کاشان نیوز-شیوا آقابزرگیزاده: سفری از نبودن به بودن، از نیست به هست و تجربهی زیست مشترک با آنها که هستند. آدمیان، حیوانات، گیاهان، اشیا، سازههای بشری و غیر بشری. آنها که اولین و شاید بهترین وجه مشترک با آنها بودن است و چه کسی بودن را، این وجه اشتراک را به من هدیه داد؟ از من نپرسیدند هدیه میخواهی یا نمیخواهی؟ هدیهات بودن باشد یا نبودن؟ اما اولین هدیهی زندگیام «بودن» بود، زندگی، آمدن و تولد. پدر و مادرم به من هدیه دادند و چشمان من در گرهی بند ناف، چشمان منتظر پدرم را از پشت میلههای بیمارستان دید. انتظارش را، اضطرابش را دیدم، آمدم اما بازهم گریستم میخواستم با او و هدیهاش قهر کنم و به دنیای نبودن و تنهایی خود برگردم. من از هجوم میترسیدم که او مرا در آغوش زندگی کشید و شانههایش تنهایی مرا خریدند.
جهان را برایم رونمایی کرد و الفبای چگونه بودن را به من آموخت. تکتک هجاهایش را در گوشم زمزمه کرد آنگونه که در گوش خودش زمزمه شده بود. من با چشمان او واقعیت را لمس کردم و غیر واقعیت را دیدم. آن زمان که کمرم را در اوج استقلال شکستند مچ دست او مهره ستون فقراتم شد و آن زمان که گرفتار دهان سخیف نقاب زدگان شدم او تنها کسی بود که خود بود بدون واسطه. لکههای دورویی را از چهرهام زدود. دست بر اشکهایم کشید و بوسه بر پیشانیام زد و دست بر کمرم.
زندگی جریان داشت در نگاهها، قدمها، لبخندها، غصهها و گریه نکردنهایش و آن هنگام بود که شریانهای وجودم به جوشش میافتادند و من بالیدن و شکفتگی را تجربه میکردم. گشایش مسیر زندگی را هرلحظه بیشازپیش در برابر چشمهایم میدیدم.
من راه خود را در چرخش ایام پیدا کردم. گامهایم تندتر شد و چینوچروکهای صورت او بیشتر اما تپش قلبش با ضربان قلب من تنظیمشده بود. در ناکجاآبادها بر سینهام دست میزدم و از بودنش مطمئن میشدم. آنقدر که دیگر بودن او عادت من شده بود. بودن من و او که باوجودش من به ما تبدیل میشد؛ و به من یاد داده بود زندگی کنم آنقدر که گاه جهان را به رنگ چشمان او میشی رنگ میدیدم. در تنهاییِِ استقلال، لالاییهایی اش را زمزمه میکردم و وقتی توپهای قلقلی را میدیدم کارهایم را خوب انجام میدادم. نقشهی زندگیام را از روی پیچوخمهایی که در خاطرات و قصهها برایم تعریف کرده بود میکشیدم. قصهها و خاطراتی که رؤیاییترین رؤیاها را برایم میآفریدند.
با چرخاندن کلید در خانه ساعت دو پابرهنه میدویدم اما بزرگتر که شدم تنها با این صدا مطمئن میشدم که هست و کارهای خودم را ادامه میدادم برای موفقیتهای هر چه بیشتر و داشتههای هر چه بیشتر… آنقدر به صدای کفشهایش روی پلهها عادت کردم که وجود او و تکیهگاهش داشتههای من شد مثل نان، پنیر، ماست که هرروز سر سفره ما بود. مالکش شده بودم. عکس صفحهی اول موبایلم شده بود و آن هنگام بر سرش فریاد کشیدم چرا امروز پفک نخریدی؟
موبایل روشن شد. پیامی دریافت شد: غم آخرتان باشد.
پردهی مشکی بر در خانهمان زدند. سرهای خمشدهی فرورفته در بلوزهای مشکی با چشمهای گرد کرده به سمتم. آری جوانی هجدهسالهام.پدرم دیگر نیست.
دیگر سینهام آواز نمیخواند. هدیهام را با خود برد. منی دیگر نیست. من بودم اما دیگر نیستم. من جاودانگی را باور داشتم اما باورم را از دست دادم. پدرم دیگر نیست و نخواهد بود. تنهاییام را، دردهایم را، دلتنگیها، کابوسها و زخمهایم را برای چه کسی بگویم؟ دستهای گرم تو را کجا پیدا کنم؟ راه رفتن و بر زمین خوردن را با چه کسی تجربه کنم وقتی زندگی نیست، بودن نیست؟ تو به من بودن دادی نه بودن تو را فهمیدم نه نبودنت را.
همهچیز در بابا آب داد، بابا نان داد خلاصه شد.
اجتماعی , اخبار , یادداشت
به مناسبت روز پدر
او همهچیز بود اما در «بابا نان داد» خلاصه شد
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=55667
دسته بندی : برچسب ها:
آخرین ارسال ها
-
قائم مقام معاونت مسکن وزارت راه و شهرسازی از پروژه مسکن ملی کاشان بازدید کرد
-
مهدی جمالینژاد استاندار اصفهان شد
-
امینالله رشیدی درگذشت
-
بهترین سایت معاملات املاک صنعتی در دنیا را بشناسید
-
برای تولد او …که روزی خواهد آمد و پیامی، خواهد آورد
-
فیلم کوتاه “کَفَر” در بیست و سومین جشنواره فیلم کوتاه ماگما ایتالیا
-
لوله پلیمری چیست و چه کاربردی دارد
-
اخبار منتشر شده از طرف فرمانداری شهرستان مورد تایید است
-
نگاهی به آثار رضا ندیمی در گالری فیوز
-
همه اتباع غیرمجاز باید بروند
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
قائم مقام معاونت مسکن وزارت راه و شهرسازی از پروژه مسکن ملی کاشان بازدید کرد
-
مهدی جمالینژاد استاندار اصفهان شد
-
امینالله رشیدی درگذشت
-
بهترین سایت معاملات املاک صنعتی در دنیا را بشناسید
-
برای تولد او …که روزی خواهد آمد و پیامی، خواهد آورد
-
فیلم کوتاه “کَفَر” در بیست و سومین جشنواره فیلم کوتاه ماگما ایتالیا
-
لوله پلیمری چیست و چه کاربردی دارد
-
اخبار منتشر شده از طرف فرمانداری شهرستان مورد تایید است
-
نگاهی به آثار رضا ندیمی در گالری فیوز
-
همه اتباع غیرمجاز باید بروند
دیدگاه شما