روزنامه کاشان-روز پنجشنبه 22 مهر ماه سال جاری جلسه نقد کتاب «حالا یک کلاه آفتابی قرمز دارم» نوشته سرکار خانم «عطیه جوادی راد» برگزار شد. متاسفانه سعادت حضور در جلسه نقد کتاب این نویسنده خوش قریحه کاشانی دست نداد. اما برای پر کردن خلاء عدم حضور گزارش گونه ای از وبلاگ یکی از شرکت کنندگان انتخاب شده است .
عطّیه جوادی راداخیرا مجموعه داستان های خود را با عنوان حالا یک کلاه آفتابی قرمز دارم٬ از زیر چاپ بیرون آورده است. عطیه راد یکی از بهترین داستاننویسان کاشان در روز معلم سال ۱۳۵۹ بهدنیا آمده است. عطیه لیسانس ریاضی دارد و در حال حاضر هم دانشجوی کارشناسی ارشد رشتهی زبانشناسی است.
تولد اولین مجموعه داستان عطیه را به ایشان تبریک میگویم.
این مجموعه توسط نشر چشمه منتشر گردیده است. کتاب شامل ۱۶ داستان با عناوینی چون پامزار، پشت قبرستان، کتیبه، شام آخر و … میباشد.
داستان «پامزار» در سال ۸۶ برندهی جایزه اول جشنوارهی داستانهای ایرانی شده است.
عطیه قصه گوي خوبي است . قدرت قلم ایشان هم ستودنی است.
در همین پنجشنبه با آقا حیدر عنایتی به جلسه نقد کتاب رفتیم. شب پیش از آن برای تهیه کتاب به منزل آقای محمود ساطع همسر ایشان ( مدیر مسوول کانون اندیشه جوان – سپهری) رفتیم. دلیلش هم این است که دیر از این موضوع با خبر شدیم. مجری نشست خانم دکتر شهره احدیّت بود . عنایت سمیعی از تهران آمده بود.به همراه دکتر عباس پور و آقای پورجعفری . ازاین سه نفر خیلی آموختم.
داستان های کتاب هر کدام واجد حرف و نكته اي نغز و جذاب اند . خانم عطيه راد با لحن و زباني يكنواخت قصه هايي از شهر و روستا و آداب و رسوم قديمي ها ( بخوانید سنتي در مقابل مدرنيته ) را در قالب جملاتي ايهام گونه و بعضا مبهم روايت مي كند . به نظر می رسد اكثر داستان هاي مجموعه به دنبال كشف يك چيز ناگفته اند . داستان ها را که خواندم به یاد جمله دیویدمیلوفسکی افتادم. او توصیه می کند:” در زندگیتان چیزهایی هست که آنها را می شناسید ولی از درک وفهم انها عاجز هستید.درباره انها بنویسید.”
اما آن چه را بیشتر پسندیدم قصه پشت باغ فین بود. قصه و سرگذشت مدرسه الهيار خان صالح ، وزير وقت دولت مصدق با زير ساختي تاريخي و هويتي ملي ، به لحاظ برانگيختن حس غرور ملي و نحوه اعتراض مردمي به انتخابات زمان شاه ، با توجه به سال نگارش داستان ( زمستان 86 ) و مقارنت آن با وضعيت كنوني جامعه ، موجب همدلي و همراهي مخاطب مي گردد .
پرداخت قصه ها پیرامون المانهاي هويت شهري كاشان ( قالي ، باغ فين ، تپه سيلك ، آتشكده ، قنات ، … ) بار معنايي و عاطفي خاصي به وجود آورده اند.
از جناب محمود خان ساطع خیلی باید تشکر کنم که یک شب دوست داشتنی را به ما هدیه کرد. کاش جامعه قدر این معلم های نازنین را بداند. کسی که خانه احسان را مدیریت کرد و خیلی ها در کلاس های انجمن ادبی پرورده شدند. صاحب کتاب شدند و….
اما خانه تاریخی احسان را پلمپ کردند. به جرم نداشتن مجوز . لابد جرمش پشتیبانی از کارهای فرهنگی است. شاید هم به خاطر برگزیده بودن کتاب راهنمای گردشگری ایران به زبان انگلیسی.
منبع: وبلاگ «همبودگاه نوش آباد»
عکس از:وبلاگ «بوم و بر»
دیدگاه شما