کاشان نیوز- شیوا آقابزرگی زاده*: این روزها فضای پرفرازونشیب فرهنگ کاشان پذیرای رخدادهای متنوع هنری جدیدی است. رخدادهایی که مخاطبان خود را به انتخاب، تصمیم، اراده و عاملیت دعوت میکند و از دوردستها صدای هشدارش شنیده میشود؛ هشداری مبنی بر اینکه از گفتمان انفعالی روزمرگی به درآیید و به ابهامات موجود در کالبد استمراری کرختیِ فرهنگ کاشان پایان دهید تا بتوانید پیرهنی از سرمایهی فرهنگی به تن کنید؛ سرمایهی فرهنگی که به زایش تولیدات فرهنگی منجر میشود.
بدیعترین این تولیدات فرهنگی شاید اوپن استودیوها در این خفقان فرهنگی باشد که دعوتی است به تفکر و تأمل انتقادی؛ و از دل این تأملات است که گفتگو و دیالوگ شکل میگیرد آنجا که ادبیات در جلسات خوانش و تحلیل چخوف به روی صحنه میآید و جامعهی کاشان را از رنجهای ناشی از عدم مشارکت مردمی و افول چراغهای سرمایهی اجتماعی میرهاند چهبسا که کاشان این شهر توریستی در اقامتگاههای خود محفلهایی جهت ارتقاء خرد و عقلانیت تولید میکند و بازاندیشی عملکردهای گذشتهاش را به نظاره مینشیند تا از دل سکوت مرگبار هنری و فرهنگی، صداهایی سرکوبشده خود را در مجلاتی همچون کاج فریاد بزنند و افقهای یک شهر را به سمتوسوی خورشید ادبیات و هنر سوق دهند؛ خورشیدی که تا کودکانش قصهپرداز نباشند و خیالشان پرورانده نشود در تقاطع واقعیت بزرگسالی و کودکی سرگردان میشوند و حمزه خوشبخت درست، وسط این تقاطع ایستاده است.
بدیهی است که در بستر فرهنگی، اجتماعی امروز جامعه که شاهد گذار گستردهی سنت به مدرنیته و ریختن قالبهای کوچکتری از اجسام در پیکرهای آدمی هستیم، نوعی تأخر فرهنگی و بسترزایی آشنایی با تمام ناشناختههای غربی اتفاق میافتد که جهان ما را مبتلا بهنوعی خروش و جوشش نانوفناوری کرده است؛ بنابراین دهکدهی جهانی که کاشان عضو بسیار کوچکی از آن است ضرورتهای فرهنگی بدیعی را میطلبد که برخی از آنها اگر نگوییم با رخدادهای جدید مرتفع شده، بلکه فهمیده و درک شده است. حرکت از هر آنچه کالایی شده در جهانی که سرمایه و صنعت و صاحبانش یکهتاز میدان قدرت و منافع هستند به سمت زیست روزمرهی گرهخورده با مندرجات فرهنگی راهبرد تفاهم، همدلی و ارتباط است که تهدید به تاراج حافظهی تاریخی و فرهنگیمان را خنثی میگرداند. بااینوجود مغفول ماندن پذیرشهای فرهنگی و مقاومت در برابر گفتمانهای متکثر به غفلت از توسعهای میانجامد که عقبماندگی سالهای آتی را تکثیر میکند.
رهایی، چشماندازی وسیع و دور به نظر میرسد اما نزدیک است، همینجاست، در همین فضای استمرار مناقشهی فرهنگ، تکنولوژی و متعلقاتش و البته قابلدسترس. کافی است به شاخکهای اندیشهمان تکانی بدهیم. آنگونه که بهپا خیزیم نهفقط از برای تولید سرمایهی فرهنگی بلکه از آن مهمتر برای تولید سرمایهی اقتصادی آنجا که حامی سرمایهی فرهنگی میشود تا سرمایهداران مدعی و به دنبال منافع خود را تخطئه کرده و وادار به آن حرفهای کنیم که در شأنشان است نه آنکه پای در گلیم هنرمند کنند و دستهایش را از پشت ببندند، چشمهایش را از جلو و گوشهایش را از بغل و گویند بخوان مادام که ما میخوانیم و ببند مادام که ما میخواهیم و تمام؛ اما قصهی سرمایهداری و هنرمند به سر نمیرسد… .
ذات خونخوار ثروت لابهلای محبوبیت هنرمند گم میشود. شهرت و اعتبار در لفاف محبوبیت، ثروت را یک شبه تولید میکند؛ اما هنرمند میدود. با دستهایی خالی. بدون صحنهای برای بروز و ظهور، بدون مجال، بدون تمام داشتنهایی که برای او لزوم و برای دیگری بلااستفاده است. میخواهد و میگوید و سودی ندارد. حامیاش تنها و تنها محبوبیت است.
امروز او را جهان سرمایهداری به صلابه کشیده و فردا روز تبلور آتش خاکستر خاموش امروز است.
*جامعهشناس
دیدگاه شما