کاشان نیوز- امیرحسین ایزدپناه: فیلم سینمایی «امروز»، تازهترین ساختهٔ «سید رضا میر کریمی»، کارگردان فیلمهای تحسینشدهٔ «زیر نور ماه» و «خیلی دور، خیلی نزدیک» است. پیش از «امروز»، آخرین فیلم میر کریمی، فیلم «یه حبه قند» بود. فیلمی خوشساخت که در آن اعجاز عشق، به زیبایی، از قاب نگاه میر کریمی تصویر شده بود. «امروز» اما شاید در بین آثار قبلی میر کریمی، شبیهترین فیلم به فیلم «به همین سادگی» باشد. «امروز» فیلمی است در ستایش سکوت، آرامش، صبر و از همه مهمتر انسانیت. فیلم، داستان ساده و روایتی یکنواخت و نسبتاً کند دارد که ممکن است عدهای آن را مسخره و غیرقابلباور بدانند! روند فیلم، احتمالاً حوصلهٔ مخاطب ناآشنا به روایتگری میر کریمی را سر ببرد، اما بهمرور و بعد از شکل گرفتن بافت کلی آن، آرامش خاصی به مخاطب آشنا به ذهن میر کریمی، القا میکند. درعینحال، فیلم پر از جزئیات دقیق و حسابشده است که حسابگری میر کریمی را نشان میدهد که در ادامه به بخشهایی از آن اشاره خواهد شد.
فیلم، ماجرای یک راننده تاکسی به نام یونس (با بازی مثل همیشه خیلی خوب پرویز پرستویی) است که در میانهٔ روز و بهطور ناگهانی، خانم باردار و تنهایی را بهعنوان مسافر خود میبیند. مسافر از راننده میخواهد که او را به بیمارستانی که آدرس میدهد رسانده تا با کمک آشنایش در آن بیمارستان، روند درمان و احیاناً وضع حملش را پیگیری کند. در بین راه، زن باردار با موبایل راننده، تلفن آن فرد را میگیرد ولی پاسخی دریافت نمیکند. بعد از رسیدن به بیمارستان مشخص میشود که آن آشنای موردنظر از آن بیمارستان رفته و خانم باردار هم به خاطر وضع جسمانیاش باید بستری شود. راننده که بیشتر ِ زمان این مدت را با سکوت سپری کرده است، وقتی زن باردار را در آن شرایط میبیند، احساس مسئولیت کرده و او را برای بستری شدن و تکمیل پروندهاش همراهی میکند. در معاینات اولیه معلوم میشود که پهلوی زن باردار در اثر ضرب و شتم آسیب جدی دیده است. بعد از گذشت زمان کوتاهی از بستری شدن، یونس تصمیم به رها کردن خانم باردار در بیمارستان میگیرد و حتی با تاکسیاش از بیمارستان خارج میشود اما هنوز چند خیابانی دورتر نرفته که تماسی از طرف آن آشنا، که شماره موبایل یونس روی موبایلش افتاده بوده برقرار میشود. در گفتگوی یونس و فرد موردنظر معلوم میشود که او یک مددکار آسیب دیدگان اجتماعی بوده که بازنشست شده است. او هم مثل کادر پزشکی بیمارستان، تصور میکند که یونس همسر آن خانم باردار است و در تمام مدت و تا انتهای فیلم هم، یونس هیچگاه سعی نمیکند که این مسئله را رد کند! بههرحال بعدازاین گفتگوی تلفنی، یونس با دور زدن و برگشتن به سمت بیمارستان، تصمیم نهایی خود را برای کمک به زن باردار میگیرد. و درست در همین لحظه است که نام فیلم یعنی «امروز» بر پرده سینما نقش میبندد. با وخیم شدن حال خانم باردار، کادر پزشکی برای نجات مادر، تصمیم به عمل جراحی میگیرند. یونس در تمام مدت در بیمارستان است. خانم باردار زیر عمل جان میسپارد ولی نوزادش سالم به دنیا میآید. یونس، که در طی فیلم مشخص میشود با همسرش تنها زندگی میکنند، با ترفندهای خاصی و بدون اینکه کادر بیمارستان متوجه شوند (البته یه جز یک نفر) کودک را برداشته و با خود میبرد. این فیلم هم مانند تمام فیلمهای قبلی میر کریمی، پایانی روشن و مثبت دارد که همچنان امید به زندگی و خوب بودن را القا میکند.
شاید مهمترین چالش فیلم برای مخاطبان آن، سکوت سنگین یونس در طول ماجراهای فیلم است. مخاطبی که به زندگی آشفته، پرفشار و شلوغ امروزی خوکرده، دوست دارد همان ابتدا خود را جای یونس قرار داده و با صدای بلند داد بزند که آقایون و خانوما بنده با این خانم باردار هیچ نسبتی ندارم! اما قهرمان فیلم میر کریمی، قلندری است که قضاوت دیگران برایش هیچ اهمیتی ندارد. نگاه به او به زندگی فراتر از سطح عادی و نازل عموم اجتماع است. او با خودسازی درونیاش، به درجهای از اخلاص و پاکی درونی رسیده که در مقابل تمام اتهامها و حتی خشونتهای فیزیکی، همچنان به سکوت و انزوای عارفانهاش ادامه میدهد. یونس درعینحال یک اصولگرای به تمام معناست (البته نه به معنای سیاسی، بلکه به معنای انسانی و اخلاقی). این اصولگرایی از همان شروع فیلم خود را نشان میدهد. جایی که مرد میانسالی که بهعنوان مشتری جلو تاکسی یونس نشسته است در نزاع تلفنی با طرف مقابلش و بعد از جدلهای مالی و قضائی، او را تهدید میکند که «آبرومو بردی، آبروتو میبرم»، و لحظاتی بعد یونس، وسط خیابان، بدون اینکه او را به مقصدش برساند و بدون اینکه پولی از او بگیرد، او را پیاده میکند! رفتار یونس در طول فیلم، نگاههای خاص و پرجاذبه او و تصمیم نهایی او تماماً حاکی از پای بندی او به اصول اخلاقی است.
نشانههایی مذهبی گاهوبیگاه در طول فیلم، خود را نشان میدهند. وجود نشانههای ظاهری مذهبی در یک فیلم، بهخودیخود ارزش چندانی ندارد و حتی ممکن است این آسیب را هم داشته باشد که رنگ مذهبی ظاهری و صوری بر کلیت فیلم بپاشد و آن را فاقد ارزش عمقی کند، اما در فیلم امروز، این نشانههای ظاهری در خدمت فیلم است و شخصیت درونگرای یونس را تکمیل میکند، و از این نظر قابلستایش است. از ظواهر امر پیداست که یونس جانباز دوران دفاع مقدس است. او تهریشی معمولی دارد، پیراهنش را روی شلوارش میکند، برچسبی مذهبی پشت شیشه ماشین او چسبانده شده، و او معمولاً دوست دارد در ماشین، رادیو تلاوت گوش کند. یکبار نیز هنگام اذان ظهر، از رادیوی او صدای دکلمه مناجات به گوش میرسد (که اتفاقاً تأکید گوینده بر «رحمانیت» خداوند است). در نمایی از فیلم نیز او آماده وضو گرفتن میشود. این نشانهها، ظواهری دینی است که درونمایهٔ مذهب که همان «خوب بودن» و برونداد آنکه «آرامش درونی» است را برای یونس میآراید. در بین فیلمسازانی که دغدغههای مذهبی دارند، آقای میر کریمی شاید هنرمندترین باشد.
روند فیلم ممکن است باعث بدفهمی ما در مورد شخصیت یونس شود. یعنی امکان این خطا وجود دارد که مخاطب، یونس را شخصیتی بداخلاق و بیحوصله و کمدقت یا احیاناً خنگ و ساده بداند. برای پرهیز از این ارزیابی نادرست، نشانههایی در فیلم گنجاندهشده است. مثلاً یونسی که شاید ازنظر ما حوصله حرف زدن و دفاع از خود را ندارد، در اوج تنشهای بیمارستان، حواسش هست که گلدان گل گوشهٔ سالن بیمارستان را آب دهد و حتی برگهای خشک آن را بردارد. یا پسر جوانی را که به استقبال از نخستین زایمان خانمش میرود، یادآوری کند که دوربین فیلمبرداریاش را جا نگذارد. یا هنگام خریدن گل برای خانم باردار، حواسش باشد که گل صورتی هم بخرد، چون از یکی از کارمندان بیمارستان شنیده است که برای خانم باردارش لباس و ملحفهای به رنگ صورتی کنار گذاشته است. یا وقتی شاگردش (و یا همکارش در شیفت تاکسی) برای او پول به بیمارستان میآورد، حواسش هست که ده هزار تومان پول کرایه برگشت را به او بدهد. یا در اتاقک خانم سرپرستار، حواسش به آبرنگهای دخترک نازنین او و حتی مواظب سرمانخوردن او باشد. (البته این موضوع میتواند نشانه علاقه کلی او به بچه، به دلیل نداشتن فرزند، هم باشد). همچنین او در مدت کوتاه حضور در بیمارستان، شیوه دسترسی به درب غیر اصلی و راه پشتی بیمارستان را مییابد که درنهایت همین موضوع هم به کمک او میآید (البته بخشهایی از فضای فیزیکی بیمارستان را از زمان جنگ در خاطر دارد). تمام اینها نشانههایی از شخصیت دقیق یونس است. پس باید علت سکوت او را چیزی فراتر از سادگی دانست.
زن باردار هم از آسیب دیدگان اجتماعی جامعهٔ امروزی ماست. در شناسنامه او نام همسر به چشم نمیخورد، ظاهر معصومانه، رفتار نجیبانه و چهره دردمند او هم نشان میدهد که زنی خیابانی نیست. درعینحال او به سرپرستار میگوید که سومین زایمانش را تجربه میکند. درنتیجه او یا قربانی ازدواج موقتهای بیدروپیکر جامعه است یا در حالت بدبینانه قربانی تجاوز خانوادگی. او در طول فیلم معمولاً مضطرب است که نشان میدهد زندگی پرفشاری را گذرانده است. او تا وقتی به یونس اعتماد پیدا نکرده، حتی از اینکه او درب ماشین را در روز روشن و در شلوغیهای تهران، قفل کند هراسان میشود. او زندگی و بچهاش را دوست دارد و احتمالاً حاضر به سقط آن نشده است. حتی در دقایقی مانده به عمل جراحی، چهره احتمالی نوزادش را با چهره تصاویر نوزادانی که به دیوار زدهشده مقایسه میکند. او سخت نگران آبرویش است و وقتی متوجه میشود که یونس راز او را برای کادر بیمارستان، افشا نکرده، اعتمادش به یونس زیاد و زیادتر میشود.
یکی دیگر از شخصیتهای جالب فیلم، خانم مجد، سرپرستار بیمارستان است. حضور مدتدار فرزند او در اتاق محل کارش و کمد وسایل شخصی در آن اتاق، نشان از این دارد که او از همسرش جداشده است. قضاوت خام ابتدایی او در مورد یونس و بهطورکلی حرفهای او، نشان میدهد که احتمالاً علت این جدایی، خیانت همسرش بوده است. او وقتی در جریان پرونده خانم باردار قرار میگیرد، یونس را مورد شماتت قرار داده و ایران را بهشت چنین مردهای هوسرانی میداند. اما ذکاوت و دقت او، در ادامه، به کمکش آمده و او را خیلی زود متوجه اشتباهش میکند. او در آن بیمارستان، تنها کسی است که متوجه میشود یونس همسر آن خانم باردار نیست، بلکه رانندهٔ تاکسی است و بازهم به خاطر این فداکاری انسانی، یونس را مؤاخذه کرده و از چونوچرای اینکارهای و میپرسد. پاسخ یونس اما چه در آن اهانت ابتدایی و چه در این ستایش بعدی، تنها و تنها سکوت است. همچنین او تنها کسی است که در جریان فرار نهایی یونس و نوزاد، قرار میگیرد ولی مانع او نمیشود. سرپرستار، در طول فیلم، دیالوگ چندان زیادی ندارد اما به خاطر نگاههای اثرگذار و حالات روحی عمیق که پشت ظاهر مصمم او مستتر شده، سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره فیلم فجر را برای خانم شبنم مقدمی، بازیگر ایفاکنندهٔ این نقش، به ارمغان آورد (که تنها جایزه این فیلم از جشنواره بود).
داستان فیلم امروز را، علاوه بر آنکه میتوان روایت انساندوستی دانست، درعینحال میتوان آن را از جنبههای نمادین هم بررسی کرد. مثلاً در بسیاری از صحنههای فیلم، ما یونس را تنها و اطراف او را خلوت میبینیم؛ در بیمارستان، در خیابان، و حتی در پمپبنزین و گلفروشی. این خلوتی میتواند نشانهای از کم یاب بودن انسانهایی مانند یونس با این درجه از تعالی اخلاقی، در این زمانه باشد. وجود لهجههای متنوع شمالی، اصفهانی، مشهدی و تهرانی در بیمارستآنهم شاید میتواند نمادی باشد بر گستره وسیع و فراقومی این نابهنجاریهای اخلاقی و ذهنی مردم ما. حساسیت خانم باردار به «نور»، هم میتواند نمادی باشد از شیوه زندگی تلخ او که او را به «تاریکی» عادت داده است. شکسته شدن آینه ماشین، شیر آب خراب بیمارستان، آسانسور خراب بخشی از بیمارستان که باعث میشود کارمندان بیمارستان ظرفهای غذا را از پلهها جابجا کنند که باعث افتادن یکی از ظرفها هم میشود، مهتابی نیمهسوخته سقفی بیمارستان که خاموش و روشن میشود، و قفل و زنجیر نیمهباز درب پشتی بیمارستان، همه و همه علاوه بر آنکه بخشی از روایت داستان هستند، میتوانند نمادهایی باشند از کاستیها و ناهنجاریهای زندگی ماشینی. در دو قسمت از فیلم نیز دو ترانه از رادیو پخش میشود که بهنوعی در خدمت فیلمنامه است. در اوایل فیلم، بخشهایی از یک تصنیف زیبای موسیقی ایرانی با صدای علیرضا قربانی پخش میشود که اتفاقاً در کلام آن، سخن از «سکوت» و «راز دل» هم هست. یکبار هم در اواسط فیلم، ترانهٔ رپ معروف «اینجا تهرانه یعنی شهری که…» با صدای «هیچکس» ظاهراً از «رادیو فردا» پخش میشود. ترانههای رپ آنهم با درونمایههای اجتماعی معمولاً برای نشان دادن تلخیها و تاریکیهای اجتماع ساخته میشوند. تصنیف اول انتخاب یونس است و لابد نمایانگر رازهای درونی و سکوت بیرونی او، و ترانه دوم انتخاب کارگرانی که شیفت شب کار میکنند و یونس راننده آنهاست و لابد نمایانگر سختیهایی که قشر متوسط جامعه، برای زندگی در این زمان و زمین متحمل میشود. نام فیلم هم میتواند از چند جهت جالب باشد. «امروز» در نگاه کلی میتواند نشانه «جامعهٔ امروز» ما باشد با همه تلخیها و شیرینیهایش. «امروز» برای زن باردار رهایی از رنجها و آسیبهای طولانیمدت است. «امروز» برای یونس، نقطهٔ عطفی در زندگی شخصی است و هدیهای به پاس انساندوستیاش. «امروز» برای نوزاد، آغاز آفرینش و فرصتی برای شروع زندگی کردن است. و بالاخره «امروز» برای ما میتواند درس صبوری، آرامش، سکوت، زود حکم نکردن، دقت نظر، عزت نفس، و انسانیت باشد.
اجتماعی , اخبار , فرهنگ و هنر , یادداشت
فیلمی پر از جزئیات دقیق و حسابشده
نوشتاری برای فیلم «امروز»
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=34812
نظرات
دیدگاه شما لغو پاسخ
آخرین ارسال ها
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
-
حذف تدریجی بازار سنتی کاشان
-
استرک ؛ تاریخی با زبان رمانتیک
-
چطور زرپاد امنیت معاملات طلا را تضمین میکند
-
بررسی کتابهای آزمون استخدامی مدرسان شریف (عمومی، اختصاصی و تخصصی)
-
برگزاری نخستین دوره آبانبار شناسی و معرفی گردشگری آبانبار در کاشان
-
نگاهی به نمایشگاه جمعی هنر در “گالری مریم”
-
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
-
راعی از کجا آمد
-
به تفکراتی که قبول نداریم از بودجه نمیدهیم
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
-
حذف تدریجی بازار سنتی کاشان
-
استرک ؛ تاریخی با زبان رمانتیک
-
چطور زرپاد امنیت معاملات طلا را تضمین میکند
-
بررسی کتابهای آزمون استخدامی مدرسان شریف (عمومی، اختصاصی و تخصصی)
-
برگزاری نخستین دوره آبانبار شناسی و معرفی گردشگری آبانبار در کاشان
-
نگاهی به نمایشگاه جمعی هنر در “گالری مریم”
-
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
-
راعی از کجا آمد
-
به تفکراتی که قبول نداریم از بودجه نمیدهیم
عالی تشکر
عجب !