«منصوری» «پتن» است یا «دوگل»
«مارشال پتن» فرانسوی در اثنای جنگدوم جهانی، فرانسه را تسلیم آلمان کرد، و در شهر «ویشی» ــ که در حومه «پاریس» قرار داشت ــ دولت «فرانسهویشی» را تشکیل، و فرانسه را از ویرانی جنگ نجات داد و این پرسش مطرح شد که «پتن» خادم است یا خائن؟ و هنوز مدافعان و مخالفان «مارشال پتن» به یک پاسخ مشترک نرسدهاند.
اما ژنرال «دوگل» دولتی در تبعید علیه آلمان تشکیل، و به مبارزه جدی برای نجات فرانسه ادامه داد. مخالفان و موافقان او نیز در مورد خیانت یا خدمت او، به یک پاسخ مشترک نرسیدند.
اقدامات «دوگل» ــ اگر در فرانسه میماند ــ فرانسه را ویران میکرد.
تفکر تیمسار «عباسعلی منصوری» به کدام نظامی فرانسوی نزدیک است؟
آیا او شبیه کسی نیست و مستقل و مثل خودش عمل میکند؟
مخالفان «منصوری» معتقدند او بر اساس یک اشتباه استراتژیک کاشانیها ردای نمایندگی مجلس را پوشید، و مانند خلف خود «اصغر گرانمایهپور» هیچ اقدام مفیدی انجام نخواهد داد. در مقابل «منصوری» مخالفان خود را افعیهای دمبریده میداند که امکان احیای مجدد داشته و نیش آنان بیشترین خطر را برای مردم منطقه کاشان و آران و بیدگل دارد، لذا باید همه آنان را سرکوب نمود، تا امکان رشد مجدد نیابند.
شاید «منصوری» معتقد است که شخص او در مقابل نیش این افعیهای دمبریده واکسینه است، چون واکسن نمایندگی همه افراد را در مقابل مخالفان بیمه میکند.
موضع او در مقابل گروه اول واضح است: سرکوب و بیاعتنایی.
گروه دیگری که «منصوری» با آنان مشکل دارد، کسانی هستند که او را دعوت به روش انقلابی میکنند، اما «منصوری» ذاتا آدم سازشکاری است. یعنی تمایل به آرامش دارد و از حرکات انقلابی دوری میکند. چوت او افسری ستادی و اطلاعاتی و امنیتی است، اگرچه سرتیپ دومتوپخانه است.
«منصوری»، به دانشجوی دکتری بودن و فرماندهی دانشگاه جنگ و معاونت آموزش ارتش خود، بیشتر افتخار میکند تا یه افسر ارشد توپخانه در نیروی زمینی. پس نمیتواند مانند «دوگل» باشد.
گروه سوم که با «منصوری» تعامل خوبی دارند اما او به آنان روی خوش ندارد، زیرا آنان برای موقعیت و حاکمیت خود نیاز به تعامل افراطی دارند که مهمترین آنان رؤسای هیئات مذهبی و متمولین و صاحبان صنایع هستند.
«منصوری» مثل «پتن» هم نخواهد بود که سازشکاری و تعامل افراطی را برای خود انتخاب کند. «منصوری» مثل خودش است. ولی او آشنایی کامل با روند فعالیتهای ادارات و سازمانها ندارد. وی کلیگو و کمتر عملگراست. برای آنکه کلگو نباشد و عملگرایی بیشتری داشته باشد، باید به موارد زیر توجه نماید:
الف) مشکل آموزش و پرورش جدی است. چون «منصوری» به دو مساله گروههای آموزشی و ساماندهی معلمان برای کلاسهای درس، مشکل اساسی آموزش و پرورش، آشنایی ندارد.
ب) مشکل صنعت و فعالان اقتصادی: کارگران کارخانه نساجی، نیاز به تصمیم ریسسازمان تامین اجتماعی دارند تا معظلات آنان حل شود. «منصوری» باید با سازمان تامین اجتماعی تعامل خوبی داشته باشد.
نکته مهم دیگر اینکه، «منصوری» باید نحوه کارکرد SMEها (بنگاههای اقتصادی کوچک) را بداند. همیاری او با استادان دانشگاه در رشتههای صنعتی و مدیریت و اقتصاد، و صاحبان صنایع کوچک ضروری است.
پیشنهاد می شود که ایشان یک صنعت بزرگ را با همکاری صاحبان صنایع و استادان رشتههای صنعتی، تعریف کندو SMEهای مربوط به آن صنایع را پیشنهاد دهد و تسهیلات لازم را فراهم نماید.
صنعت خودروسازی «سایپا کاشان»، گفته میشود دچار مشکل شدهاست، نیاز به SMEهایی دارد که کمتر در صنعت کاشان شکل گرفته است. پس لازم است که تسهیلات لازم برای شکلگیری SMEهای مربوط به آن صنعت شکل گیرد.
مسئله مهم در اقتصاد جهان، مفهوم «توسعه پایدار» است که «منصوری» باید راجع به این مفهوم اطلاعات جامعی کسب نماید، تا آینده حوزه انتخابیه خود و محیط زیست آنرا سامان دهد.
ج) مشکل فرهنگ و سازمانهای غیر دولتی (NGO)ها: «منصوری» از نهادهای غیردولتی بیشترین و بهترین استفاده را نمود.
هیئتهای مذهبی که نماد جامعه مدنی در ایران هستند، بیشترین کمک را برای نماینده شدن «منصوری» انجام دادند.
هیئتهای مذهبی میتوانند در رشد فرهنگ فردی و اجتماعی موثر باشند، اما آنان کمترین تاثیر را در رشد فرهنگ جامعه دارند و مسؤلین دولتی توان تاثیر بر کارکردهای این هیئتها را ندارند.
«منصوری» ارتباط مطلوبی با نشریات و رسانههای جمعی دارد، اما او از این ظرفیتها استفاده بهینه نمیکند و هیچ پیام و نقطهنظر دقیقی بیان نمیکند. رابطهٔ «منصوری» با NGOها کمرنگ شدهاست. به عنوان مثال: انجمن دانشجویان آران و بیدگل NGO فعال و رسانه «جوان کویر» که در سمینار سالانه خود «منصوری» را «تنهاترین سردار سازندگی» آران و بیدگل معرفی کردند، با او کمترین رابطه را دارند. اینکه کدام مقصراند؛ پاسخ «منصوری» راهگشا خواهد بود!
د) مشکل امور زیربنایی حوزه انتخابیه: مسائل کشاورزی، آب، شهرسازی، گردشگری، و… امور زیربنایی هستند. «منصوری» میتواند در ارتباط با استادان دانشگاه و NGOها و نشریات و تکنوکراتها (فنسالارن) دیدگاههای خود را بر سازمانهای متولی امور زیربنایی حوزه انتخابیه کاشان و آران و بیدگل تحمیل کند.
«منصوری» به جای دویدن بهدنبال وزرا و سخنرانی و مصاحبه و… باید سال اول نمایندگی خود را به تعریف پروژههای موثر مبتنی بر توسعه پایدار نماید. در سال دوم و سوم نمایندگی، به اجرای آن اقدام کند یا امیدوار به افتتاح آنها باشد.
استان شدن کاشان، جادهکمربندی شمال آران و بیدگل و جاده آران و بیدگل به گرمسار، آرزوهای مردم حوزه انتخابیه «منصوری» است. آیا او موفق خواهد بود؟
«منصوری» نه «پتن» است نه «دوگل». بلکه او تیمسار «عباسعلی منصوری» است، اگر بخواهد!
دیدگاه شما