مصاحبه با علی ضیا
روزنامه کاشان-«علی ضیا»، مجری رادیو و تلویزیون، هنرمندی کاشانی است که اینروزها به دلایل متعددی در کانون توجهات بسیاری قرار گرفته است، لذا برای آشنایی بیشتر مصاحبه همشهری با وی را منتشر می کنیم.
بیشتر مخاطبان «رادیو جوان» با صدا و شیوه اجرای «سیدعلی ضیا» آشنا هستند. «سیدعلی ضیا» متولد شهریور ۱۳۶۴ در شهر گل و گلاب (کاشان) و دانشآموخته مهندسی مکانیک
است. از ۱۹ سالگی به طور اتفاقی وارد رادیو شد و کار خود را در «رادیو جوان» با برنامه طنز «پسری از کاشانه» شروع کرد که به عنوان آیتم برتر انتخاب شد و پس از ۵ سال گویندگی در رادیو، به دعوت «علی زاهدی» وارد تلویزیون شد و اولین کار خود را در سیما با برنامه «گزینه جوان» تجربه کرد.
«علی ضیا» به ارزش کارش آگاه است و به حرفه خود عشق میورزد و معتقد است جدا شدن از مردم مهمترین آسیب به یک هنرمند است. او در زمینه علمی نیز موفق است و اختراعی ثبت شده را در کارنامه خود دارد.
«سیدعلی ضیا» هماکنون اجرای برنامه «نیمروز» را بر عهده دارد. به این بهانه با او گفتوگویی ترتیب دادیم و با اینکه پس از برنامه، بسیار خسته بود، ولی با خوشرویی تمام، پاسخگوی سوالات ما شد.
من ابتدا از طریق نویسندگی وارد «رادیو جوان» شدم و یک آیتم در برنامه کاملا جوانانه را خودم مینوشتم و با لهجه کاشانی میخواندم. بعد آقای «زاهدی» که صدای مرا در برنامه «آخرشه» -که در رادیو جوان پخش میشد- شنیدند، با من تماس گرفتند و از من خواستند نریشن برنامه «گزینه جوان» را اجرا کنم. اما پس از پذیرفتهشدن در تست گویندگی، قرار شد اجرای برنامه «شروع خوب» را به عهده بگیرم، ولی به دلیل فضای علمیای که داشتم و اختراعی که از طرف من ثبت شده بود، اجرای برنامه «گزینه جوان» به من پیشنهاد شد و اولین برنامهای بود که به طور زنده از من روی آنتن رفت.
* «علی ضیا» این همه انرژی را از کجا میآورد؟
این مطمئنا لطف و عنایت خداست که به من کمک، و انرژیام را تامین میکند. گاهی واقعا خسته یا ناراحت هستم، اما با دیدن دوربین و میکروفون انرژی مضاعفی در خود احساس میکنم و اینکه با مطالعه و تحقیق سعی میکنم خودم را به روز نگه دارم و با دادن اطلاعات جدید و نو به مخاطب، او را راضی کنم. بیننده گناهی ندارد که چهره عبوس یا ناراحت مرا تحمل کند، بنابراین در مقابل بیننده، فیلم بازی نمیکنم و سعی میکنم همواره شادی و انرژی خود را به مخاطب انتقال دهم، چون مخاطب ما باهوش است و اگر چیزی بگویی که به آن اعتقاد نداشته باشی یا بخواهی نشاطی ظاهری یا اطلاعات فرآوری نشده را به او تحویل دهی، مطمئنا از پس قاب شیشهای تصویر، آنرا درک خواهد کرد. من برای شعور مخاطبم احترام زیادی قائلم و حتی سعی میکنم از بهترین لباسهایم برای اجرا استفاده کنم.
*با توجه به اینکه شما در هر دو عرصه صدا و سیما فعال هستید، فرق مجری و گوینده از نگاه شما چیست؟
گوینده متکی به متن است، در حالی که مجری متکی به متن نیست. در رادیو متنها را میخواندم ولی آنرا به زبان خودم و در راستای متن اصلی برای شنونده بیان میکردم. گوینده نباید حتی یک واو در جمله جابهجا کند، اما در برنامهای که ما در تلویزیون اجرا میکنیم متنهایی که گفته میشود با هماهنگی گروه و اتاقفکر است و عقلجمعی تصمیم میگیرد چه چیزی در حال حاضر باید روی آنتن گفته شود و این یک حسن است که از قبل درباره صحبتها فکر میشود. این تفاوت حتی بین مخاطب رادیو و تلویزیون نیز وجود دارد و من پس از ۵ سال اجرا در رادیو، وقتی خواستم بعضی از تکنیکهای اجرا در رادیو را به تلویزیون بیاورم، متوجه شدم به هیچ عنوان جواب نمیدهد.
همین قضیه درباره رادیو هم صادق است و من بعد از ۱۱ ماه به رادیو برگشتم مخاطب رادیو از من اصطلاحات تلویزیون را قبول نمیکرد. این دو رسانه معیارها، ساختارها، فضا و حتی مدیای متفاوتی با هم دارند و برای اجرا باید این موضوع را مد نظر داشته باشیم. با اینکه اجرا را شکلی از هنر نمایش میدانم، ولی این مقوله به طور کلی از تئاتر جداست و من در اجرایم نقش کسی رو بازی نمیکنم.
* چقدر از اجراهای شما در «نیمروز» مطابق متن است؟
در گفتوگوها بر متن متکی نیستم و گاهی ممکن است فضا را به سمتی که خودم مایل هستم هدایت کنم و در این رابطه دستم باز است، اما بعضی جاها واقعا هماهنگی لازمه کار است و باید انجام شود. درباره خبرها و حرفهایی که بعد از خبر باید گفته شود، حتما از قبل فکر میشود و بداههپردازی نیز تا حدودی وجود دارد. گرچه اتاق فکر تصمیم میگیرد که نقطه صفر تا صد برنامه کجا باشد، ولی من نیز عضوی از همین اتاقفکر هستم و بده بستانهای اینچنینی وجود دارد.
اما به طور کلی دستم برای اجرا باز است. اینکه مهمون برنامه را راه میبرم یا با او مسابقه میدهم یا کف زمین مینشینم و از او میخواهم شعر بخواند، همه از مصادیق اینکار است.
* با توجه به این ساختارشکنی که در سوال قبلی نیز به آن اشاره کردید، نترسیدید این سبک جدید اجرا را مخاطب نپذیرد یا با انتقاد مواجه شوید؟
نه! من به این موضوع واقفم در مقابل هر چیز جدیدی که میآید مقداری اینرسی وجود دارد و این مسئله البته طبیعی است و بعد از مدتی عادی میشود و مخاطب مطمئنا پذیرای آن است و این موضوع با توجه به پیامکها و تماسهای مردمی نیز قابل مشاهده بود و اینکه این ساختارشکنی، کاری حسابشده بود که از قبل دربارهٔ آن مطالعه شده و با فکر انجام میگیرد و کاری نبود که یکباره و حسابنشده انجام بگیرد. پس از این بابت من زیاد استرسی نداشتم و مخلص تمام کسانی هستم که از من انتقاد میکنند، چرا که باعث میشود به نقاط ضعف کارم واقف شوم و در راستای هرچه بهتر شدن اجرایم بکوشم.
* آیا سعی میکنید مهمانان برنامه را راضی نگه دارید؟
نه به هیچ عنوان اینگونه نیست. بلکه من کاملا محترمانه با آنها برخورد میکنم و اگر هم انتقادی باشد، یا با نظر آنها موافق نباشم، با احترام مخالفت خود را ابراز میکنم. بین جسارت و بیادبی یک مجری، مرز باریکی وجود دارد که با اندکی غفلت آن مجری دچار آسیب میشود و باید این نکته را در نظر داشته باشی که، نظر مهمان هم برای خودش محترم است و شان یک برنامه در تلویزیون بسیار بیشتر از این است که در آن به کسی بیاحترامی شود. مردم ما باهوش هستند و خودشان برخورد درست یا نادرست را تشخیص میدهند.
* آیا به این موضوع اعتقاد دارید که ظرفیت، عامل مهمی برای موفقیت یک مجری است؟
صددرصد همینطور است. شاید مثال بزنید افرادی هستند که ظرفیت ندارند، ولی در کارشان موفقاند، اما من میگویم این افراد خودشان ضرر میکنند و در ذهن مردم جایی ندارند و من اگر بخواهم کار ناشایستی انجام دهم، بیشتر از دیگران خودم را سرزنش میکنم، چرا که ما دیده میشویم و ممکن است رفتا ما بر دیگران تاثیر بگذارد. وقتی تو بتوانی در میان مردم باشی و دغدغه آنان را داشته باشی، مطمئنا میتوانی حرفشان را مطرح کنی و آنها تو را میپذیرند. متاسفانه در حال حاضر به گونهای است که بعضی افراد به محض اینکه اندکی شناخته میشوند از مردم فاصله میگیرند و رفتارهای عجیبی انجام میدهند که در شانشان نیست. در صورتی که اتفاق نیفتاده و باید اینگونه فکر کنی که تو هم یکی از همین مردم هستی و قرار است حرف آنان را در رسانه مطرح کنی. به نظر من هر کس خدایش را گم کند، دچار غرور میشود و جداشدن از مردم مهمترین آسیب به یک هنرمند، بخصوص یک مجری است. وقتی مردم تو را میشناسند مسوولیتت بیشتر میشود.
* فکر نمیکنید اینها شعار باشد؟
بگذارید بقیه شعار بدهند ما عملیاش کنیم. (با خنده) ولی واقعا این یکی از دغدغههای من است و به همین علت سعی میکنم از افراد با رفتار خاص دوری کنم و بیشتر با مردم در ارتباط باشم تا حرف آنها را بفهمم. به نظر من هویت شخصی هر فردی در این زمینه تاثیرگذار است. این اهمیت دارد که تو چه مرام، منش، و فرهنگی داری و مطالعهات چقدر است. اگر هویت انسان به واسطه گوهر درونیاش باشد، نه به واسطه شغلی که دارد، دچار این مشکلات نمیشود.
* آیا نوع اجرای شما در برنامه «نیمروز» تغییر میکند؟
نوع اجرای من به تناسب زمان تغییر میکند. من سعی میکنم بشدت خودم را بهروز کنم.
مخاطب ما این تغییر را درک خواهد کرد. گاهی با سبک اجرایم، گاه با اصطلاحاتم و گاهی با اتفاقات استودیو پیش میرویم. به هر ترتیب سعی ما بر این است که مخاطب از دیدن ما لذت ببرد.
خوشبختانه «نیمروز» روند رو به رشدی دارد و هر روز بهتر میشود.
* کار با «علی زاهدی» چگونه است؟
بسیار خوب و عالی. «علی زاهدی» جزو معدود افرادی است که واقعا دلسوزانه برایت خیرخواهی میکند، غصهات را میخورد و حتی اگر سرت داد بزند، باز از خیرخواهی اوست. اگر در مسیری که او تشخیص میدهد حرکت کنی، اصلا دچار مشکل نمیشوی و امیدوارم این همکاری به همین خوبی ادامه یابد.
* با توجه به نوع صدایتان و جوان بودن شما، آیا قصد ندارید اجرای اخبار را تجربه کنی و آن نوع اجرا را نیز در کارنامه خود داشته باشید؟
مطمئنا به سمت این نوع اجرا نخواهم رفت، چرا که من فضای راحتی دارم و به این نوع اجرا علاقهمندم. حتی اگر هم زمانی قرار باشد خبری را بخوانم، آنرا به شکل جدیدی اجرا خواهم کرد، چرا که دوره بسیاری از اجراها سرآمده و ما باید به سمت اجراهای ساده و ملموس برویم و حتی برای اخبار خواندن باید از این نوع اجراهای خشک و دور از زبان مردم، فاصله بگیریم.
* اولین برنامهای که در رادیو اجرا کردید چه بود؟ اولین دستمزدتان چقدر بود و پس از شنیدن صدای خودتان چه احساسی داشتید؟
برای اولین بار قرار بود فقط تیکهای به عنوان «ساعت ۲۲، اینجا تهران است، صدای جمهوری اسلامی ایران» را اجرا کنم که آن را اینگونه گفتم: «ساعت ۱۰ اینجا جوان، برو… »(با خنده) و اولینبار که صدای خودم را شنیدم، فکر کردم که صدایم چقدر از خودم بزرگتر است. اولین دستمزدم هم ۲۰ هزار تومان بود.
* مهمترین عامل ماندگاری یک مجری از دید شما چیست؟
از دیگاه من ۲ عامل اصلی و مهم هستند. اول اینکه من نقش خداوند را بشدت در زندگی خودم پررنگ میبینم و به این اعتقاد دارم که هر چه او برایمان بخواهد خیر است و خوب. گاهی اوقات او برایم سختی میخواهد که در این صورت هم باید پایداری کنم و به راهم ادامه دهم. و دوم اینکه یک هنرمند باید حواسش به مردم باشد. اگر با مردم باشی و خودت را از آنها جدا نکنی و به انزوا کشیده نشوی میتوانی ماندگار باشی. آنچه هماکنون مغفول مانده اینکه ما گاهی یک سری عوامل را یادمان میرود و شاید بعضی وقتها به دلیل مشکلاتی که برایمان ایجاد میشود -که البته شاید از حسب مهر و محبت مردم باشد- هنرمندان خودشان را از مردم دور میکنند و همین باعث فراموش شدن یک مجری میشود.
* بیشتر در چه زمینههایی مطالعه دارید؟
بیشتر به طور خاص مطالعه میکنم، اما در زمینههای زیادی مطالعه دارم، از جمله رمان، جامعهشناسی، فلسفه، هنر و… اما بیشتر فضای نشریات را ترجیح میدهم، چرا که یک مجری باید اطلاعاتش به پهنای یک اقیانوس و عمق یک بند انگشت باشد.
* آینده را چگونه میبینید؟
به نظر من آینده را باید ساخت. به امید پروردگار من قصد دارم آینده را به نحو شایستهای تغییر دهم. اول اینکه قصد دارم خودم بسیار بهتر باشم و مانند بسیاری از کسانی که اسطوره بودند، مثل «تختی» که مردم آنان را به عنوان فرزند خود پذیرفتهاند، دوست دارم عنایت خداوند همواره شامل حالم باشد و بعد برنامههای بسیاری در ذهنم دارم که هم برای کشورم بتوانم مفید باشم و هم برای شهرم.
من به طور حتم برای «کاشان» تلاش میکنم و استعدادهای بالقوه جوانان شهرم را تا جایی که بتوانم به فعل درمیآورم، گرچه مشکلات زیادی بر سر راهم قرار دارد، اما ایستادگی میکنم.
SALAM AGHA ALI MA AZ DANESHGAH GHORASGAN DAREM PAYAM MEDEM DELMON BARA NEMROZ TANG SHODEH DOST DAREM DOBAREH TEKRAR BESHE DOSTON DAREM DADASH ALI RASTE DARE PER MESHYA DEGEH BORO ZAN BEGER HAR CHAND BADBAGHT MESHE SHAD BASHENO GHORSAND BE GHODA MESPARAMET BABAGHSHEN AGE RAPTE BEMOZO MSAHAB NADASHT