کاشان نیوز– محمد ثابت ایمان: آتش مردم در قدیم از زغال انبان تنور نانوا بود که گرم میشد و افروخته اجاق نیمهروشن روزی آن روزها را، روشن نگاه میداشت. نه فری برای پیچش پنیر پیتزا بود و نه فندکی برای شعله گرفتن بر روی دردها. هرچه بود سادگی بود و هر چه نبود باید نمیبود.
«خوشا عیش سودای آسودگیها» فیض کاشانی
«تکه نانی دارم، خرده هوشی، سرسوزن ذوقی » سپهری.
منقل عافیت مردم از سبکباری دنیا و آخرت لبریز بود. نان جوی به همت مردانه میآمد و قوتی برای قوت ماندن، دلیل راه میشد. از چخماق پشت کوههای شهر ندیده تا کبریت احمر و هرچه اجاق آرامسوز نجیب نجابت مطبخهای کاهگلی آن روزهاست تا اکنون مدرنیتهی بی شاخ و دم پلاردی… و فر و ماکرو هرچه قر و مش بیغیرت سلامت و دشمن عافیت خلق است، راه درازی آمدهایم تا آدم را در بنیآدم امروزی خویش، تصویر پسازاین آن، تبارکالله و فی احسن الخالقین یار باشیم.
اما بهراستی ما چه کردیم با حاصل ابروباد و مه و خورشید و فلکی که در کار بودند تا که، بقاعده طبع و طبیعت و قرارهای عاشقی، نانی بخوریم و بهغفلت نباشیم. دم پختهی ایمان ما روی حبهی آتش آخر زمانی به قورقور قابلمهی اجابت و کماجدان اصالت نرسیده، شهید پیتزای نا قوارهی شهوت و سیاست نپختهی لزج و خزه گرفتهی نامها و جامهای ذرت مکزیکی چرا و چگونه باید بخورم نکبت عسر عصرت و حرجهای روزگار شد.
فاتحه از فتح میآید. فاتحهالکتاب یعنی دروازه یا گشاینده کتاب. سوره حمد یعنی سپاس و نعمت. شکر و هدایت. ایمان به حقیقت فردای نیامده در برخورداری از روزی امروز رسیده. «انعمت علیهم»؛ یعنی روزی داده شدگان؛ یعنی منعومین؛ یعنی غذا داده شدگان؛ یعنی که نعمت داده شدگان و یعنی که نعمت در نگاه قرآن همان غذا یا به عبارتی لقمهی حلال و پاک و طیب است. این است که آن است. اینجاست که انسان آفرین است.
چه میخوری تا در تو بهقاعدهی تبدیل ماده و انرژی، منشاء چه و چراهایت شود. چراکه؛ غذاست که منشاء فعل است و بس!
اینجاست که؛
«هرکه نداند سپاس نعمت امروز
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا » سعدی
چه نعمت امروز است که سبب بخشایش فردا را در پی خواهد داشت. بخشایش در برابر انجام فعل است. نعمت همان غذا بود و غذا همان منشاء فعل.
پس بنگر که در این بازی یومالدین و جزا و پاداش و عقوبت و عاقبت، بر گردونهی کدام سوی رحمت، بر نصیب فردای نیامده، حیف و افسوس یوم الحسره، نباشی و نباشیم.
«بارالها!
مهیمنی و مدبر
وز همه عیبی مبرهنی و مبرا! » سعدی
پس مرا و مارا دچار اکنون بیداری لحظههای حیاتی کن که چشمک پران قافیهی پلکهای انتظام نظم خلقت تو را، در کوکبه و شکوه تحقق؛ لقد خلقنا الانسان فی احسن التقویم باشد، نه آنجا که؛ ثم رددناه و فی اسفل سافلین دارد.
دیدگاه شما