کاشان نیوز– مقداد نمکی: در کارگاه قالیبافی ننهجون شنیدن خاطراتش نیز درسآموز بود. او میگفت دریکی از فرصتهایی که به جوشقان قالی رفته بودم بحث بر سر انواع طرح قالیهای جوشقان ازجمله طرح گیاهی یا جنگلی به میان آمد.
در طرح جنگلی، مجموعهای از گل، گیاه، بوته و درختچههایی بافته میشود و هرگاه لابهلای نگارههای گیاهی با نقشمایههای هندسی پر شود و نگارههای گیاهی در هم و نامنظم باشد به آن نقش جنگلی میگویند که این نمونه از عهد صفوی مرسوم بوده است. اینکه مجموعه نگارههای نامنظم در یک فرش، آن بافتینه را در مزیت رقابتی با سایر نقوش و طرحها قرار دهد، موضوع مهمی است. مضمون گفته ننهجون این بود که نظم طرح جنگلی در بینظمی نگارههای آن است.
ننهجون شاید هنوز در طول عمرش یکبار هم هیچ جنگلی را به چشم خود ندیده است اما این را میداند که در قالی طرح جنگلی که غالباً بهصورت ذهنی بافته میشود و نقشهای در میان نیست، اصل بر در هم تنیدگی گلوبوته و درختچه و نگارههای به پیوند خوردهای است که نامنظم را هم زیبا و دیدنی جلوه میدهد. او میگفت وقتی من در کار قالیبافیام فقط به نقشه تکیه کنم دیگر از خلاقیت بازمیمانم و برخی کارها که محدودیت نظمبخشی به نقوش و طرح و رنگ نداشته باشد، چهبسا زیباتر و مرغوبتر است و اقبال بیشتری هم دارد؛ هرچند کاری دشوار وتوام با تأمل و تفکر است و استادکار خودش را میطلبد، اما نتیجه کار زیباست.
حرفهای ننهجون را به ذهن داشته باش؛ زمانی بود که در ادبیات نظامی واژهای بنام جنگهای نامنظم به سر زبانها بود. جنگی که شاید گستره آن از یک سرزمین از پیش اعلامنشدهای شروع و نتیجه کار در نقطه نامعلوم دیگری آشکار میشود. آنچه اهمیت دارد نحوه مدیریت و اداره این مدل است که البته مستلزم تحمل، صبوری، دانایی و تسلط فرمانده بر اوضاع است.
امروز آخرین روز از فصل بهار و ماه خرداد در تقویم بنام یکی از نقشآفرینانی است که گستره حرکت نامنظم او از سرزمینهای دور آمریکا در قامت یک معلم و استاد گرفته تا جنوب لبنان و درنهایت دهلاویه در هیبت یک فرمانده نظامی، سرشار از یکدرهم ریختگی تاکتیکی نظامی است که با ترنم شعر و شعور زیبای شهادت واژههای ایمان و اخلاص را به نظم درآورده و در میان آتش عشق، آوای دلدادگیاش را سر داده است. آوایی که هنوز ماندگار گستره تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی است.
ننهجون میگفت در بافتینه ما دو چیز اصل است که با ضربه متعادل «دفتین»، باعث دوام و استواری قالی میشود و اصلاً به چشم هم نمیآید؛ محو شکوه و زیبایی کارست؛ یکی پود و دیگری چله (تار)؛ و چه زیبا تمام میشود قالی زندگی مردی که از پس ذهن ناآرام و نامنظم او از آوارگی کودکان جنوب لبنان و از منتهای خلوص و تعهد نغمه نقشه خوانیش بر دار قالی عرفان، نجوای عاشقانهای باشد بدین عبارت: «خدایا! آنچنان تاروپود وجود ما را به عشق وجود خود عجین کن که در وجودت محو شویم». با یادی از آن معلم عرفان و سردار اخلاص، دعای روز چهاردهم ماه مبارک را زمزمه میکنیم: «اَﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﻟﺎَ ﺗُﺆَﺍﺧِﺬْﻧِﻲ ﻓِﻴﻪِ ﺑِﺎﻟْﻌَﺜَﺮَﺍﺕِ ﻭَ ﺃَﻗِﻠْﻨِﻲ ﻓِﻴﻪِ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺨَﻄَﺎﻳَﺎ ﻭَ ﺍﻟْﻬَﻔَﻮَﺍﺕِ ﻭَ ﻟﺎَ ﺗَﺠْﻌَﻠْﻨِﻲ ﻓِﻴﻪِ ﻏَﺮَﺿﺎً ﻟﻠْﺒَﻠﺎَﻳَﺎ ﻭَ ﺍلآﻓَﺎﺕِ ﺑِﻌِﺰَّﺗِﻚَ ﻳَﺎ ﻋِﺰَّ ﺍﻟْﻤُﺴْﻠِﻤِﻴﻦ». َ
ﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ لغزشهایم ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﻣﻔﺮﻣﺎ ﻭ ﻋﺬﺭ ﺧﺒﻂ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎﻳﻢ ﺑﭙﺬﻳﺮ و ﻣﺮﺍ ﻫﺪﻑ ﺗﻴﺮ ﺑﻠﺎﻫﺎ ﻭ آفتها ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺪﻩ ﺑﻪ ﺣﻖّ عزت ﻭ ﺟﻠﺎﻟﺖ ﺍﻯ عزت ﺑﺨﺶ ﺍﻫﻞ اسلام.
دیدگاه شما