان چرایی و به چه علت است، میباشد. البته اگر انسانهای نقاشی شده را نمادی از مرکزیت دنیای نمادها تلقی کنیم و با رجوع به دنیای نمادها که انسان سه سطح کیهان را لمس میکند، زمین را با پایش، فضا و هوا را با تنه و اندامش و آسمان را با سرش. او در سه قلمرو سهم دارد، جماد نبات و حیوان و به وسیلهی روحش میتواند با الوهیت ارتباط برقرار کند ( فرهنگ نمادها، ژان شوالیه و آلن گیربران) پرسشی به ذهن خطور میکند که انسان سکوت کرده و مسخ شدگان اجتماع مرشدلو در چه جایگاهی قرار دارند. تنهای رنج کشیده بر زمین سوخته که آسمانی ندارند. چراکه نقاش آسمانی برای شخصیتهای داخل کادر قرار نداده و اگر آورده آسمانی هاشور خورده، دود زده و کدر است. وی در گفتگویی بیان داشته: نقاشان اجتماعی راوی آنچه هستند که میبینند؛… تکهای از پوست شهریست که در آن زندگی میکنند و میمیرند. تکهای از دنیای من، تکهای از دنیای شماست، انسانی که هر روز بیتفاوت از کنارش میگذرید. این ارجاع به جایگاه مخاطب در جهت تعامل با آثاری که به وسیله خودکار رقم خوردهاند کمک کرده و رهنمون به رهیافتی لذتبخش میشود.
تابلوهای مرشدلو را میشود نمادی پویا و زنده از انرژی بدنی شخصیتهایی که معمولن در تابلوها تکرار شدهاند دانست که باخط هاشورهایی کوچک وبزرگ به بیانی ویژه رسیدهاند. این بیپروایی در استفاده از متریال خودکار است که به نشان دادن دغدغه و عدم آرامشی که شاید منظور مرشدلو بوده را رقم زده است. در ارتباط پیوسته میان تصویر، نمادهایی مبین زبان نقاش شدهاند که منتج از تفکر، اندیشه و به منصهی اجرا درآوردن اندیشه و زبان میباشد.
نقاشیهای مرشدلو را میشود تابلوهایی سخنگو نامید. مخاطب مشکل چندانی در ارتباط برقرار کردن با تابلوها ندارد. شاید به همین علت است که این بخش از کارهای مرشدلو را با عنوان نقاشی اجتماعی نام بردهاند. به عنوان مثال آنچه از تابلویی که در آن پراید با لباسی از پرچم ایران پیچیده و مردمی با لباسهایی که ارجاع دهنده به جامعهی ایرانیاست بر بالای این به اصطلاح خودرو ملی ایستادهاند شاید غیر متعارف و دارای پارادوکس باشد اما زبان بصری و تامل در المانها بیننده را به فضایی دیگر رهنمون میسازد. تعدادی از کارهای مرشدلو تصاویری از کودکان جنگزده غزه است که با اندیشه و دغدغهي انسان مدارانهی وی امری بدیهی میباشد. در نهایت کارهای وی دیدنی است و بیننده بعد از نمایشگاه سعی میکند تابلوها و اندیشهی نقاش را دنبال خود داشته باشد.
احمد مرشدلو متولد ٢٠ شهریور ١٣۵٢ درمشهد نقاش و طراح واقعگرای ایرانی است. نخستین نمایش انفرادی وی در سال ۱۳۸۰ در گالری طراحان آزاد برگزار شد. او از نخستین نقاشانى است که دغدغههاى اجتماعى خویش را تجسمى کرده. تعدادی از آثار مرشدلو در برخی از گالریها و حراجیهای بینالمللی عرضه شدهاند. آثار وی در مجموعههایی همچون موزه متروپولیتن نیویورک، گالری ساعتچی لندن و گالری ایام دبی قرار دارند.








دیدگاه شما