جابر تواضعی-دیگر از اشتباهات فراوان سالهای دور مخابرات خبری نیست. ولی شنیدهام اطراف میدان مجسمه سابق – پانزده خرداد فعلی- مغازهای هست که هر روز دست کم چندبار تلفنش زنگ میخورد تا «آقا» برایشان استخارهای بکند یا به سؤال احکامشان جواب بدهد. صاحب مغازه راههای مختلفی را برای حل این مشکل تجربه کرده. ولی یکی دو سالی است که شاگرد شوخ طبعش راه جدیدی را کشف کرده و برای اینکه طرف دوباره زنگ نزند میگوید: «آقا خوابه. فردا تماس بگیرید.»
میدان مجسمه میدانی است که تاریخ انقلاب کاشان را در میان نیروهای انقلابی به دو بخش قبل و بعد از خودش تقسیم میکند. سالها است که دیگر مجسمهای در کار نیست و اصلیترین آدمهای آن اتفاق تاریخی هم یا دوران بازنشستگی سیاسیشان را میگذرانند یا روی در نقاب خاک کشیدهاند. اما با گذشت سیو اندی از انقلاب، دامنه این تقسیمبندی هنوزاهنوز برقرار است.
آقا در هر گوشه این شهر، معنای خاصی دارد. اما اصطلاح «آقا» و «خانه آقا» قبل از هر کس دیگر به آیتا… سید مهدی یثربی امام جمعه فقید برمیگردد که ۸ مهر ۸۵ دار فانی را وداع گفت و چندی پیش ششمین سالروز بر اساس تاریخ قمری برگزار شد. حالا اطرافیان و سمپاتهای ایشان اصطلاح «آقا» را برای فرزند ارشدش آیتا… میر سیدمحمد به کار میبرند تا جای خالی یثربی پدر خالی نباشد.
هرچند بعد از فوت آیتا… سید مهدی یثربی نماینده ولی فقیه و امام جمعه کاشان، برخلاف تصور عمومی مناسبات انتقال قدرت و امامت جمعه بر اساس پیشبینیها و گمانهزنیها پیش نرفت تا آیتا… میر سیدمحمد بهصورت رسمی بر مسند پدر تکیه بزند. اتفاقی که بیت را به انزوا فرو برد و گویا در دور دوم ریاست جمهوری احمدینژاد نیز شدت بیشتری گرفته است. و حالا به نظر میرسد بیت تلاشهایی را برای احیای همان سیستم موروثی آغاز کرده است تا به این انزوای ناخواسته خاتمه بدهد. اتفاقی که بهطور طبیعی فارغ از ارزشگذاری به سادگی رخ نخواهد داد.
و حالا به اتفاق اهالی رسانه و مطبوعات، عصر شنبهروزِ پانزدهم رمضان و روز تولد امام حسن (ع) – چهاردهم مرداد ۹۱- به صرف افطار مهمان بیت یثربی و فرزند ارشدش میر سیدمحمد هستیم. گویا این اولین دعوت رسمی از خبرنگاران به مناسبت روز خبرنگار است و آغاز تنها روزهایی در سال که ما جماعت را تحویل میگیرند. ۳۶۴ روز سال اسباب دردسر و موی دماغیم و به مصداق شعر سعدی، گل محبوبیتمان همین پنج روز و شش باز میشود. میشویم ادامه دهنده راه انبیاء و رکن چهارم دموکراسی ـ در غیابش و به نیابتش البتهـ و انعکاسدهنده حقایق جامعهای که در آن حرف زدن از واقعیت هم کار سادهای نیست، چه رسد به حقیقت که هرکس با تکهای از آینه شکستهاش خیال میکند همه را نزد خود دارد.
امسال که فرصت ماه رمضان اضافه شده چی بهتر از اینکه این مراسمها ثواب افطاری را برای میزبان و بیت آقا به همراه بیاورد؟ شوخی یا جدی از بزرگ دیگری از این خطه -حجتالاسلام محسن قرائتی- نقل میکنند که کسی نمیتواند یک دوزاری را از مشت آخوند جماعت بیرون بکشد و حالا این ضیافت میتواند بسته به دیدگاه هرکس، از تیمن و تبرک تا مثال نقض این شوخیِ جدی یا جدیِ شوخی را شامل شود.
با چند تا از همکاران وقت ورود با در بسته روبهرو میشویم. گویا شلوغی مسئولان بیت را به اینکار مجبور کرده. ولی مهمترین معنیاش این است که این مهمانی خیلی هم اختصاصی نیست و خیلی نباید هوا برمان دارد. به برکت تلفن همراه بالاخره در باز میشود. ولی راستش تلاش عدهای برای ورود به داخل حسینیه و صرف افطار با صحنههای آشنایی که در هیآت میبینیم چندان دلچسب نیست. کاشف به عمل میآید که قبل از ما با حضور مداحها و شعرا جلسه شعر و مدیحهسرایی برپا بوده و حالا مردم عادی هم اضافه شدهاند. پس ما کموبیش طفیلی هستیم. حالا این هیچی، مداح بر وزن فعال، صیغه مبالغه است به معنای بسیار مدحکننده. نکند جنس نگاه به ما هم از جنس نگاه به مداح باشد؟
با همکاران گوشهای جمع میشویم تا پیامی برسد و مصطفی عباسی وادقانی که گویا مسئولیت امور رسانهای بیت را برعهده دارد، از یکی از درهای تودرتوی حیاط بزرگ و قدیمی به داخل حسینیه راهنماییمان کنند. از همینجا است که حجتالاسلام سیدمحمدحسین پسر آیتا… میرسید محمد با ما همراه میشود تا از اینجا به بعد مهمان ویژه و وی. آی. پی باشیم. روحانی جوان، قدبلند، خندهرو و خوشسیمایی است که با سؤالاتش از تکتک همکاران تلاش میکند تسلطش را بر فعالیت آنها نشان بدهد و بگوید که با چه دقتی مسیری را که طی میکنند، دنبال میکند. وقتی هم تعجب من را میبیند، توضیح میدهد که تا مرز «هک» جلو رفته و جوری با حسرت این جمله را ادا میکند که خیال میکنی تنها دلیلش حرمت شرعی است؛ با لفافی از این آرزوی خفته که ای کاش اسلام دستوپای ما را نبسته بود.
حضور گسترده و وسیع شاعران شهر از طیف نسل پیشتری مثل جعفر رسولزاده و جواد جهانآرایی بگیر تا جوانترهایی مثل مصطفی جوادی و مهدی فرجی و حسین باغشیخی نشان میدهد که حسابی جمع جماعت جمع بوده و معلوم نیست چرا اهالی رسانه زینب زیادی بودهاند.
افطار که تمام میشود و آبها از آسیاب میافتد، به اندرونی دعوت میشویم و تا یکی دو استکان چای بنوشیم، آیتا… هم مهمانهایش را راهی میکند و به جمع ما اضافه میشود. بعد از سلام و احوالپرسیهای معمول، آقا درباره نقش و اهمیت خبرنگار و وظیفهاش در برابر جامعه میگوید، ولی صادقانه اعتراف میکند که روز خبرنگار را بهخاطر نداشته. بعد از گسترش نفاق و دورویی در جامعه گلایه میکند و دینگریزی جوانان را و علاقهشان به کلیساهای خانگی و شیطانپرستی را تأیید میکند. از بیاخلاقی و بیانصافی بعضی رسانهها گلایه میکند، اما با اصرار محمد ملکآبادی مسئول «پورتال خبری کاشان» هم حاضر نمیشود اسمی از آنها بیاورد. در ادامه هم تأکید میکند که رسانههای منطقه باید بیشتر و قویتر بشوند و ما باید روزنامه داشته باشیم.
وقتی حرفهایش تمام میشود، این دیدار به ظاهر خودمانی ناخودآگاه به یک نشست خبری و مصاحبه جمعی تبدیل میشود. نه همکاران ما حاضرند این فرصت ناگهانی و بدیع را از دست بدهند و نه آقا بیجهت چنین مهمانیای را ترتیب داده. اما وقتی ملکآبادی از وضعیت سوریه سؤال میکند، آقا تلویحی و با لبخند میگوید که این چیزها را بلد نیست تا همین اول کار، جنس سؤالها را تعیین کرده باشد. برای همین حرفها به محدوده شهری برمیگردد. آیتا… در این زمینه هم به جوابهای تلویحی بسنده میکند. اولش از سؤال محمدعلی خرمی که خودش هم طلبه و روحانیزاده است و میپرسد: «چرا بهجای سفرههای اطعام سفرههایی برای آگاهی مردم پهن نمیکنید؟» شاکی میشود و میگوید: «شما دیگر چرا؟!» بعد هم ادامه میدهد که کار و تدریسش را در حوزه کافی میداند و تکلیف دیگری بر خودش نمیبیند. اما به سؤال او درباره حجاب اجباری جوابی صریح و روشن میدهد: «من در هیچجا به اعمال زور برای حجاب برنخوردهام و این یعنی چنین چیزی وجود نداشته است.» بعد با اشاره به مصاحبه سال گذشتهاش با هفتهنامه توقیفی «شهروند امروز» تأکید میکند که برخورد با دگراندیشان را نمیپسندد.
من میگویم شما که اعتقاد دارید با برقراری سفره اطعام و درس حوزه وظیفه و تکلیف خودتان را انجام دادهاید، چهطور با وضع موجود مطبوعات سراسری از چند خبرنگار شهرستانی که برای انتشار خبرهای روتین و معمولی هم با مشکلات ریز و درشت روبهرو هستند، انتظار دارید روزنامهای عریض و طویل تأسیس کنند؟ اصلاً چرا خود شما برای این کار پیشقدم نمیشوید؟ میگویم سیواندی از انقلاب میگذرد و تصدی امور به دست روحانیت بوده و در کاشان هم با بیت معظم ابوی گرام شما. چه بر ما گذشته که شما هم از نفاق و دورویی حاکم بر جامعه به ستوه آمدهاید؟ کجا کمکاری شده که جوان ما دینگریز شده و به سراغ کلیسای خانگی و بهائیت رفته؟ و آیا بهتر نیست که به جای مبارزه با آنها به عرضه درست و مناسب اسلام بپردازیم؟
آیت ا… به این سؤالات جواب میدهد و نمیدهد، حرفهای من را تأیید میکند و نمیکند. حتی بلافاصله بعد از جواب مثبت به درخواست جمعی حضار برای آزادی همکار غایب جمع به نوعی حرفش را پس میگیرد. تأکید میکند که نباید به این راحتی بلیتش را بسوزاند و انرژیاش را صرف کند، چون در «آینده» به آن نیاز خواهند داشت.
کمی بعد درددل ایشان اوج میگیرد و سربسته از فشارهایی که در این شش سال به بیت وارد شده میگوید. از کسی اسمی نمیبرد و پشت سر کسی چیزی نمیگوید. ولی وقتی میفهمد حسن خوشچشم مدیر مسئول ماهنامه جوان کویر از دانشگاه امام صادق فارغالتحصیل شده، کاسه صبرش لبریز میشود و دیگر نمیتواند خشمش را کنترل کند. هرچند تمام قد از حوزه و سیستم آموزشی سنتیاش دفاع میکند و هیچ عیبی را متوجه آن نمیداند. حرفهای دیگری هم مطرح میشود که میتواند خوراک رسانهای خوبی باشد. ولی از جایی به بعد همکاران قلم را غلاف کردهاند و برای حرفهایی که خیلی قابل انعکاس نیست، خیلی انرژی صرف نمیکنند.
سؤال خرمی برای حسن ختام این دیدار، فرصت مناسبی است: «چه زمانی بیشتر از همیشه خلأ حضور پدر بزرگوارتان را در عرصه سیاسی اجتماعی شهر احساس کردهاید؟». آقا نیمخیز میگوید: «همین حالا!» و از جایش برمیخیزد. جواب دوپهلویی است. کسی نمیفهمد منظور ایشان، شرایط سیاسی اجتماعی شهر و کشور است یا آقا در این اوقات استراحت بعد افطار از سؤالات بیمهابای مهمانان خصوصیاش خسته شده است و حضور پدر را آرزو میکند. به هرحال همه میخندیم و از جا بلند میشویم و این یعنی ختم دیدار.
رفتار یثربیِ جوان تغییری نکرده که بشاشتر و خنده روتر هم شده است. بعد از عکس یادگاری دستهجمعی، همچون آیتا… از حضور صادق صدقگو که کمی دیر به جلسه رسیده ابراز خوشحالی میکند: «خوشحالم که دیوارهای بین ما فروریخته» و عضو سابق شورای مرکزی ائتلاف اصلاحطلبان با لبخند جواب میدهد: «فرونریخته حاجآقا؛ بهخاطر فشار زیاد فقط کمی نزدیکتر شدهایم.» البته این حرف از همان جنسی نیست که آیتا… در گفتوگو با یادنامه ششمین سالگرد پدر هم به آن اشاره کرده؛ اینکه چپهای سابق و اصلاحطلبهای فعلی قبول دارند که قدر یثربی پدر را ندانستهاند.
و بدین ترتیب اولین نشست رسانهای بیت یثربی به پایان میرسد. دیداری که بهقول تارنمای روزنامه کاشان میتوان از آن بهعنوان آغازی برای شکست سکوت چندین ساله بیت تعبیر کرد. بههرحال بهرغم شوخی شاگرد شوخطبع آن مغازه حوالی میدان مجسمه، «آقا» خواب نیست،س کاملاً بیدار و هوشیار است و بنا ندارد به همین راحتی میدان را خالی کند و میراث معنوی عمو و پدر را به باد بدهد. برای حفظ آن نیز از هیچ کاری فروگذار نمیکند. حتی مصالحه و مذاکره با برخی اصلاحطلبان شهر که زمزمههایش از همین حالا شنیده میشود. آیتا… با چپهای سابق و اصلاحطلبان فعلی که زمانی رودروی پدر ایستادهاند و حالا مثل او دستشان از کائنات کوتاه است، یک نقطه اشتراک دارد؛ او نیز با امیدواری به آینده چشم دوخته است. با این تفاوت که دورنمای آیندهاش را بسیار واضح و روشن تصور میکند: بازگرداندن هیبت و قدرت سابق به بیت خاندانی که حالا او وارث آن است. و این برای نزدیکی و وحدت و ائتلاف میان او با آنها ـ از مخالفان معمولی تا دشمنان قسمخورده ـ دلیلی کافی و وافی است.
منبع: هفته نامه آرمان شماره472
یادداشت
ضیافت آیتا…/در حاشیه مهمانی افطاری بیت یثربی با اهالی رسانه شهر
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=9027
نظرات
دیدگاه شما لغو پاسخ
آخرین ارسال ها
-
فیلم کوتاه “کَفَر” در بیست و سومین جشنواره فیلم کوتاه ماگما ایتالیا
-
لوله پلیمری چیست و چه کاربردی دارد
-
اخبار منتشر شده از طرف فرمانداری شهرستان مورد تایید است
-
نگاهی به آثار رضا ندیمی در گالری فیوز
-
همه اتباع غیرمجاز باید بروند
-
قانون بهرهبرداری از معدن بازنگری شود
-
پاسخ درست به خبر رسانه/میراث فرهنگی کاشان اقدام کرد
-
کاروانسرای شاه عباسی، مروارید کویر مرنجاب
-
گزارش تصویری تخریب آثار تاریخی مدرسه و مسجد سلطانی کاشان!
-
پیش بینی هواشناسی و توصیههایی برای کشاورزان دشت کاشان
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
فیلم کوتاه “کَفَر” در بیست و سومین جشنواره فیلم کوتاه ماگما ایتالیا
-
لوله پلیمری چیست و چه کاربردی دارد
-
اخبار منتشر شده از طرف فرمانداری شهرستان مورد تایید است
-
نگاهی به آثار رضا ندیمی در گالری فیوز
-
همه اتباع غیرمجاز باید بروند
-
قانون بهرهبرداری از معدن بازنگری شود
-
پاسخ درست به خبر رسانه/میراث فرهنگی کاشان اقدام کرد
-
کاروانسرای شاه عباسی، مروارید کویر مرنجاب
-
گزارش تصویری تخریب آثار تاریخی مدرسه و مسجد سلطانی کاشان!
-
پیش بینی هواشناسی و توصیههایی برای کشاورزان دشت کاشان
چرا همانطور که در مطلب از آرمان تا حقیقت که پاسخی به این نوشته بوده لینک این مطلب آمده...در اینجا لینکی به پاسخ نوشته (از آرمان تا حقیقت) نداده اید؟
دوست گرامی این مطلب قبل از مطلب «از آرمان تا حقیقت» نوشته و آپلود شده است .
اندکی واقع بین باشید .آیا بیت آیت الله یثربی در انزوا است؟
آقای تواضعی من در جلسه بودم چرا گفتگوها رو نادرست نقل کردید؟ میدونید استفاده از داده های غلط تتایج نادرست میده؟
اوهام و خیالات .... این چیه بابا
مطلب از روی کینه نوشته شده..نوع قلم این را فریاد میزند..از نوع قضاوت کردن منفی از هر حرکت طرف مقابل در متن این مشخص است..این یعنی هر چیزی نه تنها با بی طرفی نگاه نشده حتی فراتر از سوظن رفته و با کینه و هدف قبلی نوشته شده است...