کاشان نیوز-علی خالویی*: آشنایی من با مهندس درویش برمیگردد به اوایل دهه هشتاد، در «باغ گیاهشناسی کاشان»، ایشان مجری و هماهنگکننده طرح ملی ارزیابی و تهیه نقشه بیابانزایی به روش اصلاحشدهی فائو ویونپ در حوضه آبخیز دریاچهی نمک، بود.
درویش در بلاگ خود بنام “مهار بیابانزدایی” خود را اینگونه معرفی میکند. اهل تهران است. متولد ۱۳۴۴، به دلیل شغل پدر در شهرهای مختلف زیسته است. عضو هیئتعلمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور است. دانشآموخته دانشگاه آزاد واحد تهران، در مقطع ارشد است. مجری یا همکار در ۱۵ طرح تحقیقاتی و پژوهشی، با بیش از هفتاد مقاله، کتاب یا گزارش طرح و بیش از ۷۰ سخنرانی.
پژوهشگر برتر وزارت جهاد سازندگی سال ۱۳۷۸، چهره برجسته محیطزیست کشور سال ۱۳۹۱، برترین وبلاگ نویس پایتخت در حوزه محیطزیست در جشنواره مشکات سال۱۳۹۲، محبوبترین وبلاگ محیطزیستی جهان(مهار بیابانزایی) از سوی هیئتمدیره اجلاس جهانی رسانهها سال ۲۰۱۳، دریافت جایزه از مدیرکل محیطزیست استان تهران بهعنوان بنیانگذار گنجه پشتیبان زیستبوم ایران سال ۱۳۹۲، از دیگر امتیازات نامبرده ست.
خبر بهتآور است، یکم آبان ماه درویش، مدیرکل دفتر مشارکتی مردمی سازمان حفاظت از محیطزیست، به اذعان خودش،پس از ۷۱ روز بیمهری و بیتوجهی ریاست جدید سازمان مجبور به استعفا میشود. مدیری که در اوج موفقیتهای حرفهای و شغلی قرار دارد.
دکتر محمد فاضلی، در یادداشتی (که تا زمان نوشتن این متن بیش از ۱۲ هزار مرتبه خواندهشده) پیرامون استعفای درویش مینویسد: «درویش یک بَرند است در حوزه محیطزیست. »
فاضلی میافزاید: «محمد درویش امروز از سمتش در سازمان حفاظت محیطزیست استعفا داد. من به این استعفا احساسی نگاه نمیکنم. هر مدیری یک روز به یک دلیلی از کارش کناره میگیرد، اصلاً مهم نیست. مهم این است که آدمها بتوانند به سمتشان منزلت بدهند و باعث ارتقای آن شوند. مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست با درویش (و همه نقدهایی که منتقدانش بر او وارد میکنند) رشد کرد و مردمی شد. خیلی مهم است که آدمی وقتی سمتش را ترک میکند، بیشتر از وقتیکه بر آن جایگاه مینشیند، احترام و اعتبار و سرمایه اجتماعی داشته باشد. درویش امروز بدون سمت و پست، مهمتر و شاید اثرگذارتر از قبل است. این ثمره تلاش، صداقت و ایمان قلبی او به محیطزیست و وظیفه نجات آن است »
ماحصل چهار سال مدیریت درویش بر سکان دفتر کل آموزش و ترویج را میتوان در موارد ذیل جستجو کرد:
۱- ایجاد کانال درویشنامه با حدود یازده هزار همراه اندیشمند، با چیزی حدود ۳۴۰۰ کامنت آموزشی-ترویجی،
۲- تشویق و ترغیب بیش از ۹۵ هفته سهشنبههای بدون خودرو در سراسر کشور، کمپینی که شهرداران ، مدیران کل و فرمانداران ناگزیر از اجرایی شدنش میشوند.
۳- راهاندازی و ایجاد «مدارس طبیعت» که از مهمترین راهکارهایی نجات محیطزیست کشورش برمیشمارد. و تنها راهکار دوستی اهالی این مرزوبوم با طبیعت را در آموزش همگانی فرزندانش در «مدارس طبیعت» میپندارد.
درویش در نامه استعفای خود خطاب به عیسی کلانتری رئیس سازمان حفاظت محیطزیست مینویسد: «میپنداشتم شما همانگونه که بهتمامی مدیران پردیسان دستکم یکبار فرصت گفتگوی رودررو را دادید، به محمد درویش همچنین مجالی را میدهید اما وقتیکه دیدم حتی حاضر به گفتگو با نمایندگان شورای هماهنگی تشکلهای مردمنهاد سراسرِ کشور هم نشدهاید بر این باور بهیقین رسیدم که ممکن است تداوم حضورم در پردیسان به گسست بیشتر روابط سازمانِ موردعلاقهام با مردم بیانجامد.»
سازمان حفاظت از محیطزیست کشور اقبال و موفقیتش بهشدت گرهخورده به مشارکت سمنهای مرتبط، سمنهای که در این چهار سال از منظر کیفی و کمی بهشدت افزایش ظرفیت داده است. درویش «نماینده شورای هماهنگی این تشکلهای مردمنهاد است» .حال سؤال اینجاست دکتر کلانتری چگونه خواهد توانست با پیکره این نهادها ارتباط برقرار کند درحالیکه به کارکرد مدیر دفتر آموزشهای مردمیاش بهعنوان نماینده این شورای این تشکلها اعتقادی ندارد؟ بهراستی آیا سازمان با مدیریت جدید خواهد توانست با سازمانهای مردمنهاد تعامل و همکاری فراخور برقرار نماید؟
جای این سؤال است؛ وقتی سازمان حفاظت محیطزیست کشور با نماینده شورای هماهنگی که مدیر ارشد سازمانی خودش نیز هست، حاضر به دیداری نمیشود و اگر دیدگاه مخالفی وجود دارد برنمیتابد،چگونه خواهد توانست با کنشگران زیستمحیطی روستایی که دوستدار محیطزیست هستند و تعامل با محیطزیست فلان روستای دورافتاده کشور را دارد، چگونه ارتباط برقرار خواهد کرد؟ آیا درهای خود را به روی سمنهای که ماحصل چهار سال تلاش درویش و ابتکار بود به لحاظ افزایش مشارکت و پویاییشان، بازخواهد گذاشت یا خواهد بست؟
فاضلی در بخشی از یادداشتش آورده: «برایم به معنای واقعی «بِرَند درویش» مهم است. محمد درویش را در این چهار سال که شناختهام، نمونه آدمهایی دیدم که چند ویژگی را باهم دارند: عاشق دانش و کارشان هستند، حاضرند هزینه اعتقاد و عملشان را بپردازند، امیدوارانه به تغییر اجتماعی در مسیر اصلاح دلبستهاند، عاشقانه ایران را دوست دارند، به آنچه اعتقاددارند عمل میکنند.»
در استعفای درویش یک نکته اساسی و قابلتوجه آمده، درویش نگران است. نگران از اینکه مبادا ماندنش در سازمان باعث گسستن روابط مردمی گردد که در این چهار سال با تمام تلاش و کوششاَش سعی در جلب مشارکتشان نمود. درویش در متن نگرشش آورده: «تداوم حضورم در پردیسان به گسست بیشتر روابط سازمانِ موردعلاقهام با مردم بیانجامد».
با رفتن درویش مدیری دولتی که شعار و رویکردش «امید و تدبیر» ست و عنوان «زیستمحیطیترین دولت» را یدک میکشد، نهتنها «رویش امیدی» را دل هموطنان ایجاد نخواهد کرد که، قطعاً «امید و تدبیر» را در دل دوستداران طبیعت و محیطزیست به قهقرا خواهد کشید. قطع امیدی که سمنهای زیستمحیطی را در «حضیض ناامیدی و سرخوردگی» خواهد کشانید.
و اما من کوچکترین عضو این جامعه، درویش را با این موارد به یاد خواهم داشت: دفاع جانانهاش در برابر تمامیتخواهیهای ترکیه در ماجرای «کمپین میانرودان»، من درویش را در دفاع شجاعانهاش در «سدسازهای» مخرب و ویرانگر که به گفته اصحاب زیستمحیطی، نهایتاً این روحیه و رویکردش منجر به رفتنش میشود. من درویش را در دفاع از «طرح تنفس جنگلهای شمال» میشناسم.
در ایستادگی و استقامت در «تصویب لایحه مبارزه با آلودگی هوا» ، در پویائیاش در تصویب «قوانین منع حیوان آزاری»، در «تولید بیش از ۵۸۰ اثر موسیقیایی زیستمحیطی»، در «چاپ و توزیع سه فصلنامه زیستمحیطی» و ثبت «باغ سیب مهرشهر کرج» بعد از ۱۳ سال مقاومت دوستداران محیطزیست
و نهایت امر، اوج مشارکت، همراهی و همدلی کنشگران محیطزیست را با مدیران دولتی وقت سازمان در سال ۹۵ را در این پاراگراف میتوان رصد نمود: «اجرای سبزترین شرط ازدواج برای یکی از کنشگران در منطقه عثمانوند کرمانشاه؛ کاشت ۱۳۰۵ نهال در روز جهانی زمین»
و اما ازاینجا روی سخنم با مدیران سازمان جنگلها و مراتع کشور ست، لطفاً از ظرفیت و «برند درویش» استفاده کنید، «درویش برندی» ست که به «سود تجاری» رسیده: پشتوانه مردمیاش، اطلاعات بروزش از جایجای کشور عزیزمان، آسیبشناسیها و داروهای که برای حال نامناسب مراتع و جنگلها میداند، همه و همه این رویکرد را مشخص میکند که سازمان باید از «برند درویش» در سازمان بهره جوید و مدیرکلی آموزش را به مهندس درویش بدهد.
و در آخر اینکه درویش، با تمام احساسش، از رئیس وقت سازمان با تمثیلی از سهراب سپهری شعار طبیعتگرای شهرم، دست به تمنا میشود، خواهش میکند و ملتمسانه تقاضای رعایت حال ناخوش محیطزیست ایران را دارد آنجا که میآورد: به قول یک دوستِ کاشانی: «همیشه خراشی است روی صورت احساس» شما بهعنوان رأس سازمان متولی محیطزیست ایران، لطفاً آن «خراش» را ژرفتر نسازید و «هوای احساسات پاکِ دوستداران» واقعی و بیمنت طبیعت وطن را داشته باشید.
*کارشناس حوزه منابع طبیعی و محیطزیست
بله تمام پست های خوب برازنده #ژن خوب است . مهترین فاکتور ژن خوب است .
اشتباه گرفتید برادر علی! ایشون از دارندگان ژن خوب نیست، که اگر بود با آمدن آقای کلانتری مجبور به استعفا نمیشد. برای دارنده ژن خوب تغییر در مدیریتها تاثیری ندارد و در هر حالت ارتقا میگیرد!