دكتر سعيد خيرخواه* –
بحث حاضر هرچند در مقولة پژوهش به معناي متداول نمي گنجد، امّا به نظر مي رسد در جهت انجام كارهاي پژوهشي به ويژه در علوم انساني كارآمد و مؤثّر باشد. يكي از دغدغه هاي مهم و اساسي در كار و بار پژوهش، چگونگي انجام كار و نتيجه گيريهاي لازم است و چنانكه رسالت كارهاي پژوهشي ايجاب مي كند، ارائه نظرية تازه يا راهبردي گره گشا در اين جايگاه الزامي است. مشاهدات و بررسيهاي ميداني و تحقيقي نشان مي دهند كه در سالهاي اخير به ويژه از روزگاري كه پژوهش و تحقيق جنبه اي فرمايشي و تكليفي به خود گرفته است، از رسالت حقيقي خود بركنار مانده است و نه تنها باري از دوش معضلات فرهنگي و علمي ما برنداشته، بلكه خود به مشكل و معضل تازه اي در اين مسير تبديل شده است.
اصولاً هميشه و در همة جاهاي جهان وقتي كه كار و بار علم و تحقيق داراي متولّي خاصي شده است و يا در جهت هايي ويژه هدايت گشته، دچار انحراف و سرگشتگي شده است و در نتيجه از رسالت اصلي خود يعني تحقيق و كاوش علمي صرف بركنار مانده است. با مروري در تاريخ علم و فلسفه و تفكّر جهان به سادگي مي توان اين پديده را مشاهده نمود. وقتي به تاريخ ايران مي نگريم مي بينيم در روزگاراني كه متولّيان علم و دانش حالتي رسمي و حكومتي داشته اند ريشه هاي تحقيق و نوآوري در علوم خشكيده است و برعكس در زمانهايي كه اين علوم بدون سرپرست و آزاد ميان مردم رايج بوده اند نتايجي بسيار درخشان و جاودانه در پي داشته اند. دراينجا به چند نمونة تاريخي و اجتماعي اشاره مي شود و ان شاءالله تفصيل بحث را در فرصتي ديگر پي خواهيم گرفت.
قرن هاي 3 و 4 هجري از دوره هايي است كه ايرانيان در علم و دانش و فرهنگ كارهايي جاودانه و كارستان كرده اند. و اين دوراني است كه به واسطة جدايي فرهنگ اسلامي از ايران باستان و رهايي و آزادي نسبي آن دوران، موجباتي فراهم مي آيد تا دانشوران و ارباب انديشه و شاعران و فرهيختگان جامعه با توسّع خاطر و بدون اضطراب و دغدغة رسميتهاي ذوق كش و علم آزار رسمي به كار و بار تحقيق و پژوهش مشغول بوده اند و جاي بسا شگفتي است كه پس از «دو قرن سكوت»(1) و خاموشيِ مرگبار و در كمالِ ناباوري، با آن كه فرهنگ ديني اسلام و زبان عربي بر سرزمينهاي ايراني حاكميت داشت و زبان قدرتمند عربي چه به لحاظ ديني و چه به لحاظ اداري و اجتماعي همه جا كاربرد يافته بود، شاعراني پارسي گوي ظهور مي كنند كه هنوز هم محققان نتوانسته اند چوني و چرايي آن را مشخّص سازند. همچنين شروع و رشد زبان فارسي دري كه فرضيه هاي گونه گوني در باب آغاز آن آمده است كه چگونه توانست در اندك زماني به آن اوج اقتدار برسد كه به عنوان دومين زبان علمي جهان آن روز و جهان اسلام در نظرآيد.
با اندكي بررسي و تحقيق مي توان دلايل و فرآيند اين جهش و جوشش علمي را مشخّص كرد. زيرا دانشوران و دلسوزان فرهنگ و زبان ايراني در اين دورانِ سكوت و خاموشي توانستند بدون پناه و حمايت رسمي و درباري هويت خود را بازيابند. اينان چونان درختان نيمه خشكي بودند كه جوانه هايي نيمه سبز در درون ريشه و ساقة خود داشتند كه با فراهم آمدن شرايط رشد توانستند با نيرويي تازه و پرقدرت شاخ و برگي نو برآورند و ميوه هايي دلپذير و جان بخش تقديم سايه نشينان خويش نمايند.
ماجراي شكوفايي و رشد علمي و زباني در قرن هاي 3 و 4 هجري، بهترين نمونه و آزمون براي ما در تحقيقات علمي است، كه آثار پربار و بركت آن هنوز هم پابرجا و استوار در جهان مي درخشد.
حتي در باب مسائل ديني و مذهبي هم، دقيقاً اين دوره شكوفايي بي نظيري داشته است كه قابل قياس با ديگر دوره هاي تاريخ ديني و اجتماعي ما تا امروز نيست. در ميان غوغاي اقتدار امويان و عباسيان و حاكميت جماعتهاي سنّي و عرب بر كار و بار ديني، ايرانيانِ هوشمند بدون راهبريِ مشخّص و به صورت خودجوش مذهب حقّة تشيّع را پذيرفتند و در سايه سار علوم درخشان قرآني توانستند كتب اصيل شيعه را در قالبي علمي و استدلالي به جهان اسلام عرضه نمايند. همان كتابهايي كه به «كتب اربعة شيعه» (2) نامبردارند. و تصادفي نيست كه بزرگترين شاعر حماسه سراي ايران و جهان يعني فردوسي طوسي با اعلام رسمي تشيعِ خويش آن اثر جاودانه را عرضه مي نمايد. در حالي كه رسميتِ روزگار و ابزارهاي قدرت در خدمت مدّاحان و چاپلوسان درباري بود كه به دروغ داعية اميري اسلام و خلافتِ پيامبر را داشتند. هنوز اهل تحقيق و دين حسرت آن روزگاران را مي خورند. امّا حقيقت آن است كه نبايد به دنبال گذشته ها بود كه هرگز در شرايط حاضر احياي آن روزگار ميّسر نيست و اساساً نوآوري علمي و پژوهشي در گرو نوبيني و نوانديشي است.
به قول سهراب سپهري: «پشت سرباد نمي آيد، پشت سر پنجرة سبز صنوبر بسته است، پشت سر روي همه قرقره ها خاك نشسته است، پشت سر موج به ساحل صدف سرد سكون مي ريزد، پشت سر نيست فضايي زنده…» و بدانيم كه «زندگي آب تني كردن در حوضچة اكنون است.»(3)
بنابراين كند و كاوها و نبش قبرهاي بيهوده و باستان شناسانه در ويرانه هاي فكر و فرهنگي كه اقتضاي زمان خود از دست داده است، كاري است بس مهمل و ناروا و امروز بايد به سلاح روز و كارآمد مجهّز شويم.
حاشا كه توان آهن و فولاد بريدن
با دشنة چوبين كه نه تند است و نه تيز است
آري عزيزان، با شعر و شور و شعار كه ظاهراً بسيار هم دلنواز و فريبنده است نمي توان رازي و ابن سينا و خوارزمي و رودكي و فرخي و منوچهري تربيت كرد. غافل نباشيم، هرگز نمي توان با نبشِ قبرِ گذشتگان و دلخوشي به استخوانهاي پوسيده، موجودي زنده آفريد. ما كه تابع و پيروِ پيشروترين و علمي ترين دين جهاني يعني اسلام و منطقي ترين و خردمندانه ترين آيين و مذهب يعني شيعة اماميه هستيم، چرا برخلاف نصِّ قرآن و سفارشهاي بزرگان شيعه به بيراهه مي رويم؟ مگر در قرآن و روايات همواره، سخن از تازگي و طراوتِ فكر نيست؟ پس آن همه روايات كه توصيه به زندگي در حال و تازگي آفرينش مي شود به چه كاري مي آيند؟ چرا چون «معطّله»و «مجسّمه» (4)، اين چنين فُسيل شده ايم؟ چرا در پوشش بهترين و كارآمدترين دين و مذهب جهان يعني اسلام و آيين خردمندانه و تعقّلي آن به دامان منقولات و اخباري گري افتاده ايم؟ افتخار ايراني و شيعه همواره تمسّك به عقل و خرد بوده است و ايرانيان پيشرو در علم و فرهنگ و دين مانند شيخ الرئيس يا خواجه نصير الدين طوسي هرگز بر منقولات مشكوك و غير حقيقي پاي نفشرده اند. بزرگ ترين و برترين كتاب شعر ما يعني شاهنامه در واقع آيين نامة خرد و خردورزي است. بسيار دردناك و دل آزار است وقتي شمارگان كتابهاي فال و جادو و جنبل و جن گيري را چند برابر كتابهاي علمي و ارزشمند مي بينيم و جانخراش تر از آن اختصاص بودجه هاي بيت المال و حمايت هاي بزرگان فرهنگ و دين از اين مهملات دين ستيز و جاهلانه است.
پيشواي بزرگِ ما حضرت (علي) همواره در بيانات و آثار خويش بر تازگي و طراوتِ فكر و انديشه صحّه گذاشته اند و در جايي لحظه اي انديشيدن و تفكر را از عبادت هاي 70- 60 ساله برتر و بهتر دانسته اند.
«فكر الساعه افضل من عبادت ستّين (سبعين) سنه»(5)
يا در شعري كه به ايشان منسوب است آورده اند:
مافاتَ مَضيَْ و ما سَيأتيك فأين؟
قُم فَاغَتنَم الفرصه بينَ العَدَمين(6)
و يا در قرآن كريم بر تازگي و طراوت و نوي پديده ها و انديشه ها تصريح شده است چنانكه:
«اَفَعَيينا بالخلقِ الاّول بل هم في لبسٍ مِن خلقٍ جديد»(7)
و سرانجام مولوي بلخي، پيشرو انديشه هاي پيشرو عرفاني در قرن هفتم گويد:
عمر هم چون جوي نونو مي رسد
مستمرّي مي نمايد در جسد
يا:
از محقق تا مقلّد فرقهاست
كاين چو داوود است و آن ديگر صداست
منبع گفتارِ اين سوزي بود
و آن مقلّد كهنه آموزي بود
و مبادا كه بيش از اين به راه خطا رويم كه اين ره به تركستان است. همان ابن سيناي محققّ و پژوهشگر بزرگ مي گويد: «اگر براي يك غلط هزار دليل بياوريم تازه مرتكب هزار و يك غلط شده ايم»!
نگارندة حقير، صلاحيت ندارد تا در شاخه هاي ديگر علوم مانند رياضي، فيزيك و دانشهاي فنّي و پزشكي اظهار نظر نمايد. امّا آنچه دورادور مي بينيم و مي شنويم، حكايت ازخيل و سيلِ مقالات و تحقيقاتي دارد كه ظاهراً رتبة ما را در ميان كشورهاي ديگر پربرگ و بار نشان مي دهند و همواره توسط متولّيان امر تنها ملاك پيشرفت را تعدادِ مقالات چاپ شده در مجلّات بين المللي و داخلي عنوان مي كنند. امّا به هر حال انتظار آن است كه پس از سالها و دهه ها، نتايج اين پژوهشها و تحقيقات بي بديل! را ببينيم و انتظار داريم براي فراهم ساختن يك پيچ ناقابل و يك وسيلة فنيِ كم ارزش صنعت و كشاورزي و يا پزشكي، اين همه درمانده و مضطر نباشيم. به ياد داشته باشيم مردم. آمارها را مي بينند و مي شنوند امّا زماني به يقين و باور مي رسند كه نتيجه ها را لمس كنند. وقتي هزاران كتاب و مقاله در روان شناسي و مردم شناسي و دين و رفتارهاي فردي و جمعي نگاشته مي شود امّا آمار ناهنجاريها و كژرويها روز به روز بيشتر مي شود پس چرا اين همه منابع خود را تلف مي كنيم؟ وقتي كه صدها كتاب رونويسي شده يا بي محتوا چاپ مي شود و بازهم بايد براي يافتن يك موضوع عادي و رايج و يا گشودن گره اي ديني مجبور شويم به گذشته هاي دور مراجعه نماييم.
به عنوان مثال مي توان كتابي مانند كليله و دمنه را كه مرحوم استاد مينوي سالها براي تصحيح آن زحمت كشيده اند ملاك قرار دهيم و اگر هم نقصان يا ضعفي در كار بوده است به صورت گروهي رفع كرده و براي هميشه آن را چاپ كنيم و در اختيار علاقه مندان و دانشجويان قرار دهيم و به همين قياس سايرِ متون مهم ادبي. در حالي كه هر روز و ماه شاهد چاپ هاي جديد از كتاب هستيم كه نه تنها گره اي تازه نگشوده اند بلكه ايرادات و اشكالهايي تازه هم دارند و به هر حال آمار پژوهش يا چاپ كتاب را بسيار بالا مي برند و حقيقتاً كارِ گِل مي كنند!
و يا مي توان همة فتواهاي فقهاي گذشته را در يك نرم افزار و كتاب جامع به ثبت رسانيد و از هدر رفتن اين همه كاغذ و وقت پيشگيري كرد. هنوز تحقيقات مختصر و پربار خواجه نصيرالدين طوسي در كلام و فلسفه با عنوان «اساس الاقتباس» ارزش صدها كتاب و رسالة آن چناني را داراست و يا كتاب ارزشمند «مصباح الهداية عزّالدين محمود كاشاني» همة ظرافتهاي كلامي و عرفاني را در خود جاي داده است.
آري سخن بر سر آن است كه تحقيق و پژوهش اصيل جامعه را نجات مي دهد امّا تقليد و اقتباس باعث سرگرمي دانش آموختگان و علاقه مندان به علم و دانش مي گردد، در حالي كه اگر اين تلاشهاي بيهوده و سرسري نبود به صورت خودجوش گاه گداري علاقه مندان به نتايجي نيكو مي رسيدند.
هم چنين است در علوم غير انساني، ما چه اجباري داريم كه يك قطعه يا ماشين ساخته شده يا يك نرم افزار رايانه اي را كه دهها سال پيش ساخته اند و باتوليد انبوه و رفع نواقص به فروش مي رسانند. دوباره با هزار عيب و ايراد به عنوان نوآوري به ثبت برسانيم و چنانكه تجربه نشان داده است درصدي بسيار پايين از اين ثبتِ اختراعات كارآمد و بازاري مي شوند. سخن بر سر آن است كه راه نجات كدام است؟
در يك كلام و خلاصه آن كه با شيوه هاي نوين پژوهش و تحقيق در جهان آشنا گرديم و به جاي انباشتن ذهن و روان نوآموزان و دانشجويان، شيوه هاي خلاقيت و نوآوري را به آنها بياموزيم و في المثل به جاي تشويق محفوظات علمي و قرآني و علوم انساني آنان را به تعمق و تفكّر – ولو غلط- واداريم كه محفوظات اگرهم در دوران گذشته كارآمد بود، اكنون كار ماشينهاي الكترونيكي و رايانه اي است. بنابراين در اينجا با چند پيشنهاد كلام را تمام مي كنيم باشد كه مفيد فايده افتد.
1- پژوهش بس! پژوهش هاي فرمايشي و سفارشي، خلاقيت و نوآوري درپي نخواهد داشت، معمولاً تلاشهايي در اين راه نتيجه بخش است كه غير رسمي و بدون برنامه باشد. چنانكه مثلاً «نيوتن» با ديدن و تفكّر در فروافتادن يك سيب جرقّة كشف جاذبة عمومي در ذهن وي شكل مي گيرد، پس كار متوليان پژوهش مي تواند در اين خلاصه شود كه چنين اذهان و افكاري را شناسايي كنند و كارشان را تسهيل نمايند، زيرا سفارش هاي فرمايشي و آماري راهي به دهي نخواهد برد.
2- ارادة حقيقي متولّيان امر در باب پژوهش، ولو امروزه ظاهراً به ضرر سازمانها يا نهادها يا افكاري باشد به هوش باشيم كه با برنامه ريزي و سدّ راه شدن نمي توان جلو خيلي از پديده ها را گرفت كه:
پري رو تاب مستوري ندارد
در ار بندي سر از روزن برآرد
به عنوان مثال، كار و بار هنر كه اصلاً فرمايشي نيست و هنرمند حقيقي آنچه را مي بيند و مي فهمد نمي تواند پنهان سازد پس ساختن فيلمهاي فرمايشي، در اين باب كشتي به خشكي راندن است.
3- انديشه و تفكر انسان، پديده اي الهي و ناخودآگاه است، فقط بايد مسير آن را روشن ساخت و بس، نيازي به تقويت انديشه نيست:
تو پاي به راه درنه و هيچ مپرس
خود راه بگويدت كه چون بايد رفت
4- و سرانجام آنكه اين را بدانيم و بفهميم كه آمارسازي و ظاهربازي در راه پژوهش راهي باطل است كه گاهي يك نظرية جامع مي تواند سالها بلكه صدها سال براي ما افتخار آفرين باشد چنانكه نظرية حركت جوهري ملاصدراي شيرازي در عرفان و فلسفه اين گونه بود.
به اميد رويش جوانه هاي پژوهش در بوم فرهنگ ايراني اسلامي- والسلام
*عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد كاشان
(1) تعبير از مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب و نام كتابي از آن فقيد بزرگ.
(2) تهذيب و استبصار از شيخ طوسي، من لايحضره الفقيه از محمد بن علي ابن بابويه و اصول كافي از محمد بن يعقوب كليني
(3)سهراب سپهري – هشت كتاب- انتشارات طهوري – 1368
(4) اشاره به فرقه هاي انحرافي در جهان اسلام كه قائل به جسميّت خداوند يا تعطيلي كارخانه آفرينش بوده اند.
(5) لحظه (ساعتي) انديشه بهتر از هفتاد سال عبادت است.
(6) آنچه گذشت، گذشت، و آنچه خواهد آمد كجاست/ پس برخيز و فرصت ميان دو عدم را مغتنم بدار.
(7) آيا ما در آفرينش نخستين درمانده بوديم؟ بلكه اينان در آفرينش جديد ما در اشتباهند. (سوره ق آية 15)
بهشت پنهان شماره 18 آذرماه 1388
دیدگاه شما