کاشان نیوز– عباس شافعی: «گویا بغضهایی که دیشب در اختتامیه جشنواره فانوس راه گلو را گرفته بودند در ذکر جمیل زاوان عزیز همه نشانه بود نشانه حاضز بودن او وغایب بودن ما، نشانه آگاهی او و ناآگاهی ما، نشانه پرکشیدن و سبکباری او و تنهایی بیشتر ما در این خاکدان چرکین..
نشانه بود بارش باران ناگاه دیشب تا به صبح، نشانه بود نشانه شوق آسمان در استقبال از روح بزرگ مردی پاک و نشانه بغض ترکیدهٔ ما در حسرت ماندن در این زمین سرد...
به قول سهراب زاوان بزرگ بود و از اهالی امروز وبا تمام افقهای دور نسبت داشت. زاوان به ایران عشق میورزید و به اصفهان سجده میکرد و چه اصراری داشت در این روزهای آخرحتما به اصفهان برگردد…
میگفت: «من میدانم دیگر زیاد زنده نمیمانم ولی مرا به ایران ببرید تا در خاک وطنم و در اصفهان بمیرم».
یاد زاوان قوکاسیان مردی که نسل نوی سینمای ایران مدیون تلاشهای عاشقانهٔ او و نسل قدیم وامدار نقدهای آگاهانهٔ اویند به خیر…»
زاون قوکاسیان منتقد و صاحبنظر سینمای ایران امروز اول اسفند ماه درگذشت. این منتقد که مدتی در بیمارستانی در «اتریش» تحت درمان بود و اوایل بهمن ماه به ایران بازگشته بود، ظهر امروز در منزلش در اصفهان از دنیا رفت.
زاون قوکاسیان به دلیل عوارض ناشی از سرطان معده به مدت چهار ماه در بیمارستانی در وین تحت درمان بود. زندهیاد قوکاسیان دو سه هفته پایانی عمر خود را در منزل شخصیاش سپری کرد و به گفتهٔ حسن صفدری نویسنده و یکی از دوستاناش؛ پیکر او در سردخانه قبرستان ارامنه اصفهان نگهداری میشود تا برای خاکسپاری او تصمیمگیری قطعی شود. او احتمال داد که پیکر قوکاسیان در قبرستان ارامنه در کنار پدر و مادرش در اصفهان به خاک سپرده شود.
کاشان نیوز درگذشت زاون قوکاسیان را به خانواده و دوستانش صمیمانه تسلیت میگوید.
امروز ۳اسفند ماه ۱۳۹۳ آخرین اجرای نمایش چشم های بسته از خواب به روان شاد زاون قوکاسیان منتقد و سینماگر برجسته ی ایرانی تقدیم می شود. زوان در همایش ماهیچ مانگاه برای آخرین بار به کاشان آمده بود و کارگاه ادبیات و سینما را برگزار کردند زاون قوکاسیان متولد ۱۳۲۹ اصفهان بود. او برخلاف رشته تحصیلیاش که شیمی بود در عالم هنر فعالیت کرد که از جمله فعالیتهای او میتوان به تالیف کتابی درباره فیلم «چشمه» آربی آوانسیان ، ۲۰ کتاب درباره سینماگران چون بیضایی، کیمیایی، کیارستمی، فرمانآرا، سینایی، گلاب آدینه، رضا ارحام صدر، فاطمه معتمد آریا،مجید انتظامی و کتابی با نام «بردی از یادم» درباره لورتا نوشین اشاره کرد. زاون قوکاسیان با نشریه سینمای آزاد به عنوان نویسنده مقاله و با نشریات سینمایی به عنوان منتقد همکاری داشت. او کارگردانی فیلم سینمایی «همه فرزندان من» و چندین فیلم هشت میلیمتری و آثار کوتاهی چون «در فلق»،«عروس کهن»،«عزای آینه»،«فصلی دیگر»، مستند«حاج شیوان»،«موزه من جلفا»،«نقش خیال» را در کارنامه کاریش دارد. روحشان شاد و یادشان گرامی باد
یادمه یه زمانی در روزنامه جام جم مصاحبه ای ازآقاب قوکاسیان خوندم که توش کتاب سرباز هشتاد و یکم را پیشنهاد داده بودند و برام جذاب شد چون هم تجربه این دوران نداریم هم خاطره باید جالب می بود به هر دردسری بود کتاب را گیر آوردم - کاش پخش درستی می شد - بعدها در تارنمای قاون یادداشت آقا زاون را در مورد این کتاب خوندم که دیدم شما هم کارش کردید عجیب مردی بودند که اینقدر به جوانان اهمیت می دادند روحشون شاد http://kashannews.net/1391/02/16/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B2%D8%A7%D9%88%D9%86-%D9%82%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AA%D8%AA%D9%82%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85/
من فرزند شهری هستم که بزرگان را پس از مرگ میشناسد،شهری که صداها را از دور بهتر میشنود ولی سنگینی بغص را از همان راه دور حس میکند .من از اهالی سرزمین مرثیه هایم و تو ای مرثیه سرای غریب روزگار خرمی شهر من! چه زیبا میگویی و چه سوزناک میخوانی.جناب اقای طباطبایی بسیارزیبا توصیف فرمودید.
حیف که ازمیان هنرمندان ایران زمین رفتند ، روحشون شاد .. سپاس از متن و قلم زیباتون
همیشه درپهنه ادب چهره هایی هستند که برای راه یافتن به درون مایه اثارشان به کلید نیازمندیم .بیضایی شهرما بی تردید یکی ازان چهره های پرفروغ است که هرچه از اران خواستگاه پدریش دورتر رویم معروف تراست . زاون یکی از ان شاه کلیدهایی بود که می توانست بفمد استاد چه می گوید وبه همه بفهماند .هرگز راز این رمز خوانی برمن اشکارنشد وتاجایی فکرمن رفت که نکنداین زاون است که این دالان های تودرنوی پرپیچ تخیل رابه او نشان می دهد گه اینطور نبود . می دانم که درغربت امشب بهرام بیضایی به سوگ زاون نشسته . خضور پررنگ اودر چند شب برگزاری نمایش اثاربیضایی درسینمای کاشان وتنهافرصتی که برای دیدار او به من دست داد را امشب باخودم چندبار مرورکردم . تلاش او برای این برگزاری درکاشان بجای شهرخودش اصفهان برای من این معنی راداشت که به مردم شهرما نشان دهد خاک این بوم یکه پروراست یادش گرامی .
بی صدا و آرام ، بزرگ بود.... روحش شاد و یادش گرامی