کاشان نیوز- زهرا رسول زاده*: وقتی که کیمیای سخن خاک میشود / شاعر بدون شعر خطرناک میشود…
فرصتی دست داد تا دو مجموعه از شاعر خوب شهرمان حسن قریبی «به ناکجایی اینجادهها» و «ما شهیدان یک اتفاقیم» را به تورقی دوباره بنشینیم و آنچه که در ادامه میآید نگاه نویسنده است به این شکوه. در مجموعه نخست به ناکجایی اینجادهها آنچه به وضوح به چشم میخورد صدای بلندی است که به صراحت اعتراض را به گوش خواننده میرساند اعتراضی به آنچه که پیرامون شاعر میگذرد و او با چشمان شعر و واژه میبیند. در دنیای سیاه و تاریکی که جز خانههای ویران پیالههای گدایی مردم پای در گل و قبلههای متروک به چشم او نمیآید.
«روزهای سربی ماندن تهی از هر چه بادا باد / هیچ آهنگی به جز موسیقی سنگ و فلاخن نیست»…
و تا جایی نگاه شاعر پر میگیرد که انگار امید از موعود هم بریده:
اینکه میگویند میآید کسی از دور روشن نیست…
شاید شاعر از آغاز قافیه نبرد را میبازد: میجنگم اما باز هم مغلوب خواهم ماند
اعتراض به ناامیدی و یاس میرسد: کاری نیامده است از اینکهنه دستها
انگار ناکجایی جادهها به مقدمهای بدل میشود برای مجموعه دوم «ما شهیدان یک اتفاقیم».
اتفاقی که ۹ سال بعد افتاده است رویکرد شاعر در مجموعه دوم به سمت سکوت و رضایتی تلخ رقم میخورد. آرامش اجباری و انتظاری سرد که به ساحل شعر شاعر مینشیند فضای کتاب را به ناامیدی منجر به انتظار بدل میکند آنقدر که در نخستین شعر مجموعه دوم تکلیف را مشخص میکند.
«آمد بگوید من ولی رخصت ندادند / آرام شد او را به این ترتیب کشتند»…
نگاه کلی شاعر به فضای اطرافش آیینه گونه در شعرش به تجلی مینشیند در پس چینش واژگانی خاص که به زبان خود او بر میگردد.
«دود بود و سیاهی و سازش ما شهیدان یک اتفاقیم / هیچ کس بد نگوید به دیروز بد نگوید به خاکستر ما»…
این اعتراض خاموش در مجموعه دوم گاهی آنچنان زیرکانه زیر پوست واژهها جریان مییابد که مخاطب لبخند بر لب در دل آتش میگدازد.
«بزرگها چه بزرگاند پیش کوچکها / به نسبتی که درختان کنار جلبکها»
یا در جایی دیگر: «پروانهٔ این پیله در خود میتند هر روز / پروانه این پیله ممنوع الملاقات است»…
«سربازهای بازی تقدیر میدانند / شاهی که اسبش را به کشتن میدهد مات است»….
جسارت اعتراض از نوع تلخ و سردی که گویی مخصوص خود شاعر است در چتر واژگان و تصاویر از عهده هر شاعری بر نمیآید و این یکی از وجوه تمایز شعر قریبی از دیگران است. به نظر میرسد رخوت و سستی که مردم شهر شعر او دارند با هیچ صدایی نمیشکند چیزی بیدارشان نمیکند. گویی سردی جامعه شاعر زبان او را به بند کشیده است. همه چیز پیرامون خواب و خیال و احتمال میچرخد. جوخههای گنگ و تیرهای فرسوده دارهایی که مردم را به جای بیدار کردن به خواب میبرد اینجاست که شاعر از مردمش دل میبرد: «بیهوده فکر آتش و پرهای سیمرغید / کبریتهای رستم این ماجرا خیس است»
او زیبا از پس این رسالت زیرکانه بر میآید گویی: «آسان سروده است غزلهای سخت را / آن شاعری که تجربه دارد درخت را…
در واژه واژههای غزل جای میدهد / آن پاره پارههای دل لخت لخت را… جسارت نگاه شاعر به دنیای پیرامون خود او را به اعتراضی عجیب و نجیب میکشاند تا جایی که در همه جای شعر مجموعه او صدای بلندش در به زنجیر کشیده شدن توسط تقدیر را میشنویم به گونهای که بیباکانه خلقت و هبوط را به چالش میکشد و ناخود آگاه پیشینه ادبیات را به تصویر میآورد.» نفرین یک فرشته به ما کارگر شده / آدم مگر چه گفت به شیطان لعنتی «…
آنچه در شعر او به چشم میخورد بسامد واژگانی چون شب و سفر و تقدیر است شاید شاعر راه رهایی از این تقدیر را در سفر و جاده میداند و شاید به تقدیر سفر تن میدهد. سفر قصهٔ کتاب اول و تقدیر داستان کتاب دوم اوست شاید اعتراض او به شرایط زمینهٔ سفری از شهر بیقشنگ به تعبیر او به پایتختی را مینشیند که شاعر در تقدیر خویش دیده است. بارش واژههایی چون جاده سفر – ماندن – رفتن- بر گشتن تا آنجا که نام کتاب نخست وی را در آغوش میگیرد» به ناکجایی اینجادهها «
» دوباره قصهٔ قسمت دوباره تقدیر است / اگر سراب نبودم اگر سراب شدم «… تضاد سفر و تن به تقدیر دادن و ماندن آنقدر در شعر او به هم تنیده که جدا کردن آنها از یکدیگر سخت به نظر میرسد قسمت تقدیر بایدها فرداهای نیامدهٔ دیروز واژگانی هستند که در شعر وی جریان دارند.» شوق پریدن هست اما حس و حالی نیست / حالی برای هیچ نقل و انتقالی نیست «….
تقدیر ما خوب است یا بد سهم ما این است / سهمی که در بود و نبود آن خیالی نیست… شاید شاعر این نشستگی را قبول ندارد اما انگار زندانی این زندگی بیپیکر بودن او را به نتیجه گیری میکشاند.
» این بازی نشسته به جایی نمیرسد / باید قبول کرد که مغلوب میشوند «یا صوفیانه روی به تقدیر مینهند / یا پادشاه شهر پر آشوب میشوند… خشم را بیشک علاجی دیگر است / روی هم دندان فشردن در سکوت… عاقبت روزی به پایان میرسد / زخم این خنجر شمردن در سکوت… شاعر شعر قریبی از سکوت و تقدیر خسته است در سفری که انتهایش به جادهها میرسد آنقدر که مجال شعر هم ندارد…….» شاعر سکوتی کرد و در مصراع آخر گفت / این هم کمی از دردهای من سوالی نیست! «……. اما او قدر شعرش را میداند و شعورش را در پس واژگان شاعرانهاش زیبا به رخ مخاطبش میکشاند در دو سه عزل رندانه از بلندای شعرش میسراید:» در همان مصرع اول که از آن رد شدهاید / امتیاز دو سه مجموعه غزل خوابیده است «….. یا» شاعر نیازمند به وزن و ردیف نیست / حتی بدون قافیه در صدر جدول است «…..
انتخاب قریبی برای واژگانش در این دو مجموعه در بیشتر غزلها همراه با وسواس و دقت نظر و آراسته به زیور طنزی ظریف است اینها را که به رسالت بیان فضای شعری و شعوری جامعهاش که بیفزاییم دنیایی ناب میبینیم هزار رنگ و هزار فصل…..
شاعر رقیب هیچ رسولی نمیشود / شاعر همین که هست خودش وحی منزل است…
* مدیر انجمن ادبی بانوان کاشان
اخبار , فرهنگ و هنر , یادداشت
نقدی بر آثار حسن قریبی ؛
جسارت اعتراضی تلخ و سرد که مخصوص شاعر است وجه تمایز اوست
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=28716
آخرین ارسال ها
-
تریلری که نقش مسئولان و پرایدی که نقش مردم را در حادثه تلخ زیرگذر داشتند!
-
نگاهی به آثار امیر دانشپور
-
آب انبار گذرنو در ورطه بی توجهی!
-
یخبندان در مناطق کوهستانی کاشان در راه است
-
نمایشگاه «علی رضوی» در فضای هنری هشت چشمه
-
احتمال بروز اختلال در سرویس تلفن ثابت و اینترنت خیابان 22 بهمن
-
پلمب دو سفرهخانه متخلف در کاشان
-
لیست باربری های تبریز به کاشان
-
پست اکسپرس و حملونقل دریایی؛ سریعترین راه حمل بار از چین به دبی
-
موزه «فرهنگ عکاسی و فیلم» کاشان در شهر برزک آغاز بکار کرد
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
تریلری که نقش مسئولان و پرایدی که نقش مردم را در حادثه تلخ زیرگذر داشتند!
-
نگاهی به آثار امیر دانشپور
-
آب انبار گذرنو در ورطه بی توجهی!
-
یخبندان در مناطق کوهستانی کاشان در راه است
-
نمایشگاه «علی رضوی» در فضای هنری هشت چشمه
-
احتمال بروز اختلال در سرویس تلفن ثابت و اینترنت خیابان 22 بهمن
-
پلمب دو سفرهخانه متخلف در کاشان
-
لیست باربری های تبریز به کاشان
-
پست اکسپرس و حملونقل دریایی؛ سریعترین راه حمل بار از چین به دبی
-
موزه «فرهنگ عکاسی و فیلم» کاشان در شهر برزک آغاز بکار کرد
دیدگاه شما