کاشان نیوز-شیوا آقابزرگی:
نوروز: فرصتها/
۳۶۵ روز دویدن و نفس زدن، انتظار برای تاکسی، اتوبوس، مترو، مقصد، سبز شدن چراغهای قرمز، واریز شدن پول، طرح ترافیک، زوج بودن یا فرد بودن در شلوغی و نابسامانی. واریز کردن پول، ظرفهای نشسته پایان روز، تابلوهای حمل با جرثقیل، سوت خسته نباشید دانشجو، خطخطی کردن نیمکتها، قایم کردن خود پشت مشقهای ننوشته و گوشهای تیز شده به زنگ پایان.
سوت پایان. روزی نو فرارسیده نفسی تازه کنیم. نوروز فضایی در متن تجربه زندگی جمعی خلق میکند. فضایی با معانی جدید. خروج از حصار تنگ آپارتمانها و اتاقهایمان. کنار گذاشتن میز کار، ماشین تولید، آشپزخانه و کلاس درس. رهاشدگی یکی از این معانی ست. فضای مخلوق نوروز فرصتی است که هر یک از ما دانشآموز، دانشجو، کارگر، خانهدار، مدیر، راننده، استاد، خلبان و… نباشیم. فرصتی است برای استعفای موقت از نقش، شغل و منزلت اجتماعی برآمده از آن. زدودن تمایزها و سلسلهمراتب اجتماعی و یکپارچه شدن و شناخته شدن و شناساندن خود تنها در معنای انسان بودن، فارغ از هر چیز دیگر. شاید بادهای اسفندماه هم میوزند برای زدودن آنچه بیرون و درون ماست و سفرهای نوروزی آغازی است برای بیرون آمدن از ملال نقشهای متعارض ۳۶۵ روز سال. سفری برای آزادگی و رهایی از روزمرگی و تجربهی تازگی.
نوروز: چالشها
سفره هفتسین نمادی است از آیین نوروز که فرآیندهای مدرنیته در آن تغییر و تحولاتی ایجاد کرده است. هفت کالای مشخص با شروع حرف «سین» را میخریم. با قرآن، دیوان حافظ، تنگ ماهی، آیینه و شمعدان، گلدان و گلهایش، تخممرغ، روبان، پاپیون و… سفره را میآراییم؛ اما سفرهی هفتسین ایرانی، امروز کالایی است بازار مشترک، ترکیبی از فرهنگ شرق و غرب اما نمادی برای بازنمایی هویت و آیین ایرانی. حاجیفیروز ایرانی-چینی، آیینه و شمعدان فرانسوی، تخممرغهای تزئین شده با تصاویر کارتونهای هالیوود و جامهای بلورین رنگارنگ برای جای دادن سینها در آنکه دیگر همین جامها تنگی برای ماهیها هم شدهاند.گسترهی وسیع جهانیشدن پیوندهای آیین نوروز با تاریخ و هویت ایرانی را گسسته و اینجاست که باید از روزی بترسیم که درخت کریسمس بهجای سبزهی نوروزمان بنشیند کما اینکه سفرههای هفت سینی چیده میشود که سینهایشان در دل پاپانوئلها جای گرفته است. در چنین سفرههای هفتسینی دیگر سینها هویت ایرانی را بازنمایی نمیکنند. از سوی دیگر کارکرد مصرفیشان پررنگ میشود جایی که سفرهی هفتسین را به ابزاری برای معرفی هویتی تکهتکه بدل میکنند. حالآنکه نمادهایی از هویت ایرانی در کریسمس دیده نمیشود. در کریسمس حاجیفیروزی در کار نیست. تبادل، نقشش را به تحمیل میدهد و بحران هویت بهویژه برای اقلیتها و گروههای حاشیهای رقم میخورد و تفوق فرهنگی بر فضای نوروز چیره میشود. گروههای حاشیهای و اقلیتها بهویژه در کلانشهرها هویت خود را در نوروز نمییابند بلکه آنچه ظاهراً به آنها هویت میدهد مصرف کالاهای پرزرقوبرق ساخت سایر کشورهاست و این امر بازتولید تمایزهاست. لباسهایی که در مهمانیها نو بودن ملاک اولیه پوشیدنشان باید باشد به مارک شنل، گوچی و… که تفوق فرهنگی سرآمدان طراحی پوشاک را بهوضوح نشان میدهد تقلیل مییابد. در شهرها نبود طبقه متوسط برای جهانیشدن فرصتی فراهم کرده تا در بستر خود نوروز ایرانی را کمرنگ کرده و از آن هویت زدایی کند.
آغاز سال جدید با تبریکها رسمیت مییابد. جریان تبریکها از کوچکترها به بزرگترها، از رهبران دیگر کشورها به ایرانیان و از زندگان به مردگان است. تحت لوای تفاهم، صلح و دوستی، نوروز ابزاری برای قدرتنمایی میشود و اینچنین رهبرانی در آنسوی مرزها محتوای پیام تبریکشان قدرت، سیاست، مردم، نیروی نظامی، صلح، دموکراسی و آرمانها است. عید و نه نوروز، جهانی میشود و در پایان به زبان ما پیام «عید شما مبارک» به زبان جاری میشود. حالآنکه آنچه به نوروز رسمیت میبخشد پیشینهی تاریخی و فرهنگیاش است.
ابزاری شدن نوروز همینجا تمام نمیشود بلکه قدرت در جامعه جریان دارد. نوروز ایامی است با بیشترین مصرف از خوراکی گرفته تا پوشاک و هرچه پرزرقوبرق تر است گرانتر؛ و اینگونه هفتسین هم بازتولید تمایزها میشود تمایزهایی برآمده از شغل، طبقه، گروه و نژاد نه بازنمایی تاریخ و فرهنگ. مصرفی شدن، نمایشی شدن و رسانهای شدن از بار معنایی سنت، تاریخ، آدابورسوم، نماد و در این آیین میکاهد. بیراهه نیست اگر بگوییم نداشتن حافظهی تاریخی در میان ایرانیان زمینه را برای جهانیشدن در معنای تفوق فرهنگی فراهم میکند و مجال ظهور به جنبههای کارکردی فرهنگ گروههای حاشیهای و اقلیتها را نمیدهد. نوروز دیگر صدای اقلیتها و گروههای حاشیهای نیست بلکه صدای سرآمدان قدرت در فراسوی مرزهاست.
نوروزی یکپارچه با هویت ایرانی شکل نمیگیرد آنچنانکه در تعامل با ایرانی هویت ببخشد و هویت بگیرد و بار دیگر روزمرگی برای ایرانی آغاز میشود چراکه نمایش نوروزیاش تمامشده، نوروزی بیگانه از ایرانی و ایرانیای بیگانه از نوروز؛ و اینگونه است که با پایان تعطیلات همچنان شتاب زندگی شهری، سلسلهمراتب اجتماعی و هنجارهای آن وزنهی سنگینتری دارد نسبت به بودن.
نویسنده این متن کیه؟ جرثقیل
در ابتدای متن نام نویسنده ذکر شده است. خانم شیوا آقابزرگی