کاشان نیوز: امیرحسین ایزدپناه – فاطمه حسن زاده: خورشید واپسین روز فروردین، سپهر لاجورد را ترک گفته بود و ماه، نوری ملایم بر شب دوستداشتنی ِ اردیبهشت، میپاشید که با دو عزیز همراه، عزم «سیلک» کردیم تا از آخرین تمرینهای اپرای «آخرین درخت فرش» گزارشی تهیه کنیم بلکه شاید، صمیمانه، دین ِ رسانهای خود را به این «اتفاق» فرخنده، بهتر ادا کرده باشیم.
هزار هزار هم که غرق در مدرنیته و مظاهرش باشی، به سیلک که میرسی، «آن» چند هزارسالهی سیلک، تو را میرباید! «قلب»ات را با «روان»ات همسو کن؛ جادوی خاک را احساس میکنی! بشنو! «هویت»ات صدایت میزند! اما امشب باید این جادوی اصالت را در گوشهی قلبمان بگذاریم و از آن عبور کنیم. امشب میخواهیم تمرین اپرا را تماشا کنیم… .
نگهبان، به خیال آنکه گردشگر هستیم، میگوید: تعطیل است! بروید و فردا صبح تشریف بیاورید! گویا توضیح ما برای ایشان چندان گویا نیست! هم اندر زمان، یکی از اعضای اجرایی گروه به کمک ما میآید و درنهایت، خوشآمد گویی «مجید خلیق»، آهنگساز اپرا -که هماهنگیهای دیدار امشب را با او تنظیم کردهایم- ما را به درون محوطه سیلک میبرد. چند ده نفر، در اطراف ما، هر یک به کاری مشغول؛ در همان نگاه اول، صمیمیتی دوستداشتنی را میتوان حس کرد… .
گروه موسیقی چند ده متر جلوتر، مشغول تمرین هستند، روی به سمت راست که بگردانیم، چند صد متر آنطرفتر، نرسیده به تپههای کوچکتر کاوش نشده، سِن اصلی را چیدهاند و بازیگران در حال تمرین هستند. حد فاصل این نگاه ما، جایگاه تماشاچیان خواهد بود. تمام این فضا، در فاصلهی چند صد متری «زیگورات» (که امشب یا شاید هر شب، نورافکنی پرنور بر فراز آن، معصومیت و نورانیتاش را افزون کرده) واقع است.
در نگاه نخست به سِن، سه گوی نورانی، دار قالی، خمرههای بزرگ رنگرزی و دکلی آهنین که فعلاً به جای درخت برای تمرین از آن استفاده میکنند، به چشم میآید. در گوشهای از محوطه، چند نفر دارند «درخت» ِ نمایش را آماده میکنند.
از اقبال نا سعد ما، «سعید احمدیان»، نویسنده و کارگردان اپرا، امشب اینجا نیست و -آن طور که «خلیق» میگوید- با تیم نورپردازی اش به «خانه بروجردیها» رفته تا نورپردازی کنسرت «کیهان کلهر» را انجام دهد. (استقبال غیرمنتظره از کنسرت استاد کلهر و تمام شدن تمام ۵۰۰ بلیت آن در چند ساعت اولیه، یکبار دیگر ظرفیت بالای هنر موسیقی این دیار را نشان داد. باشد که پند گیرند!).
اما از اقبال سعد ما، «مجید خلیق» اینجاست و با صمیمیت ساده و نیکوی همیشگیاش، همه چیز را برایمان توضیح میدهد. قدمزنان، به سِن نزدیک میشویم. با توجه به آنچه میبینیم، بیش و پیش از هر چیز، بار دیگر نگرانی خود را از پاسداشت و پاک داشت ِ سیلک از آسیبهای احتمالی تمرینهای فشرده و اجراهای شلوغ شبهای آتی، بیان میکنیم؛ او اما بار دیگر، به ما اطمینان میدهد که نگران نباشیم، چراکه هم در این زمینه با «میراث فرهنگی» در تعامل هستند و هم اعضای گروه به این مهم واقف هستند و هم طراح هنری اپرا، سرکار خانم نیکبخت، قبل از شروع کارهای عملی و جدی، بهتفصیل، دغدغهها و راهنماییهای لازم را برای اعضای گروه بیان داشته است. یکی از دوستان عزیز همراه ما، به ما یادآور میشود که «یانی» هم در خیلی از مکانهای باستانی، کنسرت برگزار کرده است و این نشان میدهد که اگر نکاتی که باید، رعایت شود، نگرانیها از بین میرود.
با توجه به بی در و پیکر بودن برخی جوانب سیلک، درباره این دغدغه برای شبهای اجرا هم میپرسیم که خلیق میگوید: «برای آن شبها هم برنامهریزی کردهایم. طرحهای مختلفی هم در ذهن بوده است که درنهایت سعی میکنیم، بهترین آن را انتخاب کنیم. درباره انتظامات برنامه هنگام ورود و خروج تماشاگران و نیز انتظامات محوطههای جانبی، حتماً تدابیر خوبی خواهیم اندیشید. البته برای حفظ چنین انسجامی نیاز به همکاری همسایگان محترم نیز داریم که تا الآن سعی کردهایم با آنها در ارتباط کاملاً مثبت باشیم».
«مجید خلیق» یکی از مهمترین دغدغههایش برای این اجرا را، نحوه صدابرداری و کیفیت خروجی خوب آن، با توجه به شرایط سخت باز بودن فضا، عنوان میکند و میگوید در تلاش است تا حداکثر بهینهی خروجی صدا را دربیاورد. با توجه به فضای تماشاگران، باندهای پخش صدا، در مکانهایی استقرار خواهند داشت که صدای احتمالاً زیاد آنها، خطری برای سیلک نداشته باشند. (وقتی به این حد از احتیاط این عزیزان فکر میکنیم، جا دارد که یکبار دیگر از خودمان و همهی مسئولان شهر بپرسیم که راستی ماجرای آن کاخ کذایی در حریم سیلک به کجا رسید!؟)
با توجه به اینکه اردیبهشت، معمولاً به لحاظ گردشگری، نقطه قوتی برای کاشان محسوب میشده است، میتوان و باید از پتانسیل گردشگری برای تبلیغ و اجرای هرچه باشکوهتر این اپرا استفاده کرد تا هم خود سیلک، بیش از پیش، شناخته گردد و هم هنر هنرمندان دیار سیلک.
به پیشنهاد دستیار کارگردان، خلیق، گروه موسیقی را به نزدیکی سِن دعوت میکند تا با همکاری گروه نمایش، یکی از پردههای نمایش را تمرین کنند. چند بازیگر (که مهران مبینی و سعید آقایی در بین آنها برای ما شناختهشدهتر هستند) هر یک در گوشهای از سِن هستند تا آمادهی ایفای نقش خود باشند و گروهی از بازیگران فرم در پس ِ پشت ِ تپهها در انتظار؛ خلیق، در جایگاه رهبر ارکستر، به نوازندگانش میگوید که این پرده را با ریتم آهستهتری ساز بزنند. گروه نوازندگان، چند بار تمرین میکنند تا درنهایت بتوانند نظر او را جلب کنند.
آن طور که پیداست، تنوع سازها در این اجرا، جالب و کمنظیر خواهد بود. البته چند نوازنده به همراه گروه کُر (که از اراک به کاشان میآیند) امشب غایب هستند. فرمان اجرا صادر میشود. ما باکمی فاصله، جلو سِن نشستهایم و چشم دل به آواز عزیزان بازیگر روی سِن دوخته و گوش جان به ساز عزیزان نوازنده کنار سن، سپرده. «زیگورات» در دوردستی نزدیک، بر فراز همه ما به تماشا ایستاده است.
نوای آواز بازیگران و ساز نوازندگان، در هم تنیده میشوند؛ یاد شعر (منسوب به) مولانا میافتم: «خشک سیمی، خشک چوبی، خشک پوست / از کجا میآید این آوای دوست؟»
ناگفته پیداست که سوای «فرش» که سوژهی ناب و اصلی این اپراست، دیگر هنرها و اصالتهای کهن ایرانی، از شعر و آواز و حرکت گرفته تا موسیقی، جانمایهی این کار است. موضوع دیگری که در همین رابطه از «مجید خلیق» میپرسیم، ارتباط برقرار کردن تماشاگران با این اپراست.
با توجه به تجربهی اپرای سال گذشته و گلایه برخی تماشاگران که گاهی برخی شعرها را به هر دلیلی متوجه نمیشدهاند و به همان اندازه از جریان نمایش عقب میافتادند، خلیق میگوید: «برای این کار، بروشور تهیهکردهایم که هنگام ورود مخاطبان به آنها داده میشود. در این بروشور، مشخصات کاملی از اثر، ازجمله اسم و رسم بازیگران و نوازندگان و عوامل اجرایی، به همراه تمام شعرهایی که قرار است خوانده شود، نگاشته شده است». بدین ترتیب میتوان گفت که یکی از نقصهای اپرای قبلی، برطرف شده است.
درحالیکه هنوز چندان از جزئیات داستان نمایش، آگاه نیستیم، کمکم و بهناچار عزم برگشت میکنیم و لذت فهم و درک نهایی را میگذاریم برای تماشای خود اثر در شبهای پنجم تا بیستم اردیبهشتماه. نخستین شب اجرای این اپرا، در شامگاه سهشنبه هفته جاری است که میتوان همزمانی آن با مبعث حضرت رسول اکرم (ص) را به فال نیک گرفت.
با توجه به این همه خلاقیت و انرژی که عوامل پرتعداد این اپرا، گذاشتهاند و با توجه به استقلال فکری و مالی هنرمندان آن، باید از شهروندان کاشانی درخواست کرد که چنین تلاشی را قدر بدانند و با حضور در این اپرا و تبلیغ برای آن، به عوامل آن و درنهایت به هنر فاخر شهر، کمک کنند.
یکی دو روز است که بلیتفروشی این اپرا، از طریق سایت «ایران کنسرت» شروع شده است. با توجه به محتوای اپرا و مکان اجرا و با توجه به قیمت مرسوم تئاتر و کنسرت در ایران، قیمتهای ۲۰، ۳۵ و ۵۰ هزارتومانی برای چنین اثری، خوب و منطقی به نظر میرسد.
اپرای «آخرین درخت فرش»، از ۵ تا ۲۰ اردیبهشت ۹۶، به مدت ۱۶ شب، در ساعت ۲۱ و در محوطه تپههای تاریخی سیلک کاشان، برگزار میشود.
دیدگاه شما