کاشان نیوز-مطهره حاجیزاده: از کودکی دوست داشتم معلم باشم اما جز چند مورد اندک، فرصتی برای تجربهاش نداشتم. توضیح دادن و یاد دادن آموختهها از علایقم بود و حال آن را در نوشتههایم تجربه میکنم.
حالا خوب که به شغلم نگاه میکنن میبینم وقتی در دنیای رسانه مشغول هستی هم آموزگاری!
چرا که هم آگاهی میدهی هم آموزش، هم به تعمق و تفکر وادار میکنی. با اینحال تفاوت بزرگی با معلمها داری که حاشیه امنیت، احترام و شاگرد فهیم بسیار بسیار کم داری! بی اغراق بگویم، خبرنگار که باشی اندک دلخوشیهای معلمها به حقوق و بیمه و مزایا، حتی جایگاه اجتماعی و امنیت شغلی و مهمتر از همه چند شاگرد فهیم و قدردان در کلاس نداری! بارها از زبان معلمهای خوب شنیدیم که در کلاس بخاطر توجه و فهم چند نفر انگیزه آموزش دادن میگیرم. ما هم برای ترغیب خود، همان نگاه پرسشگر و خوانده شدن را میخواهیم.
یاد ماههای ابتدای فعالیت جدی روزنامهنگاریم افتادم. روزی گزارشی از آلودگی هوای تهران داشتم که آن را اولین افتخار روزنامهنگاریم در زمستان پردود ۹۰ میدانم. آن روزها گزارشم را برای تیتر یک سایت مجلات همشهری انتخاب کردند. دبیرسرویسها پیام میدادند و خوشحال بودند که گزارشی نوشتم که مدیر گروه مجلات با آنهمه سابقه در روزنامهنگاری، تیتر یک سایت انتخاب کرده است. شادی آن روز بزرگترین هدیه من به عنوان روزنامهنگار بود. ما هم مثل معلمها چند شاگرد خوب میخواهیم، که ما را ببینند، بخوانند و حرفمان را بفهمند. هیچ شادی و تقدیری بزرگتر از خوانده شدن، نداریم.
بخشی از مسئولیت هم بر گردن خودمان است. ما به عنوان خبرنگار باید جوری بنویسیم که خوانده شویم. گاهی مخاطب ما مردم و گاهی مسئولان هستند، پس توقع بیجایی نیست که بخواهیم نهادهای ذیربط ما را بخوانند و ما را به عنوان دلسوز و همراه امین خود بشناسند. اما در واقعیت نشانهای از این خوانده شدن نمیبینیم. روز خبرنگار و تقدیر و تشکرهای نمایشی دردی از ما دوا نمیکند. خستگی و به جان خریدن تمام مشکلات خبرنگار بودن، با چند سخنرانی و جملات پرطمطراق رفع نمیشود. کسی که قلم در دست دارد، جملات بسیار زیباتر از سخنرانیهایتان را میداند و دلگرم نمیشود.
هر سال که به روز خبرنگار نزدیک میشویم، داغ دل ما تازه میشود و درددلهایمان سرباز میکند. کاش هیچ روزی٬ روز خبرنگار نبود تا باور میکردیم که فراموش شدهایم. کاش این نمایش پوشالی نهادهای مربوط برای روز خبرنگار، این جشنوارههای بیهدف و بیبرنامه، این وعده و وعیدهایی که هیچ وقت تحقق نیافته وجود نداشت. کاش خیالمان راحت بود که صدایمان به جایی نمیرسد.
شاید بیمناسبت نباشد گلهای هم از جشنواره روز خبرنگار کنم. جشنوارهای که اصرار دارد کارهایمان را بفرستیم تا بخوانند و امتیاز دهند و انتخاب کنند. اما به گمان من باید خیلی پیش از این روز خوانده میشدیم، شناخته میشدیم و امتیاز میگرفتیم. ورزشکارها وقتی میخواهند در رقابتهای مهمی چون المپیک شرکت کنند، نیاز به امتیاز مناسب یا همان رنکینگ دارند. چه اشکالی دارد ما همان رنکینگ را داشته باشیم و اگر تقدیر و تشکر هست بر همان اساس سنجیده شویم؟
دیدگاه شما