در آخرين روزهاي زمستان، خبر از درگذشت يكي ديگر از هنرمندان عرصه تئاتر به گوش رسید. «نصرتا… زمانپور» از پيشكسوتان تئاتر كشور، جمعه 18 اسفندماه، چشم از جهان فروبست. او متولد سال ۱۳۱۹ و دانشآموخته دانشکده هنرهای زیبا بود. سالها در اداره تئاتر فعاليت ميكرد؛ اما بیشتر فعالیتهای خود را در عرصه کارگردانی در کاشان انجام داده است. او از پیشکسوتان تئاتر کاشان محسوب ميشد و او را پدر تئاتر این شهر مینامند. اردیبهشتماه امسال نیز انجمن بازیگران تئاتر در مراسم جشن بازیگر از این هنرمند باسابقه تجلیل کرده بودند. زمانپور از هشت سال پيش بینایی خود را به طور کامل از دست داده بود. در همان مراسم به کمک نوهاش و با همراهی بهزاد فراهانی شمع جشن بازیگر را روشن کرد. زمانپور كار خود را از دهه ۴۰ با نمایش «رستم و سهراب» به کارگردانی مصطفی اسکویی شروع کرد و در ادامه فعالیتهایش در نمایشهایی همچون «مردی که مرده بود و خود نمیدانست»، «آی باکلاه آی بیکلاه»، «سرگذشت مرد» و … حضور داشت. در گشتوگذارها به دو سر پل (1351)، تشنه انتقام (1351)، آسید کاظم (1352)، درخت ولی دیرگ (1353)، چهار صندوق (1355)، کپر (1355)، لتو (1356)، سگی در خرمن جا (1357)، تاجبرداری (1358)، مندیل خیال (1366)، سلطان مبدل (1367)، کلک مرغابی (1368) و مرگ غریان (1368) از جمله آثار او در مقام كارگردان است. همچنین در آخرین نشست اهالی تئاتر کاشان در شهریور 1391 از یک عمر تلاش او تقدیر به عمل آمد. این هنرمند باسابقه تئاتر از روز چهارشنبه ۲۴ بهمنماه در بیمارستان شریعتی تهران بستری شده بود.
بهزاد فراهاني، رئيس انجمن بازيگران خانه تئاتر و از پيشكسوتان عرصه تئاتر كشور، ضمن تسليت به مناسبت درگذشت زمانپور به «قانون» ميگويد: «در گذشته در يكي دو نمايش با هم حضور داشتيم. در نمايش بينوايان در سال 1375 بيش از يك سال در كنار او بودم. او جزو نخستين هنرمنداني بود كه ليسانس هنرهاي نمايشي داشت و از مردان باسواد حوزه تئاتر محسوب ميشد. مردي پاكدل و پاكمنش بود. بيآزار بود و اهل شوخي و طنز. در اين اواخر هم متأسفانه نابينا شد و آن چيزي را كه سانسور اين مُلك طلب ميكرد، او به وسيله نابينا شدن تحقق بخشيد؛ تا چيزي را نبيند و رنجش را هم نبرد.» فراهاني از سالهايي كه زمانپور در اداره تئاتر فعاليت ميكرد، ياد ميكند و ميگويد: «پيش از اينكه ما از سوي استاد جوانمرد به اداره تئاتر دعوت شويم، او در آنجا حضور داشت و پيشكسوت ما محسوب ميشد. با اين همه، روزگار ياري نكرد كه مردم تواناييهاي او را ببينند؛ كمكار بود و كمتر كار برايش پيش آمد و در سختكامي زندگي كرد.»
دیدگاه شما