جعفر رسولزاده (آشفته)ـ
لَكُمْ فيَ اُسوَهْ
در شما بايد از من نشانه باشد.(امام حسين«ع»)
همه چيز در آرامش و سكوتي سنگين آماده مي شد. دقايق و ساعت ها مي گذشت و فرصت نبايد از دست مي رفت. امام حسين عليه السلام همه ي آنچه را كه بايد حركتي بزرگ مهيّا كند بدست آورده بود. سال هاي سياه خفقان يزيدي ـ حكومت فاسدي كه تار و پودش از بي شرميِ لجام گسيخته شكل گرفته است. جامعه در رفاه زدگي و دنيا پرستي عفونت بارِ مهوّع دست و پا مي زند. آنهمه شور و شوق توحيدي جاي خود را به شرك زر و زور و تزوير داده است. مردم دين دارند ولي ظاهر احكام و عبادت هايي كه به هيچ كس ضرري نمي رساند. انگار آدم ها مسخ شده اند. واليان شهرها، كارگزاران سلطه ي فرهنگي ـ اجتماعي همت شان در بدستِ آوردن رضايت خليفه است و غارت اندوخته هاي مردم، فَوَران نفاق، فساد، ظلم، بي عدالتي همه را غرق كرده است . . . .
در چنين فضايي فرزند پيامبر (ص) وارث همه خوبي هاي بيادمانده و بجا مانده از او چه بايد بكند؟ دست روي دست . . . . نه . برخاسته و راه افتاده، از مدينه به مكّه و از مكّه به عراق، به ناكجا آباد شهادت. حرف ها را هم براي مردم گفته، در خانة خدا خطبه خوانده: آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل جلوگيري نمي گردد . . . . حسين عليه السلام، كارش را بلد است. در جواب خيرخواهانة آنها كه نمي دانند ولي سعي مي كنند او را توجّه دهند . . . . مي گويد: من بايد بروم و دين جدّم را اصلاح كنم . . . .
مي آيد. با قافله اي شگفت و راهي شگفت تر و انتخابي زيباتر، براي امت اسلام اين سؤال پيش آمده كه چرا فرزند فاطمه و علي (ع) به قيام مي انديشد. چرا حرف از نثار جان و ريختن خون است . . . . و حسين جواب اين سؤال را مي دهد با حركتش و نگاهش و رفتنش. او بايد كار كارستان كند كه مي كند. او بايد دست همه را بگيرد كه مي گيرد او همة نسل ها را با خود دارد. گذشته و حال و آينده مردان و زناني كه با او مي آيند . . . . كساني كه منتظر رسيدن او به محلّ شهادت اند. سايه نشين هايي كه به آفتاب مي انديشند. و غيرت مرداني كه دست در حلقة ارادت او زده اند . . . . چه خواهد د! و چه كربلايي خواهد بود!
تاريخ، حسين عليه السلام را فراموش نمي كند. اين دل بزرگ و انديشة خدايي راه را براي آيندگان هموار كرد و هُنر زندگي كردن و زنده بودن را به تاريخ آموخت.
هر ساله با صداي پايِ محرّم . . . و احساس رسيدن به ماه شهادت حضرت حسين عليه السلام در همة شهرها و روستاها و نقاط مختلف دنيا، حركتي ديگر آغاز مي شود. هيئت ها و تكيه ها رنگ سياه ماتم مي پوشند. مردان و زنان جوانان و كودكان و دلباختگان حضرت اباعبدالله الحسين بر مي خيزند. صداها و نواها آهنگ خزان و عزا مي گيرند در سطح كلان، جلسات هماهنگي برگزار مي شود. همايش هاي فرهنگي ادبي، بررسي امكانات براي دسته جات عزاداري . . . جلسات توجيهي و . . . .
در ميان اينهمه اظهار آمادگي و حركت و كوشش و تلاش زيبا براي درك عظمت حركت حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام، حلقة مفقودة معرفت اهلبيت و امام حسين (ع) جاي خود را بايد پيدا كند گوهر نايافته اي كه بايد با اثر كلام گويندگان واعظان، مداحان و شاعران آئيني، روح حسيني بودن را در جامعه بدمد و قلب ها را بتكاند و اشك ها را رنگ و رويي خاص ببخشد.
ما در كجائيم؟ به اين فكر كرده ايم؟
نام حسين عليه السلام هميشه زنده مي ماند. اين مائيم كه خود را گم مي كنيم. اگر برايمان اين محرّم و اين عاشورا و اين حسين عليه السلام گذرا باشد.
اگر رفاه زدگي و انديشة دنيا داشتن و بي خيال خوبي ها و ارزش ها شدن ما را در خود بگيرد . . . .
بيانديشيم، به رسالت آنها كه با حسين رفتند و ماندند و شهيد شدند تا نسل هاي ما بتواند به خدا برسد . . . .
ماهنامه بهشت پنهان شماره 19 دیماه 1388
دیدگاه شما