کاشان نیوز- محمد ثابت ایمان: چیزى نمانده که این روزها، «اساس مدیریت شهرى»، در لابر شدن کش تنبان خویش، روى دایرهی قضاوت خلق بریزد و دستیدستی، خرده آبروى ماندهاش را روى زمین پهن کند و حالا حالاها هم جمع نشود.
درست از زمانی که دولت فخیمهی سازندگى، (١٣۶٧) مسئلهی خودکفایى شهرداریها را مطرح نمود، همسو با موضوع بحران جابجایى پایتخت، مسیر عبور این نهاد مدنى، راه سقوط درهی امروز را نشانه گرفت. درهای که در آن نه از محیطزیست پایدار شهرى خبرى بود و نه از تعادل اکولوژیکى منابع آبوخاک و باد و حیات.
عظمت خبط این مهم، جایى سر از گریبان ندانمکاری ما درآورد که نتیجهی بیتدبیری ما در ادارهی مصلحت و امور خلق، بهجایی رسیده است که ظرفیتى از منابع طبیعى براى ما باقى نگذاشته و پیامد ظهور علتهای علیل و ناقص به وجود آمده، معلولهای ذلیل و ناتوانى به ظهور رسیدهاند که خود، دوباره علت معلولهای دیگرى از جنس نامرادیهای اجتماعی، در تعیین سرنوشت فرداهاى پیش روى این مردم میباشند.
آرى! تأمین منابع مالى شهرداریها به هر قیمت و وسیله، بدون توجه به ویژگى اقلیم و سرشت ذاتى طبیعت بکر شهرها، محصولى جز به هم پاشیدگى نظم اکوسیستم حیات مادى و معنوى شهروندان را به همراه نداشته است.
جایی که شهر از محلههای افقى، با روابط پرمهر انسانى و هویتهای ناب فرهنگى، به سمت ارتفاع و نیز گسست لاجرم حاصل از به هم پاشیدگى بافت بومى محلی، بهپیش میرود، دیگر حرفى نمیماند براى امثال حادثهی میدان کاج سعادتآبادها و کشته شدن یکى به دست یکى در ملاء عام و تماشاى خلقى براى ضبط واقعه در عین بیخیالی و دردمندى.
چه درنتیجهی بیتدبیری ما بوده که گسست اجتماعى اینچنینی در مهمترین رکن همگراییهای مثبت اجتماعى با محوریت محله، بعد از نهاد خانه و خانواده در شهرها به ظهور رسیده است.
وقتى شهرداریها تأمین منابع مالى خویش را، یا با مسیر تصاحب ارتفاع و آسمان آبى شهرها انتخاب میکنند و یا به حریم باغات و املاک مشجر و زمینهای زراعى درون و اطراف شهرها دستبرد میزنند، چیزى براى گفتن نمیماند که بتواند مدیریت از جنس کش تنبانى این روزها را در برابر اینهمه نتایج گرانبار بهجامانده از آن توجیه کرده باشد.
نتایجى که فاصلهی طبقاتى بالا و پایین جامعه را رقم میزند.
بر شکاف بین تعلقات عادى و هنجارهاى مورد وثوق مردم در شهرها میافزاید. نوکیسهها و نوظهورهای مالى نااطمینان و ناامن را به بدنهی جامعه تزریق میکند. تعادل اقتصاد بازار را به هم میزند. بر الگوهاى مصرف نادرست و سبک زندگى دیگرگونه در تضاد با فرهنگ بومی و ملى پای میفشارد.
بازى عرضه و تقاضاى مهمترین مایحتاج زندگى در شهر (مسکن) را به ضرر اقشار آسیبپذیر به هم میزند. انقباض و انبساط بیجهت امروز اقتصادى را به همراه میآورد.
مدیریت بحران شهرها را در بازى تراکم کوچههای شش و هشت مترى و بافتهای سنتی شهرها به مخاطره میکشاند.
بر ترافیک و آلودگى هوا میافزاید.به رشد مشاغل کاذب و بازى دلالان زمین و مسکن کمک میکند. فساد ادارى جدى در شهرداریها را با موضوع تفکیک زمین و صدور مجوزهای نامناسب و ندیدن قطع درختان و تخریب بیرویه باغات دامن میزند. بر اعتماد شهروندان خدشه وارد میکند. شهردارى و مدیریت شهرى را قلکى میبیند که باید شکست و خورد و برد تا مواظبت کرد و تدبیر به خرج گذاشت و با آن با مردم و طبیعت همراه بود و همیار.
اکنون براى عبور از اینهمه بحران خودساخته چه باید کرد. آیا وقت آن نرسیده که دست از کشیدنهای ناجور شهر به سمت بالا و پایین و شرق و غرب فضا و اراضی مظلوم اطراف شهرها برداریم. باور کنیم مدیریت کش تنبانى نه جوابگوى دیروز بوده و نه امروز و نه فردا. به حوزهی شهرسازى و معماری شهرداریها بهعنوان ارث اجدادیمان نگاه نکنیم.
به حوزه مالى اقتصادى در انفعال و سکون سیستم، به چشم حسابدارى نگاه نکنیم و زایش و بارورى اقتصادى را از همین نقطه شروع کنیم.
دست حوزهی درآمدى شهرها را از جیب سوراخ و نحیف حوزهی شهرسازى بیرون بکشیم. بهجاى فکر کردن به آسمان آبى و زمین پاک در عکسها و پوسترها، روى اصلاح نگرش و تغییر رفتار پرسنل و ذینفعان محیطى شهرها کارکنیم و با اصلاحات در قانون و فرآیندها، به مهمترین پارادایمشیفت مدیریت شهرى در این دوره، یعنى زیست پذیرى شهر با کسب منابع پایدار مالى، جامهی عمل بپوشانیم.
به فکر حوصلهی نیمهتمام درختان باشیم.
و درد زنجره ى تماشا را درک کنیم.
قداست برگ را بدانیم
مفهوم شاخه را دریابیم
و بدانیم آنچه از هویت ما ریخته شد تا بهجان شیرین آن، پولاد و آهن و سیمانى اینگونه بکاریم؛
خواب پریشانى لکلکها بود
و باغ نچشیدهی آرزوهاى ازل.
باور کنیم!
«باید از وسعت یک کوچه نظر کرد به شهر»
دیدگاه شما