کاشان نیوز– محبوبه قدیریان: عشق یکی از مضامین اصلی و از عزیزترین آرمانهای زندگی بسیاری از آدمیان است. اگر به دنبال یافتن دیدگاهی بالغانه نسبت به یکی از عمیقترین تجربههای بشری هستید کتاب «شرایط عشق، فلسفه صمیمیت» نوشته «جان آرمسترانگ» ترجمه «مسعود علیا» از نشر «ققنوس» یکی از کتابهایی است که به شما در این باره بصیرت میبخشد. این کتاب شامل ۲۲ بخش با عناوینی همچون محبت، خیر دیگری، بلوغ، پذیرش، نظرگاه رمانتیک، عشق به منزله تربیت، تخیل، عشق و معنای زندگی، تکامل عشق و… است.
گرایش به عشق، گرایشی عمیق در طبیعت وجود آدمی دارد که ریشه در تنهایی، نیاز به محبت دیدن،محبت کردن و صمیمیت با دیگری، درک شدن و… دارد. اگر میخواهید بدانید عشق ورزیدن به دیگری چگونه چیزی است؟ چگونه شروع میشود و چگونه میبالد و رشد میکند و به ثمر مینشیند این کتاب فرصت خوبی برای اندیشیدن درباره وجوه مختلف این امر در اختیار شما میگذارد و با افزایش آگاهی شما در این زمینه مهارت شما را در عشق ورزی به دیگری میافزاید.
بر طبق آنچه آرمسترانگ مینویسد نظرگاهها در این باره بسیار متفاوت است. عدهای شاعرانه عشق را بال درآوردن روح میدانند و عدهای دیگر بدبینانه آن را خواب و خیالی بیش نمیدانند. یکی از نظرگاهها درباره عشق نظرگاه رمانتیک است که تنها بر مضمون احساس تمرکز میکند و به مراحل آغازین مواجه با شخصی دیگر و عواطف شدید اشتیاق و وجد و شور آن توجه دارد. اما عشق در گذر زمان میبالد و شکوفا میشود و داوری درباره کل این روند بر مبنای صرفا آغاز آن نشانه ناپختگی است و آنچه که آدمیان به دنبال آن هستند عشقی مستمر و بلند مدت است. از این رو باید به سایر وجوه این تجربه نیز توجه کرد.
آرمسترانگ در فصول دیگر به تحلیل و موشکافی عمیق سایر وجوه این تجربه میپردازد. او در فصل «عشق به منزله تربیت» با تشریح نظرگاه سقراط در رساله «مهمانی» افلاطون میگوید که آدمی صفاتی را در دیگری دوست میدارد که خود از آن بیبهره است. البته آن فضایل قدری در ما وجود دارند که آنها را در دیگری تشخیص میدهیم اما از آن جهت که به طور تمام عیار به بار ننشستهاند احساس میکنیم که با نزدیکی به این شخص وجهی دلپذیرتر از وجود خودمان میتواند ظاهر شود و میتوانیم بهتر و خوشبخت ترباشیم و به خویشتن حقیقی خود نزدیکتر شویم. او مینویسد: «از طریق نردبان عشق است که ما به وسیله آن از عواطف این جهانی و دم دست تا مرتبه عشق به فضایل مجرد و کلی و داشتن این فضایل بالا میرویم.» این نظرگاهی مسیحی است که میرساند عشقهای کوچکتر انحرافی از مسیر غایت زندگی نیست بلکه منازلی لازم در این راه هستند. عشق در نقصان و نابسندگی ریشه دارد، اما این فقدان فقدان صفات معینی است که آنها را خوب و درخور تحسین میدانیم.
نویسنده در فصل «پذیرش» نیز در این باره صحبت میکند که در این تجربه آدمی احساس میکند که نحوه هستی و حیات باطنی دیگری برای او آشنا به نظر میرسد: «انگارتو میدانی که من با چشمهای خودم جهان را به چه صورت میبینم، آن هم نه به این علت که در این باره چیزی به تو گفته باشم» اشتیاق به عشق به این است که «رخنهای در حس تنهایی ما پیدا شود و دیگری به صورتی لطیف و مهرآمیز و حاکی از درک و ارجشناسی قدم به حیطه خصوصی زندگی ما بگذارد… ما زمانی از دوست داشتن به عشق ورزیدن رهسپار میشویم که شباهتی عمیق میان خویشتن پنهان خود و خویشتن پنهان دیگری میبینیم یا استشمام میکنیم.» احساس اینکه دیگران ما را آنگونه که هستیم نمیشناسد آدمی را دچار احساس تنهایی و انزوای درونی میکند. «ما خواهان آن هستیم که دیگری درست همین ذات را ببیند و درست همین ذات مایه بهجت او شود، طوری که بگوید: من به خود تو عشق میورزم، درست همانی که هستی.»
آرمسترانگ در فصل «داشتن» نیز این نکته را مطرح میکند که یکی از دلایل نیاز آدمی به عشق این است که با عشق راستین رضایتی حاصل میشود که در برابر آن تمام امیال دیگر همچون مال و منال، اعتبار و جایگاه داشتن، آسایش و راحتی پیش پاافتاده به نظر میرسند. وی سپس به زندگی آگوستین قدیس اشاره میکند که عمری در معرض نارضایتی و بیقراری بود تا اینکه تنها در میانسالی بود که با گرویدن به دین مسیحیت و عشق ورزیدن به خداوند توانست رضایت خاطر پیدا کند. و سپس اشاره میکند که درست است که عشق ورزیدن به دیگری توجه ما را از فعالیتهای پوچ و بیحاصل برمیگیرد، اما غالبا باید منابع دیگری از رضایت و قرار در زندگی خود فرد وجود داشته باشند که مستقل از عشق باشند. عشق یگانه چیزی نیست که در زندگی اهمیت دارد ولی آنگاه که آن چیزهای دیگر نباشند عشق تسلی بخش است و در غیاب عشق، هنر، دوستان و پیشه و کار هم میتوانند تسلی بخش و خوشبختی آور باشند.
نویسنده دو فصل کتاب خود را نیز به بحث تخیل اختصاص داده است که آن هم بصیرتهای جالبی را به خواننده انتقال می دهد. به عنوان مثال به این نکته اشاره میکند که عشق نیازمند صمیمیت است و یکی از راههای عمده صمیمیت و نزدیکی، فهم دیگری است و یکی از راههای فهم دیگری نیز تخیل است. به این ترتیب که با مشاهده موارد جزئی و ادراکات کوچک از فرد دیگر میتوان به فهم بهتر کلیات زندگی و ذات او رسید و باعث میشود وجوه ناپیدا و کمتر آشکار دیگری را ببینیم و درک کرده و ارج بگذاریم: «برای آنکه بتوانیم جزییات را دارای اهمیت بدانیم لازم است کلمه، اشاره یا عکس العملی را که به چشم نمیآید با سایر عناصری که در زندگی شخص وجود دارد پیوند دهیم… انسانی خاموش یا معمولی صفات جذابی دارد که احتمالا به چشم ناظری بیتوجه و سرسری بین آشکار نخواهد بود.»
در فصل «خیر دیگری» نیز با اشاره به کتاب «اخلاق نیکوماخوس» ارسطو بیان میکند که فیلیا یا دوستی به معنای میل به این است که آنچه را برای دیگری خیر است نه به خاطر خودمان بلکه به خاطر او انجام دهیم. عشق با مهربانی پیوستگی دارد: «عشق به دیگری به این معنی نیست که بنشینیم و فکر کنیم که او چقدر دوست داشتنی است؛ بلکه این را هم اقتضا میکند که به فکر او و دل نگران او باشیم… معمولا تصور میکنیم که آدمیان بر وفق تصوری از منفعت شخصی خودشان عمل میکنند، اما ارسطو میگوید که در دوستی و عشق، دیگری من دوم شخص میشود-به این معنا که درست به همان سهولت که تعلق خاطر به آنچه برای ما خیر است راهنمای اعمال ماست تعلق خاطر به آنچه برای او خیر است نیز دلیل راه اعمال ما قرار میگیرد.»
آرمسترانگ در فصل «محبت» نیز به ضرورت داشتن نگاه و تفسیر محبانه اشاره میکند و میگوید معنای عشق ورزیدن اینگونه است که به دیگری حسن نظر داشته باشیم و نیکوترین چیزها را درباره او باور داشته باشیم و دیر به خشم آمده و زود از خطا بگذریم. در پس معایب و ضعفها جویای صفات نیک دیگری بوده و نظری مشفقانه نسبت به معایب و ضعفها داشته باشیم. چرا که خود نیزنیاز داریم که چنین نگاه و تفسیری نسبت به ما شود. ما نیز نیاز داریم که در موقعیتی از خطای ما درگذشته شود.
هریک از فصول دیگر کتاب نیز بینشهای دیگری به شما میدهد که شما را به خواندن آن دعوت میکنم و امیدوارم مطالعه این کتاب بر عشق، محبت و دوستی راستین در میان انسانهای جامعه ما بیفزاید.
کتاب بسیار خوبی ست. نویسنده از ابزار هنر، ادبیات و فلسفه کمک میگیره تا به یکی از مهمترین موضوعات در زندگی انسان بپردازه. این کتاب به خیلی از سؤالات من در مورد عشق پاسخ گفت و تنها بعد از مطالعه این کتاب بود که فهمیدم مقوله عشق پیچیدگی هایی داره که کمتر به آنها توجه کرده بودم،... تشکر بابت معرفی کامل و جامعی که از کتاب داشتید.
خانوم قدیریان پاینده باشین واقعا از خوندن متن که به زیبایی نمای کلی ازکتاب ارائه دادین لذت بردم خیلی کامل وجامع توضیح دادین به حدی که علاقمند شدم این کتاب را مطالعه کنم