داخل سالن شلوغ و درهم دادگستری بودم که آهنگ موبایلم را شنیدم، نگاهی به صفحه آن انداختم و شماره را شناختم، شماره دوستی مهربان و رفیقی شفیق بود،هنوز احوال پرسی نکرده بودیم که گفت: امروز یه جای خوب میبرمت! سخن گفتنش هوای اطرافم را عوض کرد و حالم را خوش، …بیا خیابان امام… و رفتم انتهای خیابان امام. اما گمان نمی کردم مکانی را ببینم که دنیایی از هیجان و اندوه و شادمانی را همزمان در من به جوشش درآورد. من با تعجب به لهجه کاشونی دوستم که تند و پی در پی توضیح می داد گوش دادم و وقتی شنیدم این ساختمانی که روبروی آن ایستاده ام یکی از خانه هایی است که در آن چندین کودک در زیر سایه مردان و زنانی بزرگ و سخاوتمند زندگی می کنند در درونم چیزی شکست و احساس بدی به من دست داد بی خبری از این مکان، احساس حماقت و جهالتی بود که نام آن را انسانیت گذاشته ام.
با حالی خراب زنگ زده و وارد شدیم. فضای دلنشینی بود و علی رغم تمایلی که به دیدن این کودکان داشتم ،می دانستم که نباید درخواست کنم چرا که به نمایشگاه نیامده بودم .
تعجب من وقتی بیشتر شد که دیدم حاج امیر حسین شفیع رئیس اتحادیه طلا و جواهر کاشان مانند یک کارمند از این میز به آن میز میرفت و تلفن میزد و …من از دوستم پرسیدم حاجی اینجا چکار میکند؟ گفت مدیر عامل موسسه خیریه نگین است!
و من بار دیگر دچار حالتی شدم که انگار سرم به دوران افتاده و صدای دوستم را از دورها میشنیدم. مردی را میدیدم که به خودی خود ابهتی دارد و کسی است صاحب نام، مردی که در بازار کاشان برجسته و دارای اعتباری خاص است .اینجا چه میکند! این مرد الان باید در مغازه اش در بازار پول پارو کند!
و تاسفی شدید با حال گیجی که داشتم توام شد که مگر قحطی آدم است که چنین مردی که باید از نفوذ و حضورش در عضویت هیئت مدیره به بهترین شکل استفاده شود و وزنه ای و چتری باشد برای حمایت این موسسه، مدیر اجرایی شده است و همه وقت و انرژی اش صرف کارهای روزمره و اداری می شود. اینکه امیر حسین شفیع مدیر اینجا باشد بسیار پسندیده و عالی است و وزانت و متانت او و دیگر بازاریان هم کارش می تواند همچون کوهی پشتوانه کودکانی باشند که اگر آغوش گرم پدر و مادر را از دست داده اند اما می توانند در پناهگاهی که این مردان بی ادعا و بی توقع ساخته اند گرمای محبت و عشق را به خوبی تجربه می کنند. اما کاش وی با نظارت و هماهنگی با مدیری اجرایی کارهای اینجا را رتق وفتق می کرد و خود برای ارتباط و جذب بودجه که پاشنه آشیل این موسسه است با مدیران وبازاریان رایزنی کرده وبه شناساندن بیشتر موسسه به مدیران و مردم شهرمی پرداخت. اندک اندک افکارم را متمرکز کردم و در میان انبوهی از سوالهایم پرسیدم:
-انگیزه نه هدف شما از تاسیس این موسسه خیریه چه بوده؟ چون در نگاه اول انگیزه انساندوستانه شما مشهود است!
خب، در سیستم پرورشگاه وقتی در کوچه و خیابان و مدرسه از بچه های بی سرپرست می پرسیدند خانه شما کجاست بالاجبار می گفتند پرورشگاه، حس خوبی نبود، ولی اینجا و اینگونه خانه ها را به عنوان یک شبه خانواده تعریف کرده اند. و فقط برای حفظ کرامت انسانی این بچه ها بوده. که در پاسخ سوال خانه ات کجاست می توان گفت خیابان امام، فاضل نراقی ….
البته در گذشته این خانه ها برنامه ریزی دقیقی برای بچه های بالای سن 18 سالگی نداشت، و مشاهده مشکلات پس از این سن باعث شد که موسسین این خانه ها تصمیم گرفتند یک مجتمع ایجاد کنند که کودکان را از سنین کودکی تا بزرگسالی حمایت کنند برای این مهم 5 مرکز در نظر گرفته شد یکی خانه بهار گیلان است که از سنین 3 تا 6 سالگی کودکان را تحت سرپرستی و حمایت دارد پس از آن خانه بهار مقطع 6 تا 12 سال و در خانه سوم که به خانه بهشت نام گذاری شده کودکان 12تا 15 سال و در خانه شهید قنایی از نوجوانان 15تا 18 سال نگهداری میشود.
وقتی پرسیدم این خانه ها را چه کسانی در اختیار موسسه خیریه نگین قرار داده است از آقای دکتر فریور و خانم اخوان نام برد، دو انسان شریفی که از زمان زلزله رودبار و کمک های بی دریغی که به کودکان زلزله زده و سرپرست از دست داده کردند به اندیشه راه اندازی این خانه ها افتادند تا بچه ها به پرورشگاه نروند و راه حلی هم پیدا کردند، برای هر کودک مبلغی به حساب سپرده ریختند و بچه ها را با این حساب تحویل بستگانشان دادند تا درآمد سپرده برای بچه ها صرف شود و بعد مصمم شدند که در کاشان این کار را به نحو مطلوبتری به انجام رسانند.
در سال 1380 با خانه بهار در خیابان فاضل نراقی، محله گذر بابا ولی یا محله مسلم ابن عقیل در مقطع 6تا 12 سال شروع میکنند ولی ایشان میبیند بچه ها که بزرگ می شوند نیاز به پناهگاه دیگری دارند تا آواره شهرهای دیگر نشوند و بنابراین خانه بهشت در مقطع 12تا 15 سال را تاسیس می کند .اما مشکلاتی مانند پرخاشگری درسنین نوجوانی که محصول کودکی این بچه ها است این خانم فداکار را به تاسیس خانه ای در مقطع زیر 6 سال مجاب میکند تا تربیت این بچه ها را از کودکی تحت نظر مربی در این خانه ها قرار دهد .و رها شدن بچه ها درمقطع بالای 12سال به تاسیس خانه شهید قنایی میانجامد که از 15 تا 18 سال را تحت پوشش دارد ولی نا معلوم بودن زندگی و آینده این اشخاص که با زحمت زیادی به این سن رسیده اند به تاسیس خانه ترخیصی ها منجر می شود و سپس برای اینکه رویه های مختلف که بر خانه ها به وحدت رویه بدل شود و تحت اصولی خاص باشد با تشکیل یک هیئت مدیره همه را تحت موسسه خیریه نگین وحدت می بخشد.این موسسه توسط هیئت امنا نظارت می شود و هیئت امنا هیئت مدیره را انتخاب می کند و هیئت مدیره هم با یک رئیس و یک مدیر عامل که بنده هستم انجام وظیفه میکند.
اما از متولی و کسی که این خانه -که در آن نشسته بودیم- را اهداء کرده سخنی نگفت و وقتی اصرار کردم با بی حوصله گی گفت من خودم این خانه را در اختیار موسسه قرار داده ام و رد شد.
چه تعداد کودک تحت سرپرستی دارید؟
متاسفانه ما در این موسسه بیش از 55 نفر را نمی توانیم تحت پوشش داشته باشیم و دلیل آنهم این است که ما نمی خواهیم هر خانه از حد یک خانواده پرجمعیت شهر ما فرا تر رفته و شبیه پرورشگاه شود.
بعد از 18 سالگی اعضائ این خانه ها را چه میکنید؟
با شور و هیجان گفت: اصلاً ما این 4 خانه را برای این سن به بعد تاسیس کردیم تا تلاش و کوششی که برای تربیت و نگهداری این کودکان صرف می شود به هدر نرود . ما بچه هایمان را تا دانشگاه، ازدواج و خرید خانه و هر نوع کاری که داشته باشند حمایت می کنیم.به شرط اینکه بچه های سر به راهی باشند.
از شرطی که گذاشت اندکی رنجیدم چرا که نقش سرپرست در صالح و طالح بودن غیر قابل کتمان است و نباید اگر کودکی مرتکب خطا یی شد و یا راهی به اشتباه رفت وی را ناصالح بدانیم.بگذریم از سخنانی که در این مورد شنیدم، سخنانی نا خوشایند از بازگرداندن کودک به بهزیستی یا بستگان نسبی اش قرار گرفتن تحت یا مدد جویی ارگانی و …
از سن 18 سالگی به بعد مرحله آماده سازی در خانه ترخیصی ها شروع می شود .
از نحوه مدیریت این خانه ها پرسیدم :
هر خانه خودش یک سرپرست دارد. زیر مجموعه سرپرست خانه های بهار سه شیفت دارد با مربی و گاهی مربی کمکی و آشپز.
خانه زیر 6 سال 6 مربی یک سرپرست و یک آشپز دارد و دیگر خانه ها سه مربی دارند.
هزینه نگهداری از کجا تامین میشود؟
یک پنجم توسط سازمان بهزیستی و مابقی را خیرین شهر تامین میکنند.اما تجربه به ما ثابت کرده است که قشر آسیب پذیر بیشترین کمک را به این موسسه میکنند و این خانه ها با کمک های آنها که طبقه متوسط و یا پایین تر هستند سرپا مانده است.
راننده وانتی را سراغ دارم که همه کسب وکارش را با یک وانت یک ونیم ملیون تومانی اداره می کند اما ماهیانه مبلغی را به این موسسه کمک می کند. میوه فروشی را میشناسم که با ذوق وشوق میوه های این بچه ها را تامین می کند و هر وقت هم صحبتی از لطف و محبت وی میشود با لحنی بغض آلود و چشمانی بارانی می گوید: «من نوکر این بچه هستم».
جسمم در اطاق بود اما فکرم به دوران کودکی ام پرواز کرد، همراه پدر و مادر در سفرهای خاطره انگیز و در کنار مادر بزرگ و یاد بازی های بچه گانه ای که با پدربزرگ میکردم، مهمانیهی فامیلی، نذریها، مراسم ازدواج فامیل،عید و بوی عیدی… و… دیگر خاطرات شیرین دوران کودکی ام را مرور کردم. انگار با دیدن این مکان رویا پردازی ام فعال شده بود، احساس اینکه تعدادی کودک بی سرپرست در بالای سر من بدون نگاه و نوازش دستان پرمهر مادر و آغوش محبت آمیز پدر و قصه های دوست داشتنی مادر بزرگ و… به گذران زندگی مشغولند سرم به دوران بیشتری می افتاد.
صدای آقای شفیع مرا به خود آورد و من خدا را شکر کردم که صدای ایشان را ضبط می کنم والا قسمتی از این گفتگو را که در رویا و تخیلات سپری کردم از دست داده بودم.
البته با لطف و همت آقای فریور خانه نگین که خانه ای سنتی است خریداری شده و برای کنفرانسهای دولتی و شرکتی، جلسات، مهمانیها، نمایشگاه، سمینارها، جشن های تولد، زایمان، فارغ التحصیلی، یادمانها، مجامع عمومی بانکها و موسسات و … از آن بهره برداری و درآمد آن صرف امور این خانه ها می شود.
اعضای هیئت مدیره موسسه را می توانید معرفی کنید؟
بله، آقای عطایی شاد رئیس هیئت مدیره هستند و
سیدجواد سنایی نائب رئیس
اصغر لقمان عضو
دکتر مجید کبرایی عضو
آقای علی صانع عضو
اقای منتخبی عضو
آقای حاج اکبر عطارزاده
بنده هم عضو و مدیر عامل
دوبازرس اصلی و علی البدل هم به ترتیب آقای آیت سنجر و سرکار خانم رحمانی هستند
از آقای شفیع پرسیدم: از مدیران و روسای شهرمان کدام به کمک بچه های شما آمده اند؟
آنچه به شیرینی گفت کامم را تلخ کرد! آقای شفیع قدردان مدیران بود و گفت که چاره ای نیست زمانه عوض شده، مانند فامیل های این دوره و زمانه که عید به عید به دیدار هم می روند گاهی افرادی از مدیران به دیدن ما می آیند. فرماندار یکبارآمده وشهردار هم وظیفه اخلافی انسانی خود را انجام میدهد.بی انصافی است که از جناب آقایان مدرس زاده و مجد الاشرافی عزیز یادی نکنم، که اخیراً در کمیسیون سرمایه گذاری ما با افتخار پیش قدم شده اند و برنامه های کمکی زیادی برای ما دارند.همچنین ریاست محترم بهزیستی جناب آقای عسگری که همیشه ما را با آغوش باز پذیرا بوده اند… اما من در سرابی سربی کودکی را دیدم که فرماندار برای دیدن مظلومیت اش رفته، ودست بر سرش می کشد وکودک از ابهت فرماندار سکوت می کند اما دردلش غوغایی است و شاید اگر کسی دیگر بود دست او را پس میزد…چون او گدای محبت نیست و آقای شفیع هم ضمن قدرانی با زبانی مهربانانه که داشت گفت:البته ما توقع نداریم در اوج گرفتاری ها مدیران به دیدار بچه ها بیایند چرا که اینجا جایی برای تماشا نیست، من همانطور که به مربی و کارمندان اینجا توصیه می کنم که با سرو وضع مرتب و آراسته در این خانه ها حاضر شوند تا بچه ها که بزرگتری برای الگو سازی ندارند از ایشان آراستگی و نظم و ادب بیاموزند مردم جامعه هم از فرماندار و شهردار الگو می گیرند، نیازی به بازدید از اینجا نیست، اگربرنامه ای تنظیم کنند که راهی برای حمایت این بچه ها برای ما فراهم کند خدا پسندانه تر است. ایشان هر جا که میروند و هر اداره ای که سر می زنند توصیه این بچه ها را بکنند و این خیلی بهتر از بازدیدی است که می تواند ضربه ای مهلک بر کودکی باشد که می فهمد دیگران برای دیدن کمبودش آمده اند این بچه ها می فهمند، و دست کشیدن بر سر یک یتیم یا بی سرپرست در این خانه ها جز افروختن آتش خشم و عصبیت هیچ نتیجه ای ندارد. حساسیت این کودکان ونو جوانان بسی بیشتر از کودکانی است که در اوج اقناء محبت و عشق خانواده بزرگ شده اند، درون خالی از محبت و دوستی این بچه های حساس و ریزبین به راحتی از حس تبعیض و حقارت پر می شود.
مردم و ادارات چگونه می توانند به شما کمک کنند؟
ببینید بچه های اینجا فقط نیاز به خوراک و پوشاک ندارند، اگر چه هزینه ای بسیار کمرشکن برای تغذیه و خوراک بچه ها را موسسه متحمل می شود.اما نیاز به روانشناس، مربی، مددکار، آشپز و …خلاصه کلام هر کس می خواهد کمکی بکند باید نقدی باشد تا ما این کمک را در مسیر نیازهای بچه ها صرف کنیم.
خیری را سراغ دارم که هر چند وقت یکبار تماس می گیرد و مثلاً می گوید اندازه قیمت یک گوسفند «ماهی» بده به بچه ها نوش جان کنند! او خوب می داند که اگر گوشت یک گوسفند برای ما بیاورد برای استفاده از آن و نگهداری اش دچار مشکلات می شویم چون ما برنامه غذایی خاص را برای خانه ها داریم و نمی توانیم تابع نذز و نذورات و هدایا باشیم.
و ازطرفی هر کدام از بچه ها نیازهای خاص خودشان را دارند که باید با پرداخت هزینه برایش مهیا کرد. همه که یک جور و یک سلیقه نیستند. گاهی افرادی کارهایی میکنند که واقعاً دوست داشتنی است و اثر گذار و به ما درس می دهد مثلاً از دایره سرپرستی بانک تجارت آقای عباسی و همکاران مهربانش وقتی ما پیشنهادی برای کمک به آنها ندادیم خودشان داوطلبانه یک روز حقوق خود را برای بچه ها اختصاص دادند.
مردم چگونه میتوانند به بچه هایی که در معرض خطرات ناشی از بی سرپرستی و آسیب های اجتماعی هستند کمک کنند؟
کودک آزاری اولین جرمی است که همه وظیفه دارند درتماس با 123 که اورژانس اجتماعی است گزارش دهند و البته نیاز به شاهد هم هست که آزار کودک را شهادت دهد مثلاً سرو صدایی را شنیده باشند یا دیده باشند و این بهترین کار است ، مردم گاهی با پدر و مادر معتادی روبرو می شوند که برای فرزندشان ارزش و اهمیت قایل نیستند ویا کودکانی که در خیابان و بدون سر پرست رها شده اند خودشان لازم نیست هیچ کاری انجام دهند فقط با 123 تماس بگیرند و اگر نیاز به مشاوره بود ما درخدمتیم.
اینجا جا دارد که یک نکته مهم را یادآوری کنم، روش تحویل گرفتن ویا احیاناً دستگیری این کودکان بسیار حساس است و یک اشتباه باعث فاجعه می شود. استفاده نکردن از مامورین مدد کار و روانشناس نیروی انتظامی گاهی باعث می شود یک کودک را که هیچ پناهی ندارد چنان مضطرب و پریشان کند که هرگز قابل درمان نباشد . حتی اگر میسر باشد برای آوردن کودکی از خانه ای و یا خیابانی اگر از مامور نیروی انتظامی استفاده می شود بهتر است مامور مربوطه با لباس نیروی انتظامی نرود. این شخصیت و اهمیت نیروی انتظامی را هم حفظ میکند و همراهی بهتری را نیز به دنبال خواهد داشت.تندی و خشونت با این محرومان از کانون گرم خانواده به راحتی به تولید ناسازگاری و خشونت می انجامد.زمانی که کودک را علی رغم بد سرپرستی از خانواده مجرم یا معتادش جدا می کنند قلب کوچک او تاب تحمل این جدایی را ندارد و مضاف بر این درد جانکاه، نحوه عملکرد مامور نیروی انتظامی است که وقتی کودک یا نوجوان را از زمین بلند می کند باید مواظب باشد که روح کودکانه او را نخراشد که عواقب دردناک آنرا در زندگی روزمره آنان بکرات مشاهده میکنیم.
در نگهداری این کودکان و نوجوانان مشکلات عمده شما چیست؟
متاسفانه نوع نگاه به این بچه ها هنوز معمولی نیست ما تمام سعی خود را بکار می بریم که حتی یکی از بچه های ما کاغذ پاره ای پیدا نکند که نشان دهنده کمک ارگانی باشد که وی تحقیر شود ومشکل بزرگ ما پنهان نگه داشتن اینکه اینها در خانه های تحت پوشش بهزیستی زندگی میکنند است که یکی از خواسته های قلبی این کودکان و نوجوانان است، گاهی مربی و یا مسئولین مدارس به اشتباه و از روی دلسوزی این موضوع را بیان می کنند که دیده شده این مسئله باعث ترک تحصیل هم شده و مشکل دیگر نداشتن شناسنامه بچه ها است، کودکی که از خیابان به این خانه ها آورده می شود ویا اطفالی که شناسنامه شان توسط پدر معتاد شان فروخته شده یا تحویل داده نشده است شناسنامه و اوراق هویت ندارند و تهیه آن نیاز به کمک و هماهنگی دادگاه واداره ثبت دارد که به سختی انجام می شود و مشکل دیگر اینکه بعض والدین و سرپرست های بچه ها بعد از مدتی به سراغ بچه ها می آیند و در تایید صلاحیت ایشان لازم است که نظر مربی و مسئولان خانه ها و متولیان آنرا باید بگیرند. گاهاً اقدامات قضایی هر چه را که تمامی دست اندرکاران این خانه ها و بهزیستی رشته اند پنبه می کند.باید سازو کاری تعیین شود که جایگاه مربی و مسئول سرپرستی وی نیز در آن برجسته باشد تا پس از صرف وقت و هزینه کودک و نوجوان به مسیر قبلی بازنگردد.خوشبختانه اخیراً یک نامه از دادگستری تحویل گرفته ام که بچه را در صورت صلاحدید تحویل بدهیم که این یک موفقیت و یک قدم به جلو است.
شما از دختران هم در موسسه خود نگهداری میکنید؟
در سنین زیر 6 سال دختر و پسر در خانه بهار مختلط هستند، اما خانه ای هم در آران و بیدگل به نام «خانه نرگس» که در آن از دختران نگهداری میشود وجود دارد که تحت سرپرستی و محافظت موسسه نگین خیرین کاشان اداره میگردد و هیئت مدیره گرداننده این خانه نیز همان اشخاص نام برده در متن گزارش میباشند. و علت قرار گرفتن این خانه در آران و بیدگل این بوده است که سرکار خانم اخوان این خانه را قبلاً تهیه خریداری نموده اند و در اختیار موسسه قرار داده اند.
در پایان یادی از مرحوم فیاض بخش که بنیان گذار بهزیستی ایران بود بکنم، اهدافی را ایشان برای بهزیستی مشخص کرد که یکی از آنها حمایت از بچه های بی سرپرست وبد سرپرست بود. که امیدوارم خدا وند درجات عالی ایشان را متعالی گرداند و ما را هم در این راه یاری رسان باشد.
سلام من چطور میتوانم یکی از کودکان این موسسه رو به فرزندخواندگی قبول کنم
سلام واقعا دمتون گرم .منم میخوام کمک کنم به بچه ها تو هر زمینه ای چیکار کنم؟؟؟
سلام خسته نباشید دانشجوی رشته روانشناسی هستم علاقه زیادی برای سپری کردن با بچه ها دارم در صورتی که نیاز به همکاری بنده دارید لطفا اطلاع دهید.
سلام من دلم میخاد سرپرستی دختربچه رو قبول کنم چبکار کنم
باسلام ،من مربی مهدوپیش دبستانی هستم برای آموزش وحتی بچه داری همه جوره درخدمتم ،اعصاب وحوصله ی زیادی هم برای انواع بچه ها دارم
با سلام بنده مهمان شهر شما هستم هدیه ای داشتم برای بچه ها فرصت هم جهت ماندن در اینجا کم هست هر چقدر تلاش میکنم موفق نشدم با مسئولین صحبت کنم با چه شماره ای میتوانم صحبت کنم که این هدیه ناقابل را به بچه ها برسانم
با شماره ۰۹۱۳۱۶۱۳۹۱۳ شما را راهنمایی میکنند
سلام خدمت شما چ طور میشه کمک کرد به کودکان شیر خوار این موسسه
سلام، با شماره ۰۳۱۵۵۲۴۴۴۴۱ تماس بگیرید
سلام خسته نباشید خدمت شما عزیزان میخواستم بدونم چطور میشه به کودکان شیرخوار این موسسه کمک(کمک نقدی) کرد؟؟ لطفا راهنمایی کنید
سلام، با شماره ۰۳۱۵۵۲۴۴۴۴۱ تماس بگیرید
باعرض سلام واحترام خدمت شما. من مربی مهارت های قبل ازدبستان ( همان پیش دبستانی) وقرآن هستم هرکمکی دراین راستا باشه می توانم برااین فرشته های کوچولو انجام بدم. باتشکر
سلام ضمن ارزوی موفقیت و سلامتی برای کلیه عزیزان خیر و زحمت کش شغل من تاسیسات هست چطوری میتونم کمک کنم به این عزیزان یا محل زندگیشان
سلام.من میخام از پدرمادرم جداشم وخانه نگین بیام چطور بیام
چنانچه مشکلی با خانواده خود دارید با شماره ۱۲۳ تماس بگیرید و مشکل خود را با آنها درمیان بگذارید. جدا شدن از پدر و مادر به راحتی میسر نیست مگر اینکه پدر و مادرتان دچار مشکلاتی خاص مانند اعتیاد و رفتار خشونت آمیز نسبت به شما باشند.
سلام چطور میشه اونجا کار کرد واز بچه ها نگهداری کرد
به خانه نگین واقع در خیابان محتشم کوچه شهیدان ثابت (پاقپان) جنب مسجد میرنشانه مراجعه کنید.
سلام چطوری میشه کنار این بچها بود ؟
سلام با ارزوی توفیق الهی برای شما عزیزان میخواستم بپرسم تو ضمیته هایی جز مالی میتونم کمکی به این موسسه و بچه ها بکنم من مهندس عمران و گرافیست هستم با تشکر
سلام خدمت همه ی شماعزیزان.....من داشتم دنبال ادرس خانه نرگس میگشتم که این گزارش روخوندم ازخودم شرمم شد که اینقدربی تفاوت دارم زندگی میکنم......وازالان میخوام شروع به کمک کنم
با سلام! ضمن تشکر قدردانی از زحمات بی وقفه شما و همکاران گرامیتان ،درخواست شماره حساب واریزی جهت کمک به شیرخوارگان را داشتم.
ضمن سلام و آرزو و دعای خیر برای شما لطفاْ باشماره۴۲۴۴۴۴۱ «موسسه خیریه نگین خیرین کاشان» که محل نگهداری ایتام و اطفال بی سرپرست میباشد تماس بگیرید.
هم مایه امیدواری است و هم مایه افتخار که کسانی اینچنین بی مزد و بی منت در اندیشه خدمت به کودکان بی سرپرست باشند. کاستن از رنجهای مادی و عاطفی کودکان از بهترین امور خیری است که می توان بدان همت گماشت.
امیدوارم خداوند شما را در این هدف عالی و کار پر زحمت یاری کند
درود بر شما به خاطر تهیه و انعکاس این گزارش خواندنی و آفرین بر غیرت و همت آقای شفیع و سایر همکاران ایشان
سلام منم همینو میگم