کاشان نیوز– عطیه جوادی راد: ایران سرزمین خشک، اما پربرکتی است. این خاکِ کمآب، بزرگان کم نداشته است.
مهرداد بهار پسر ملکالشعرا در کتاب از اسطوره تا تاریخ از روزی نوشته که به خاطر بریدن پروبال کبوترها، پدرش از دستش عصبانی میشود و دنبالش میگذارد تا بگیرد و به حسابش برسد. مهرداد از در خانه در میرود و وسط کوچه، آقای گلشائیان که ایشان هم وزیر مملکت بودند، صدا بلند میکنند که: جناب ملکالشعرا؛ جناب ملکالشعرا.
اما کبوترها عزیزتر از آن بودند که جناب ملکالشعرا کوتاه بیاید و بایستد. ایشان با عصای افراشته تا خیلی دورتر دنبال پسرش دویده است.
مهرداد برخلاف حدس تلخ پدر که زمانی گفته بود «این پدرسوخته هیچ نخواهد شد» میشود دکتر مهرداد بهار؛ که کتاب پژوهشی در اساطیر ایران را نوشت که در آن متون پهلوی همچون بندهش و دینکرد و زاداسپرم و بهمن یسن و ارداویرافنامه و غیره را مدون و تصحیح و روانکرده و بر جزء جزء آن، ضمیمههای تحلیلی و روشن نگاشته است.
در دهههای چهل و پنجاه؛ ایران بهسرعت مدرن میشد و شاه با فروختن تاریخ دو هزار و پانصدسالهی شاهنشاهی، قدرت و اعتبار جهانی میخرید. درست در همان سالها، دکتر مهرداد بهار بهعنوان یک اسطورهشناس آگاه بر تاریخ ایران باستان که در انگلیس فوقلیسانس گرفته بود، اجازه تدریس در دانشگاه تهران را نداشت.
سازمان امنیت به خاطر سابقهی دوسالهی زندان سیاسی اجازه تدریس به او نداد و دکتر بهار با شغل کارمندی بانک مرکزی زندگی میکرد.
در جلد دوم این کتاب؛ بهار چگونگی باورها، آیینها، مکانهای مقدس و پیروان هر کیشی را در زیرمجموعه اساطیر ابتدایی بررسی میکند.
بهار در یک میزگردی با حضور شاهرخ مسکوب و داریوش شایگان و شفیعی کدکنی و جهانبگلو (جمع همه خوبان) در جلسه نقد و بررسی کتاب سوگ سیاووش مسکوب؛ از بیمعنی بودن تأسف برای از بین رفتن اسطوره حرف میزند.
از قرار در جمع حسرتی و پرسشی برای فراموشی اسطورههایی چون سیاووش و آیینهای باستان و مرامهای رایج در حماسههایی چون شاهنامه پیشامد کرده است. اغلب دریغ دارند برای از بین رفتن قریب وقوع شاهنامه و بنمایههای اساطیری و مرام حماسی آن. بهار میگوید: «امروزه اساطیر شاهنامه، به همان صورت اسطوره، نه تیپ و جهان درونی و فکری آن، عمرش به سر آمده است. چون شرایط زندگی ما تفاوت کرده است. ولی این قضیه قابل تأسف نیست، چون این اساطیر امروز وارد فلسفه و تفکر شدهاند و کسانی بهجای تکرار، آن را تحلیل میکنند. اساطیر یک جهان تازه و وسیع پیداکردهاند. اساطیر هیچوقت نمیمیرند، بلکه نوع حیاتشان تغییر میکند.» بهار ۱۳۸۱ ص
۳۶۷
دکتر بهار فقط بهصورت حقالتدریس گاهی در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت و به دخالت سازمان امنیت هیچوقت استخدام دانشگاه تهران نشد. یک آن؛ به سرم میزند که اگر زمان به عقب برمیگشت و در آن دورهی شکوفایی چهل و پنجاه خورشیدی، استادان بسیاری همچون بهار میتوانستند بدون اعمالنظر سازمان امنیتیها، به دانشجویان پرشور آن دوره اسطوره وادیان درس میدادند چه میشد؟
اگر؛ در گذشته سبز نمیشود، چون تخم درخت فرداست.
یک نگاه درست و متعادل، آگاه و مشرفبه تطور درزمانی و همزمانی اساطیر؛ با اشاره به اثربخشی همهی اسطورهها و ادیان بر روی همدیگر و در کنار هم در طول هزارها سال زندگی بشری، آبی حیاتبخش است بر آتش تند و سوزندهی ایدئولوژیهای یکسونگر که تنها خودشان را راستین و تنها الگوی رستگاری قلمداد کردند و متعصبانه، هیزم به آتشی ریختند که میراثی جز خاکستر سرد و خاموش باقی نگذاشت.
کتاب از «اسطوره تا تاریخ» بهتر از آب روان، از اسطوره و کارکرد و نمودهایش میگوید. کتاب «پژوهشی بر اساطیر ایران» کمی سختخوان هست، ولی مرجع است و مثل همهی پدران سختگیر، مزد این سختگیری و سختکوشی را در بعدتر، در خواندنها و جستجوهای بیشتر میدهد که هر چه درباره اسطورههای ایران میخوانی میبینی بهار چه درست در این کتاب به آن اشارهای کرده است.
دیدگاه شما