کاشان نیوز: «سیدحسین موسویان» در کتاب «ایران و آمریکا»ی خود که امسال در نمایشگاه کتاب منتشر و رونمایی شد به بیش از سه دهه روابط سیاسی مستقیم و غیر مستقیم ایران و آمریکا پرداخته است.
دیپلمات پیشین کشورمان در فصل ششم به دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد پرداخته است. سفیر پیشین ایران در آلمان در این بخش از کتابش به ماجرای روایت نشدهای اشاره میکند که در آن محمود احمدینژاد به موسویان پیشنهاد میدهد وزیر امور خارجه دولت نهم شود.
به گزارش امیدنامه به نقل از خبرآنلاین، موسویان در صفحه ۳۴۶ کتاب خود مینویسد:
«در تیر ماه سال ۱۳۸۴ دفتر رئیس جمهور وقت محمود احمدینژاد به من تلفن زد و برای ملاقات از من دعوت کرد. من سابقه دوستی و آشنایی چندانی با ایشان نداشتم و تنها زمانی که استاندار اردبیل بود، با او ملاقاتی داشتم. در روز ۲۸ تیر ۱۳۸۴ ساعت ۵ بعد از ظهر، من رئیس جمهور جدید را در دفتر موقتش ملاقات کردم. جلسه برای ۲۰ دقیقه برنامه ریزی شده بود، اما بیش از ۲ ساعت به طول انجامید. مجتبی هاشمی ثمره دوست نزدیک و فرد مورد اعتماد او نیز در جلسه حاضر بود. گفتگوی صریح من با احمدینژاد تفاوتهای عمیق بین او به عنوان نماینده اصول گرایان و من به عنوان جریان معتدل را در دستگاه ایران به خوبی نشان میداد.
احمدینژاد به محض ورودش به دفتر مرا بغل کرد و با نامیدن اسم کوچک از من استقبال کرد: «چطوری حسین آقا؟ ناهار خوردید؟» من پاسخ دادم بله غذا خوردهام. او به سمت میزش رفت و مشتی پسته برداشت و گفت: «ناهار من اینه»
بدون فوت وقت احمدینژاد ادامه داد: «میدانید که من به رویکرد شما به موضوع هستهای نگاهی منفی دارم. چرا شما برای حق خودتان مذاکره میکنید؟ غنی سازی اورانیوم حق قانونی ماست. مذاکره برای حق قانونی هیچ معنایی ندارد.»
من پاسخ دادم: «این درست است که غنی سازی اورانیوم در چارچوب NPT حق ما است، اما به منظور اجرایی شدن معاهده، جامعه جهانی مبادرت به ایجاد آژانس بین المللی انرژی اتمی کرده است. در درون آژانس، شورای حکام که کشورهای عضو را نمایندگی میکند، نقش سیاستگذاری دارد. تصمیمات آنها برای اعضا و امضا کنندگان الزام آور است. ایران هم عضو آژانس است. در حال حاضر شورای حکام قطعنامهای را تصویب کرده و طی آن از ایران خواسته است تا برنامه غنی سازی اورانیوم را تعلیق کند. ما حق انتخاب داریم یا از قانون آژانس اطاعت میکنیم و برنامه غنی سازی را موقتا تعلیق میکنیم و پس از دستیابی به توافق با قدرتهای جهانی آن را از سر بگیریم یا به آن بیاعتنایی میکنیم. در صورت انتخاب روش دوم، پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهد شد و ما با تحریمهای بین المللی مواجه میشویم.»
احمدینژاد شدیدا با استدلال من مخالف بود. او گفت: «آژانس حق ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل را ندارد و اینها همه بلوفهایی برای ترساندن شما هستند.» با انتقادی که در صدا و بیانش مشهود بود، پرسید: «چرا شما مذاکره با اروپا را انتخاب کردهاید؟»
من پاسخ دادم: «ما در حال مذاکره با اروپا، روسیه، چین و اعضای جنبش عدم تعهد هستیم. ترجیح ما پیوستن ایالات متحده به عنوان بازیگر کلیدی به مذاکره بوده است، اما با وضعیتی که وجود دارد و مذاکره با آمریکا خط قرمز است، ما اروپا را به این دلیل انتخاب کردیم که آنها بلوک قدرتمندی هستند و دوم برای جلوگیری از ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل و سوم به منظور بهبود روابط با غرب و کاهش تنش با ایالات متحده.»
احمدینژاد هرگز به راه نمیآمد. درباره ارجاع پرونده به شورای امنیت او اظهار داشت: «آمریکا و اروپا نمیتوانند هیچ غلطی بکنند» و افزود: «ما باید به غنی سازی ادامه دهیم و از بلوف غرب نترسیم.»
من نتایج احتمالی از موضع بیان شده او را برایش تشریح کردم و به او گفتم که برنامه هستهای ایران در فهرست تهدید صلح جهانی و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار خواهد گرفت و ادامه دادم که در چنین وضعی ایران در معرض تنبیه از جمله تحریمها قرار میگیرد و حتی اقدام نظامی نیز مطرح خواهد بود.
احمدینژاد در پاسخ گفت: «نه آمریکا، نه شورای امنیت سازمان ملل هیچ کدام نمیتوانند غلطی بکنند. شما از ترس مرگ (در دوره ریاست جمهوری خاتمی) دست به خودکشی زدهاید.»
بعد از دو ساعت بحث و جدل بیثمر هنوز برایم روشن نبود که چرا به این جلسه دعوت شدهام. بالاخره او گفت: «دلیل اینکه از شما خواستم با من ملاقات کنید این بود که من ۵ نامزد برای پست وزارت خارجه در ذهن دارم. شما نخستین نفری هستید که من تصمیم صحبت با او گرفتم. مجتبی (هاشمی ثمره) به من گفته بود که شما بهترین سفیر ما بعد از انقلاب بودهاید»
من از او و لطف مجتبی تشکر کردم، اما پیشنهاد او را نپذیرفتم و به او گفتم: «ما دو ساعت است که درباره سیاست خارجی ایران صحبت کردهایم و یک دیدگاه مشترک در هیچ موضوعی نداریم. در ضمن من از یک خانواده متمول میآیم و شما به عنوان رئیس جمهور فقرا معرفی و از خانواده محروم خودتان را بالا کشیدهاید. اما من هیچ رنجی از فقر نکشیدهام، بنابراین من مناسب کابینه شما نیستم.»
احمدینژاد اصرار داشت که ما میتوانیم با هم کار کنیم، اما من از قبل میدانستم که غیر ممکن است. تا وقتی که جلسه را ترک کردم، روشن بود که هیچ تفاهمی بین ما وجود ندارد.»
وزیر خارجه شود و لیست اموالش را بدهد؟ چه شود؟
بسیارجالب بود هر چند در این چند سال با تفکرات و ادبیات جناب احمدی ناد کاملا آشنا شدیم.
بنده به عنوان یک ایرانی، از این که چند سال این تفکر بر کشورم حاکم بوده، متاسفم