کاشان نیوز-ابوالفضل نجیب: یادداشت کوتاه و موجز «دوگانه باوری و فریبکاری آگاهانه» به قلم بهمن اورانی بهانه بازخوانی ظهور پدیده ناهنجار دوگانگی شخصیتی در جامعه پساانقلاب شد. برای فهم شکلگیری آنچه به یک ویروس اجتماعی تبدیل شد، ناگزیر به روایت خاطرهای از سالهای اول دهه شصت خواهم بود.
همزمان با اولین فشارهای رسمی دوایر دولتی برای اعمال سلیقههای رسمی در موضوع حجاب و البته متحدالشکل کردن پوشش کارمندان زن.
آنچه در ادامه به اسلامیزه کردن حجاب در کلیت جامعه تعبیر و تسری و اعمال شد. در آن سالها همسر یکی از دوستان برای رفتن به دبیرستان و تدریس ناگزیر به رعایت همه پروتکلها و دستورالعملهای اداری بود.
این دستورالعملها از جنس و رنگ چادر تا شلوار بلند پاچه گشاد و مانتو بلند و روسری با ترجیح مقنعه و کفش ساده شبیه گالشهای قدیمی شامل میشد.
به این دستورالعملها جوراب ضخیم مشکی و صورت فاقد کمترین نشانه از آرایش و آراستگی زنانه را اضافه کنید؛ و مقایسه کنید وضعیت لباس پوشیدن همین خانم را در بقیه موارد و ازجمله برای خرید و صلهرحم و تردد در خیابان و مهمانی که هیچ نشانی و اشتراکی با پوشش اداری نداشت.
اشارهکنم این خانم از مخالفین دوره دانشجویی با رژیم شاه و از فعالان آنلاین در ماههای منتهی به بهمن ۵۷ بود.
در شکلدهی و سازماندهی تظاهرات دانشآموزی در دبیرستان از نامبروانها بود؛ و البته نقاش رنگ و روغن که بسیاری تصاویر رهبران سیاسی و فکری که در تظاهرات رؤیت میشد با تلاشهای شبانهروزی ایشان حاصل میشد. این خانم تربیت شده یک خانواده متوسط به بالا بود.
در دورانی که اشاره کردم این خانم دختر دوسهساله ای داشت که با مشاهده دوگانگی لباس پوشیدن مادر در اصطلاح روانشناسان شرطی شده بود. از طرز لباس پوشیدن مادر مقصد و انگیزه خروج او از خانه را متوجه میشد. این موضوع در آن سالها اغلب دستمایه شوخی و خنده دورهمیهای جماعتی بود که درعینحال وضعیت موجود آنها را دچار بهت و ناباوری میکرد.
در ایام مورداشاره اما سختگیری برای حجاب و نوع پوشش در کلانشهرها چندان اعمال نمیشد. آن دستورالعملها محدود به انطباق سازی با محل کار بود. کما اینکه در همان زمان و در کلانشهرهایی مثل تهران حضور زنان بدون حجاب در سطح شهر چندان مانعی نداشت.
اما بهتدریج اعمال سلیقه و دستورالعملهای رسمی از خیابان و فشار بر مردم کوچه و بازار سر درآورد. تا جایی که پوشیدن پیراهن بیآستین و نیم آستین برای مردان تاوان داشت. همچنین بلندی مو و پوشیدن شلوار جین و زدن تیپهای غیرمعمول که امروز کاملاً عادی محسوب میشود، در آن مقطع به هنجارشکنی تعبیر شد.
امروز آن دستورالعملها همچنان در مورد پوشش زنان و حتی مردان در دوایر دولتی اعمال میشود. جامعه اما در موقعیت بینابینی سالهای اول انقلاب و سختگیریهای اواسط دهه شصت در تلاطم است.
بیان ساده این وضعیت اینکه بعد از چند دهه کشمکش همچنان شاهد تقابل جامعه با دستورالعملهای توأمان اداری و اجتماعی در موضوع نوع پوشش هستیم.
آنچه درباره ریشه این تقابل میتوان اشاره کرد اینکه وضعیت امروز بطورسیستماتیک بازتاب اعمال سلیقههای دولتی از ابتدای انقلاب تا امروز است.
آنچه برخی را ناگزیر به اعتراف و تشبیه وضعیت کنونی بخصوص در تهران به تهرانجلس میکند، ناظر بر این است که وضعیت امروز همان اندازه که برای متولیان جامعه نگرانکننده، اما بخش عقلانی و واقعبینتر حاکمیت کموبیش پذیرفتهاند تین وضعیت بازخورد طبیعی فشارهایی است که طی اینهمه سال بر جامعه اعمال شده. تا جایی که به مرز تحملناپذیری و تقابل و تحمل تبعات ناشی ازآنچه به قانونشکنی تعبیر میشود، پیش رفته است.
آنچه در حال حاضر از اعمال دستورالعملهای دولتی در مورد حجاب شاهد هستیم معطوف و محدود به محل کار میشود. وضعیتی شبیه آنچه در خاطره مقدمه به آن اشاره رفت. با این تفاوت که تلاش همزمان نهادهای نظارتی اصرار به همسانسازی در نوع حجاب دولتی دارد.
از این حیث میتوان جامعه را همچنان شقه شده و به تعبیری دوگانه متصور شد؛ اما تعمیم این مورد به نتیجهگیری کلی دوگانگی و فریبکاری آگاهانه قطعاً سادهانگاری است.
این بازنگری در تائید یا تقابل با موضوع حجاب دولتی در چهار دهه گذشته نیست. بلکه بیان این حقیقت تلخ است که آنچه امروز به ریاکاری و فریبکاری آگاهانه و به بیان صریحتر به نفاق نهادینهشده تعبیر میکنیم، از صدر تا سطح هرم فرضی جامعه را مبتلا کرده است.
این نفاق در طرز زندگی و تنظیم رابطه مسئولین با مردم ریشه دوانیده و نهتنها نهادینه که بهضرورت و راهکار شرعی برای بقای فردی و جریانی و هم وسیله ارتقای موقعیتهای اجتماعی و سیاسی تبدیلشده است.
آنها بهجای اهتمام به اتخاذ راهحلهای اصولی و درازمدت و بسترسازی فرهنگی برای ایجاد تغییرات موردنظر، به روشهای اراده گرایانه متوسل شدند. شیوهای که نه در سنت اسلامی و آموزههای دینی و نه در قواعد و نرمهای جامعهشناسانه محلی از اعراب نداشت.
آن رویکرد اراده گرایانه که در همه امور جاری و تسری داده شد امروز به دوپارگی جامعه منجر گردیده.
محصول آن سیاستها فیالمثل در خصوص حجاب اجباری از مرز حجاب عرفی جامعه پیشاانقلاب به دهنکجی آشکار و مشمئزکننده تبدیلشده. تا جایی که حتی مخالفین حجاب اجباری را برنمیتابد.
این روشها همزمان در سایر زمینهها و عرصهها به زیرزمینی کردن بسیاری بدیهیات منجر شده.
آنچه امروز به موسیقی زیرزمینی، سینمای زیرزمینی، کلوپ زیرزمینی، کتابفروشی زیرزمینی، دورهمی و مهمانی زیرزمینی، ورزش زیرزمینی و … تعبیر میشود، محصول جامعهای است که ظرفیتهای روانی آن برای تحمل سلیقههای اغلب شخصی که متأسفانه به قانون تعبیر و ارتقا یافته، به اتمام رسیده است.
آنچه امروز بهعنوان یک جامعه زیرزمینی شاهد هستیم، از تحملناپذیری و سرریز شدن دوگانگی و فریبکاری آگاهانه در شکل و شمائل فردی و جمعی جامعه خبر میدهد.
دیدگاه شما