کاشان نیوز ــ زهرا رسولزاده: غروب بود و نزدیک افطار. خیابانها شلوغتر میشد و نگاه من سرگردان قدمهایی که دور و نزدیک میشدند.
زنی کنارم ایستاده، گوشهی چادر رنگورو رفته و کهنهاش را به دندان گرفته بود و مقنعهای که درز آن گوشهی صورتش جا خوش کرده بود و دمپایی کوچکی که صاحب آن دائم گوشهی چادر را میکشید. زمزمهی آرامی میشنیدم…
نگاهم روی قدمها که میگشت روی کفشهای بیرنگ زن متوقف شد. صورتش را نگاه میکردم. او آنقدر نگران بود که مرا نمیدید. دستهی پاکت داروها توی دستش، پشتش را کرده بود به اینهمه شلوغی و آرام پاکت را در کیف بزرگ و پارچهایاش میگذاشت.
کودک رنگپریده و بیمار از نگرانی او چیزی نمیدانست. نگاهش خیره روی میوهها مانده بود و با دستش چادر مادر را تکان میداد و دست زن که سعی میکرد مچ دست دخترک را بگیرد و آرامش کند.
به سختی شنیدم که میگفت: صبر کن! حالا شلوغ است..
خیابان داشت خلوت میشد. باید میرفتم اما دمپایی صورتی کوچک و دل دخترک نمیگذاشت. میوههای چیدهشده روی سینی کنار خیابان آنقدر دلربا بودند که نگاه او را خیره کنند. زن نگاهش روی قیمتها میگشت و زیر چشمی مردان و زنانی را میدید که میگذشتند. هرچه خلوتتر بهتر!
صدای دعای دم افطار بلند شده بود و خیابان به سمت خاموشی میرفت، اما میوهفروشی هنوز باز بود. بند کیف را در دستش جابهجا کرد و به دخترک اشاره کرد که کناری بماند. نگاه نگراناش را از ترس دیدن آشنایی همهجا دواند. خیالش که راحت شد، جلوتر رفت پاکتی را از کیسهها برداشت، دستانش میلرزید.
نگاهم روی پاکت خیره مانده بود. هلوهای زیبا! خیارهای تازه! موزهای شیرین! چقدر از اینها برای بچهها هوس کرده بود بخرد. ــ شاید دکتر گفته بود دخترک باید میوه بخورد تا زودتر خوب شود ــ آرام زانو زد، سبد زیر سینی هلوها را جلو کشید، میوههای خراب و نیمهسالم در سبد قاطی شده بودند از همه نوع. مقداری از میوهها را توی پاکت ریخت آنچنان با شتاب که انگار کسی او را میپایید.
پاکت را توی کیف کهنه پارچهای که داروها را درآن گذاشته بود فرو کرد. اسکناس مچالهشدهی پانصد تومانی را که در دستش پنهان کرده بود کنار سینی هلوها رها کرد و آنقدر سریع دست دخترک را گرفت و دور شد که چشمانم در همان صحنه ماند.
جلوتر که رفتم، پانصد تومانی مچاله کنار سینی مثل هلوها میدرخشید. مثل اشک گوشه چشمش وقتی میرفت.
اجتماعی , اخبار , یادداشت
مثل اشکِ گوشه چشمش وقتی میرفت
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=20716
نظرات
دیدگاه شما لغو پاسخ
آخرین ارسال ها
-
وعده سه ماهه وزارتخانه سر رسید اما خبری از تحویل مسکن ملی نیست
-
کاشان در آستانه یک رویداد تاریخی
-
زر در دستان شماست
-
رعایت حرمت مهمان واجب تر بود
-
برخوردی که با میهمانان در کاشان صورت گرفت مشکل خاصی نبود، لجبازی بود!
-
فراخوانی گفتگو در نقاشیهای محمد آخوندی ارمکی
-
ستاد انضباط شهری کاشان بدل به ابزار شکنجه شهروندان شده است
-
دشت کاشان در شرایط هشدار نارنجی هواشناسی قرار دارد
-
مهدکودکها و پیشدبستانیها و مدارس کاشان و آران و بیدگل فردا تعطیل شد
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
وعده سه ماهه وزارتخانه سر رسید اما خبری از تحویل مسکن ملی نیست
-
کاشان در آستانه یک رویداد تاریخی
-
زر در دستان شماست
-
رعایت حرمت مهمان واجب تر بود
-
برخوردی که با میهمانان در کاشان صورت گرفت مشکل خاصی نبود، لجبازی بود!
-
فراخوانی گفتگو در نقاشیهای محمد آخوندی ارمکی
-
ستاد انضباط شهری کاشان بدل به ابزار شکنجه شهروندان شده است
-
دشت کاشان در شرایط هشدار نارنجی هواشناسی قرار دارد
-
مهدکودکها و پیشدبستانیها و مدارس کاشان و آران و بیدگل فردا تعطیل شد
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
این نتیجه 8 سال دولت مهروز وخادمین مردم که با درامد نجومی فروش نفت مردم را یارانه بگیر کردند وهمگی را تحت پوشش کمیته دولت احمدی نژاد قرار دادند وافتخار هم می کنند و نه تنها کسی عذر خواهی نکرد وجوابگو نبود بلکه مدعی نیز هستند !!!!!!!امروز در مجلس کسانی که 8 سال از این دولت حمایت کردند با پر رویی به دنبال عذر خواهی کسانی هستند که تمام انتقادهایشان بجا بود و برای من جالب است اصلاح طلبان چقدر منفعل عمل می کنند !!!!