کاشان نیوز– امضا محفوظ: چند سال پیش در شروع دوره شهردار فعلی با هیاهوی بسیار از کاشان بهعنوان پایتخت کتاب نام برده شد.
هیاهوی رسانهای بیخاصیت، نه کتابخانهای ساخته شد. نه از نویسندهای تجلیل شد. نه جریانی برای بالا بردن سرانه کتابخوانی شکل گرفت؛ و تنها محصول آن میدان کتاب بود و قرار شد طرحی درخور برای یادبود کتاب در آنجا اجرا شود.
اتفاقاً فراخوان بزرگی هم دادند؛ که داورانی از دانشگاه کاشان و شهرداری به همراه آقایان حمید شانس و سید مجتبی موسوی بهعنوان متخصصان اصلی حاضر بودند. ولی شوربختانه هیچ اثری هم تائید نشد.
بعدتر به اصرار شهردار آقای سید مجتبی موسوی از چند هنرمند بهطور ویژه خواستند برای این میدان طراحی کنند. از این جمله محمد سالاریان، محسن ناصریان، محمدرضا یزدی و محمود بخشی و… بودند. در این میان بازهم هیچ طرحی برای این میدان انتخاب نشد. چراکه کتاب قابلت تبدیل به نمایه یادبودی در میدان را ندارد.
حتی تلاشهای آقای ممیز مدیر وقت فضای سبز برای یافتن نمونه خارجی و کپی کردن آنهم بینتیجه بود. درواقع فراخوان داوری و پژوهش درباره این میدان عملاً بازی دادن حدود دویست هنرمند از سراسر ایران بود؛ که وقت، تخصص و هزینه خود را صرف ساخته ماکت برای این میدان کردند.
حجم چند کتاب که در میان دو دست فشرده شده، بیشتر یادآور مفهوم کتاب نخواندن، تفتیش عقاید و سانسور است. فشار دستانی که از هر طرف گشودن کتاب را ناممکن میکنند
اصرار شهردار برای خلق یک اثر ادامه داشت. تا این پیکرهای بیقواره با عنوان فیض کاشانی و پیشتر از آن چهار اثر یادمانی در محیط این میدان برپا شدند.
حجم چند کتاب که در میان دو دست فشرده شده، بیشتر یادآور مفهوم کتاب نخواندن، تفتیش عقاید و سانسور است. فشار دستانی که از هر طرف گشودن کتاب را ناممکن میکنند، میتواند طرح خوبی برای یادمان قتلهای زنجیرهای نویسندگان دهه هفتاد باشد که البته بعید میدانم ایشان چنین نظری داشتهاند.
و اما در خصوص مجسمه صاحب این قلم بهعنوان یک شهروند ساخت این اثر را وهنی به ساحت علامه فیض کاشانی و در جهت تخفیف و توهین به ادبیات و کتابخوانی میدانم و سؤال میکنم در این رابطه آیا نظر شورای هنر شهرداری کاشان لحاظ شده است؟ نماینده رشته مجسمهسازی باید پاسخگو باشند.
هرچند در روزگاری که تخریب نمای میراث ملموسی چون خانه بروجردیها، از این شورای هنر و شهرداری صدایی بلند نمیشود خواسته بزرگی خواهد بود.
مجسمه علامه فیض کاشانی در میدانی به اسم کتاب نصب شده. احتمالاً کلیت این جمله خبری به نظر اتفاقی خوب و دلنشین در جهت پاسداشت مفاخر کاشان باشد. به شرطی که اجرایی درست و شخصیتپردازی درخور در کنار استفاده صحیح از عناصر نمادین و معنا ساز در این اجرا بهکاررفته باشد.
نکته اولی که هر مخاطب بدون کوچکترین تخصص در هنرهای بصری با آن مواجه میشود عدم رعایت تناسبات، بین اجزای پیکرهای است که در میدان میبینیم. عدم رعایت نسبت سر به تنه و دستوپاها کاملاً آشکار است.
مجسمهساز کوشش کرده با جزئیات پارچه و نقوش تزیینی این ضعف را پوشش دهد؛ اما با توجه به فاصله حدود بیستوپنج متری از محل اثر تا مکان ناظر این اشکال همچنان آشکار میماند.
نکته دوم در طراحی پیکره و شخصیتپردازی دانشمند عالیقدر فیض کاشانی است؛ که با روایتی نمادین به شخصیت این بزرگمرد دلالت میکند.
پیکرهای خمیده، خسته، ضعیف و رنجور با چهرهای بیروح که جدای از محاسن، انگار از چهره خود مجسمهساز بهعنوان مدل برای آن استفادهشده. برداشت بدون هیچ پیشداوری از این اثر بیانگر فردی رنجور و خسته است که کتاب را به گوشهای نهاده تا از بدبختی و بیماری و ضعف در پناه آفتاب، لختی بیاساید.
ربط دادن این پیکره رو به احتضار با دانشمند و فقیه عالیقدر، شاعر و فیلسوف کاشانی چیزی جز محاسن و عمامه عبا و قبا نیست.
البته این البسه پرنقشونگار درباری و دستار بیربط به قشر روحانی در عصر صفوی، ارتباطی با زیست ساده و عارفانه ایشان ندارد و صرفاً تزئینی خلاف جهت شخصیت را نشان میدهد. مجموع این دو سخن ضعف اجرا و شخصیتپردازی مجسمهساز را بهوضوح نشان میدهد.
حضور بیژن غنچه پور مجسمهساز نامآشنا به طرفیت از شهرداری کاشان در کارگاه هنرمند بهمنظور تائید اصولی بودن این اثر خود نکته جالبی ست.
این مجسمه بسیار به اثر خود بیژن غنچه پور در پیادهرو خیابان ولیعصر تهران، با عنوان بنشین بر لب جوی گذر عمر ببین شباهت دارد. گویا دانشمندی با بیش از دویست عنوان کتاب و رساله حال نوشتن و پژوهش ندارد و به روایت ما کاشانیها مندمور شده و جایی نشسته تا از بیحالی پس نیفتد.
هرچند این اثر توسط این هنرمند صاحبنظر بهمنظور نصب در شهر تائید نشد. بازهم اصرار بر این بود که با توهین به درک مخاطب و کوچک کردن جایگاه علامه فیض در حد خود سفارشدهنده، در میدان کتاب نصب شود.
کاش حداقل از مردمی که فیض مورد وثوق و مراد بسیاری از ایشان بودند خجالت میکشیدند. نقد منصفانه و بهحق این اثر اشکالات را چندان به مجسمهساز وارد نمیداند. چراکه قطع بهیقین نظر شخص شهردار در جزئیات این اثر لحاظ شده و به هر دلیلی متأسفانه هنرمند هم تسلیم این نظرات بوده. با علم به شرایط شاید بتوان فقط بابت این اتفاق برای این هنرمند محترم تأسف خورد.
دیدگاه شما