کاشان نیوز-حسین باغ شیخی: تئاتری که مخاطب باورش میکند، با او همراه میشود، حرفها و دغدغه ونگرانیهای این روزهایش را در آن میبیند و میشنود و به خاطر دیدنش حاضر است به یکی از کوچکترین سالن های کاشان البته تماشاخانه های کاشان – تماشاخانه ماه- برود و شاهد مرور داستانی باشد که در حاشیه یک اتفاق رئال امکان شکل گرفتن داشته و …
اپیزودهایی مجزا که در نهایت یک تلاقی عینی و یک تلاقی ذهنی با هم دارند و مخاطب در مسیر همراهی با این اپیزودها علاوه بر دریافتهای هنری و اجتماعی لذت دیدن یک اتفاق هنری را البته با تاکید وتوجه برجوانی بازیها تجربه کرده است.
اما حالا، در آستانه برگزاری یازدهمین جشنواره تئاتر مهر، فصل جشنواره تئاتری منطقه کاشان و هجوم اخبار و آمار و ارقام مدیریتی و… سخن از چیست؟ بهتر است مطلب را با چند سوال ادامه دهیم؛ تئاتر خوب چگونه تئاتری است؟ به چه دردی میخورد؟ مدیران در این میان چه میکنند؟ جایگاه و سهم مردم چیست؟واصلا صاحبنظران این عرصه کیانند؟
با زبانی ساده و صریح، میتوان تئاتر خوب را نتیجه یک فرآیند دوطرفه بین گروه تولید کننده و مخاطبان دانست. فرآیندی که طی آن بخشی از دغدغه مخاطبان در آن به تصویر کشیده میشود و چون این تصویر خود از یک باور و تلاش علمی برخواسته است، اندیشه را تحریک میکند و ذهن مخاطب را در مسیری تاثیرگذار ومتفکرانه، از انفعال به فعالیت هدایت میکند. این دغدغه میتواند اجتماعی، فرهنگی، فلسفی، و یا هر چیز دیگری باشد. از طرفی تئاتر صرف نظر از ماجرای حاکم براین روزهای آن و اوضاع احوال سالنها و بودجه و غیرهاش، قطعا نیاز واقعی یک جامعه پویا است. جامعهای که میخواهد رو به جلو باشد وکاشان همواره درطول تاریخ نمایشی خود بااین رویا خوابیده وبیدارشده است.
از سوی دیگر، یک رکن سوم در این میان وجود دارد که نه مخاطب است و نه تولیدکننده؛ این رکنی است که در لایه اول، رکن مدیریتی نامیده می شود و بناست در مسیر عرضه و تقاضای فرهنگی و هنری قرار بگیرد و به شکلگیری فرآیند نیاز و دغدغه و آرامش سامان بدهد. اما مشکل از آنجایی آغاز میشود که این رکن نتواند شرط بودن خود را در دیده نشدن جستجو کند، و نیاز داشته باشد که دیده شود، خودی نشان بدهد و ردپای خود را به رخ بکشد.
طبعاً در این میان مدیران و اشخاصی هم هستند که از علم مدیریت بهرهای بردهاند و میتوان آنها را کمک دهنده و هدایتگر نامید؛ اما حقیقتاً آن چیزی که در حال حاضر وجود دارد این است که ،هرچند باتغییرات مدیریتی شهرستان بارقه هایی از امید درگ فرهنگ وهنر شهرتابیده شده اما باید حواسمان باشد که اعلب اتفاقات مدیریتی فرهنگی در تئاتر بیشتر پیش برنده باشد تا بازدارنده. به عنوان مثال نظام تفکیک و طبقهبندی حمایتی گروههای جوان که از منظری دیگر جان و روح تئاتر آینده و حال هستند، از فعالان تئاتر که حالا دیگر آردهایشان را بیختهاند و الک را آویخته، خود بیانگر یک نوع بازدارندگی است وخوب وبدسلیقه ای را جایگزین نقد درست قراردادن وتیغ نقد غیرمنصافه بر حاصل رنج وتلاش دیگران زدن عین یک جانبه به قاضی رفتن است.تئاتر جوان کاشان امروز دوران پوست اندازی خود راپشت سر می گزارد وتلاشهایی چون «امپرسیون جیغ بنفس »با همه کاستی های ساختاری وهنری،باهمه مطالعه وسعی روزانه کارگردان ساعی ،نویسنده جسوروتیم تولید کننده جوانش نیازمند حمایت است تا تعالی یابد.بدون تردید درپوستر تبلیغاتی این تئاتر هم مارابه این نکته توجه داده بودند که برای تفریح وسرگرمی صرف به استقبال دیدن این کار نرویم!تئاتری به عقیده صاحبان اثر،کارپایان دوره گلاسهای آموزشی بازیگری وکارگردانی است!
تئاتری مانند «امپرسیون جیغ بنفش» که حاصل یک خوانش علمی وجسارت رفتن به موضوعات این چنینی بوده است، شاید بهترین بهانه برای طرح این بحث نباشد. تئاتری که تعداد قابل توجهی هنرجوی تئاتری و با انگیزه و پرنشاط را در خود جای داده و اغلب این هنرمندان چندان شناخته شده نیستند. البته مجتبی جدی، کارگردان این نمایش، چهره شناخته شده و پرکار تئاتر این روزهاست، که برای به ثمر رساندن چنین اتفاقی مرارتهای فراوانی را متحمل شده است. نکته اینجاست که او نه مدیر است و نه مسئول؛ ولی به این موضوع خوب توجه کرده که تئاتر باید با جامعهاش همراه باشد و علاوه بر مفید بودن در این مسیر، باید انرژی اش را از جوانان تئاتر بگیرد.«نمایشنامه ای که ازیک سوبه بیان دردها ودغدغه های انسانهایی می پردازد که سرگشتگی از ویژگیهای مهم آنهاست،نسلی که هیچ چیزوهیچ کس جزخودش رابرنمی تابد،می می خواهد خودش همه چیز راتجربه کند…،نسلی که بدون کوچکترین واکنشی نسبت به اطرافش باهندزفری ازهمه چیز فاصله می گیرد…»
این دغدغه ها حتی درطراحی صحنه نمایش هم تجلی دارد .استفاده از رنگهای سرد در طراحی صحنه پس از اجرای نمایش و مشخص شدن داستان،همچنین انتخاب موسیقی متن، به تماشاگر این نکته را یادآوری میکند که هر کدام از آنها نشانهای از زندگی آدمهای بیهویت است. واقعیت این است که پیش از هر تجربهای میبایست، هدف از تجربه کردن مشخص باشد و بدون این هدفمندی نمیتوان توقع داشت که تجربه موفقی شکل گرفته باشد.
تئاتر تجربی در پی رسیدن به شیوه و راهکاری برای ارتباط جدید و ارائه نگاهی متفاوت برای رسیدن به ارتباطی هدفمند با مخاطب است. درست است که تئاتر تجربی تئاتری آزاد است، اما این آزادی باید در خدمت آزمودن شیوههای نو در اختیار قواعد تغییر یافته باشد، نه بهانهای برای حذف قواعد و بیقیدی توجیه ناپذیر! وهنرمندان این عرصه خود واقفندکه اشتباه بزرگ این است که تمام قواعد و اصول تئاتر را از میان بر میدارند واین درفتح باب این هنر کلید ورود موفق است.
باید برای هنری که حاضر به ،درصف ایستادن نیست وآمده است که صف شکن باشد آنهم باتاکید برتعالی ارزشهای فراموش شده وگاها ازبین رفته جامعه ،هنری که از تجربه کردن وتحلیل هراسی ندارد وآمده است که دیده شود فقط همین…احترام گذاشت. برخی نهادها که با دامنه عملکردی محدودتر و البته با تمرکزی بیشتر، از تولید تئاتر حمایت میکنند، در نسبت با ارگانها و متولیان اصلی، امتیاز و مقبولیت بیشتری در بین مخاطبان و تئاتریها دارند، اداره فرهنگ وارشاداسلامی و یا تماشاخانههای سازمانی وعلی الخصوص تشکلهای فرهنگی ،هنری وگردشگری- که این روزها بازار اجراهاوحمایتی خوبی هستندو دارد تلاش خود رامضاعف می کننداز این قبیلاند. اما در نهایت تنها میتوان امیدوار بود که از دریچه توجه به همه نقدهای دلسوزانه، سال های پیش رو و البته در امتداد آن در فضای هنرهای نمایشی شهربزرگ کاشان ، رفته رفته نگاه تبلیغاتی و کمی و آماری و نگاه مبتنی بر ویترینهای مدیریتی کمکم رنگ ببازد و تئاتر به عنوان یک رکن مهم فرهنگی شناخته شود و مدیران با اعتماد و احترام به اهالی شریف این صنف علی الخصوص هنرمندان جوانی چون هادیزاده ها وشعارها وهندی زاده ها وذوقی ها ، بر جان گرفتن و حیات واقعی این رشته مهم هنری اهتمام بورزند.
به هرترتیب من راس ساعت ۱۰، پشت همان چراغ قرمز راهنمایی بین همه آنهایی که روایتشان کردید برایتان دست میزنم و به احترام تلاشتان کلاه از سربرمی دارم.
دیدگاه شما