کاشان نیوز: صادق صدقگو- در مسافرتی که چندی پیش به یکی از شهرهای شمال کشور داشتم، در طول مسیر با ماشین سنگینی مواجه شدم که پشت آن نوشته بود: «ای کاش زندگی دنده عقب داشت». شاید این جمله در برخورد اول مطایبهآمیز یا خندهدار تلقی شود اما با کمی تامل میتواند حامل پیامها و نکات کاربردی زیادی باشد.
در روزهای گذشته حاج «حبیبالله عسگراولادی» خبرسازترین چهرهها بوده است. او که از عنفوان جوانی جهاد و مبارزه را برای برقراری معنویت، عدالت و آزادی در جامعه آغاز کرده و بیش از ربع قرن است همراه انقلاب و در خط امام (ره) قدم برمیدارد، از چهرههای کلیدی و شاخص جریان اصولگرا و حزب مؤتلفه اسلامی محسوب میشود، و سالهاست سمت مشاور مقام معظم رهبری و نمایندگی ایشان در کمیته امداد را بر عهده دارد. او در فضایی که عطوفت، مهربانی، صداقت، انصاف، وحدت و دینداری از جامعه ما رخت بربسته و جای خود را به نفاق، تهمت، دروغ، اهانت، اختلاف، بداخلاقی، نفرت و کینه داده است، و ناصالح دانستن سرمایههای انقلاب و فرزندان انقلابی امام (س) و حذف آنان به بهانههای گوناگون به روش و منش برخی افراطیون تبدیل شده، در سخنانی آشتیجویانه و دلسوزانه حاضر نمیشود رقبای سیاسی خود را فتنهگر بخواند و آنان را مجرم بداند و همچون برخی مرگ آنان را طلب کند.
این عضو ارشد مؤتلفه اسلامی ضمن تأکید بر رسیدگی منصفانه به جرایم احتمالی افراد توسط قوه قضاییه، افرادی را که برخی از آنان به عنوان سران فتنه یاد میکنند، برادر خود میخواند و به سابقه آشنایی و همکاری نزدیک با آنان در سالهای حیات امام راحل (س) اشاره میکند و حذف را مغایر با اسلام جهانی میداند.
مواضع جدید دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری این است که: «جریان اصلاحات یک جریان مشروع در انقلاب است»، «دوستان خوبی را از دست دادیم»، «ما در هیچ حالتی نباید باب گفتوگو را بسته بدانیم»، «دوباره میتوانیم برادرانه همدیگر را در آغوش بگیریم»، «باید بر اساس خرد جمعی مردمسالاری دینی را نهادینه کنیم» و «انقلابیون نباید صحنه را خالی کنند و اسیر تندرویها شوند». سخنانی که شاید حاوی نکات جدیدی نباشد، اما آرامش و آسایش آنانی را که منافعشان در شعلهورتر شدن آتش این اختلافات است تا نان انتخاباتی خود را بپزند، برهم زد و آنان را به انتقاد واداشت.
«عسگراولادی» در پاسخ به انتقادات برخی دوستان و همفکرانش گفته است که اظهاراتش را براساس یک وظیفه الهی مطرح کرده و خواسته قبل از مرگ با بیان ناگفتهها به وظیفهاش عمل کند. او تصریح کرده که: «من رفتنیام و آفتاب عمرم لب بام است. دیری نخواهد پایید که دیگر نیستم. من برای قبر، برزخ و قیامت جواب میخواهم و این آقایانی که بر مرکب احساسات سوارند، در آن دنیا نمیتوانند جواب مرا بدهند.»
پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم که این سخنان «عسگراولادی» از کلام پیشوا، مراد و راهنمایش نشأت گرفته که عاقبت خوبی برای تندروی پیشبینی نمیکرد (۱) و ایجاد اختلاف را زمینهساز عذاب اخروی میدانست: «… بسیاری از اوقات خوف این را دارم و از این خوف هم گاهی ناراحتم که نبادا مردم به خاطر ما به بهشت بروند و ما جهنم و آن وقت مشرف باشند آن بهشتیها بر ما، ما آن خجالت را چه بکنیم….. اگر ما به واسطه حرفهایمان اختلاف ایجاد کنیم، این خوف همان معنا هست که فردا ما در عذاب باشیم و آنها در نعمت باشند، و آنها به ما بگویند ما برای خاطر شما آمدیم به بهشت و شما چرا رفتید جهنم! و این خجالتی است که انسان در آن روز خدای نخواسته میکشد، از آن آتش سختتر است.» (۲)
سخنان وحدتبخش و دوراندیشانه «عسگراولادی» که موجبات دلگرمی یاران امام (س) را فراهم آورد، میتواند سرمشقی باشد برای جوانان و تازه به دوران رسیدههایی که تازه قدم در عالم سیاست گذاشتهاند. نمونهای برای آنکه قدم نهادن در جاده اصول باید همراه با اعتدال، اخلاق، انصاف و قانونگرایی باشد.
«عسگراولادی» ثابت کرد کسی میتواند خود را پوینده حقیقی جاده اصول بداند که برای افکار، اهداف و آرمانهایش هزینه بپردازد و خود را پایبند منافع دنیوی نکند و اگر اشتباه کرد با شهامت به تصحیح آن بپردازد. از اینرو میتوان ادعا کرد که وی با این حرکت منصفانه و اعتدالگرایانه در تاریخ سیاسی ایران ماندگار شد و نهتنها در نظر آن دسته از فعالان سیاسی-اجتماعیِ پایبند به اصول اخلاقی و ارزشهای انسانی، که در دید قاطبه مردم ایران، جایگاه رفیعتری بهدست آورد.
شاید برخی دلیل این حرکت وی را عبور از انزوای سیاسی و اجتماعی، فرار از استیصال و حفظ حیثیت باقیمانده جریان اصولگرا بدانند. منشا این تحلیل شکستهای دولت اصولگرا در تحقق وعدههای انتخاباتی این جریان سیاسی است. این گروه معتقدند بخش قابل توجهی از مردم، دولت مورد حمایت اصولگرایان را در به ثمر رسیدن شعارها و تحقق اهداف تعیین شده روزهای نخست، ناکام و شکست خورده میبینند و ممکن است این موضوع بدنه این طیف سیاسی را نیز با سرخوردگی، نارضایتی و انزوا مواجه کند. لذا حرکت «عسگراولادی» را تاکتیکی برای عبور از این بحران جریان اصولگرا قلمداد میکنند.
اما فارغ از درستی یا نادرستی این تحلیل، مهمترین دلیل این اتفاق مسالمتآمیز و مبارک را باید تأکید بر حضور همهجانبه نیروهای انقلاب در صحنه و اتحادشان برای مقابله با افراطیگری، انحراف، خودسری و تزویر دانست. اتفاق میمونی که میتواند راه را بر یکهتازی نیروهای تندرو ببندد و گامی مثبت در جهت سالمسازی فضای سیاسی کشور قلمداد شود.
با اشاره به جملهای که پشت آن ماشین سنگین خوانده بودم، معتقدم که اگر چه زندگی دنده عقب ندارد، اما خوشبختانه عالم سیاست گاهی میتواند دنده عقب هم داشته باشد. البته سیاستی که بر پایه اخلاق، انصاف، صداقت و دینداری استوار شده باشد. راننده چنین ماشینی وقتی متوجه انحرافش از راه اصلی و افتادن در خطر میشود، اهداف، آرمانها و باورهایش را فدای غرور، تعصب کور و خودبینی نمیکند. برای جلوگیری از سقوط در پرتگاهِ بیانصافی و بیاخلاقی، مصالح ملی و منافع عمومی را در نظر میگیرد و شجاعانه مسیر رفته را باز میگردد و به دیگران نیز هشدار میدهد.
اینک با حلول بهار ماهها و در آستانه سیوچهارمین بهار آزادی که با هفته وحدت و میلاد پیامآور اخلاق و مهربانی مقارن است، بر حافظان دستاوردهای انقلاب و پیروان راستین امام (س) فرض است تا برای اتحاد بیشتر و حرکت در مسیر عقلانیت و اعتدال، «منشور برادری» آن پیر فرزانه را مبنا و نقشه راه خود قرار دهند؛ آنجا که در نامه خود به حجتالاسلام و المسلمین «محمدعلی انصاری» فرمود: «اگر در این نظام کسى یا گروهى خداى ناکرده بىجهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقباى خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. در هرحال یکىاز کارهایى که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطههایى که فقط کارشان القاى بدبینى نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید… براى من روشن است که در نهاد هر دو جریان اعتقاد و عشق به خدا و خدمت به خلق نهفته است. با تبادل افکار و اندیشههاى سازنده مسیر رقابتها را از آلودگى و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود.» (۳)
پس فرصت را مغتنم شماریم و جوانمردی، انصاف و اخلاق را مجدداً به عرصه سیاست بازگردانیم و گذشته را جبران کنیم. رفتارهایی که هیچ مسلمانی را خشنود نمیسازد و هر آنکس را که دل در گرو انقلاب دارد آزردهخاطر میکند، متوقف کنیم. در راستای رفع کدورتها و تحکیم اتحاد و همدلی قدم برداشته و همه با هم ندای وحدت سر دهیم تا نظارهگر پیشرفت، توسعه و تعالی بیش از پیش ایران اسلامی باشیم.
پانوشت:
صحیفه امام (س) – جلد ۲۱، صفحه ۳۶۷: (از قول من به فرزندان انقلابیام بفرمایید که تندوری عاقبت خوبی ندارد)
همان – جلد ۱۸، صفحه ۴۷۷
همان – جلد ۲۱، صفحه ۱۷۹ و ۱۸۰
به نظر من این یادداشت ضمن اشاره به سخن اقای عسگراولادی، به کنار گذاشتن تند روی توسط هر دو طیف سیاسی و بازگشت به سیره امام اشاره داره.چرا که دو طرف تندرویی هایی داشتند و گاهی انصاف و عدالت را رعایت نکردند.حالا اونی که قدرت داشته و منصب داشته شاید بی اخلاقی و بی انصافی اش بیشتر بوده از اونی که قدرتی نداشته و مسئولیت نداشته. چه خوبه همه تند روی رو بذارند کنار و فکر ابادانی ایران باشند
سید امیر اگر اصلاح طلبان حرفش را زدند شما عمل کردید. اندیشه اما کجاست؟ اختلاس و زور و دروغ و تهمت کجای اندیشه امام جا داشت؟ شما هنوز یاد نگرفته اید از قول مردم حرف نزنید؟ اصلا چرا شما مدعیان اصولگرایی عادت دارید خودتان را وکیل و وصی مردم جا بزنید؟ انقلابی؟ این دولت انقلابی است؟ نقش احمدی نژاد و اطرافیانش در انقلاب چیست؟ شما بگذارید مردم پاسخ مردم هشیار را می شنوید.
آقای صدقگو تحلیل و مطلب جالبی بود . اقای امیر حسین تند روی برای هیچکس فایده و منفعتی نداره . الان تندرو تر از دولتی ها در این مملکت چه کسی را سراغ دارید .
یادداشت خوب و قابل تاملی بود. تندروی جاده ی دو طرفه ای است که از یک طرف تند روی باعث ایجاد اسلام آمریکایی و تند روی از طرف دیگر نیز اسلام طالبانی را موجب می شود. چه خوب است همیشه راه اعتدال و میانه روی را همه گروهها داشته باشند. صحبتهای اقای عسکراولادی که صراحتاً خود را در تلویزیون امین رهبری اعلام نمودند ان شا اله فضا را ارام کند. سخنان جدید رئیس جمهوری در مجلس که مخالف نص صریح سخنان رهبر معظم انقلاب بود و به تعبیر ایشان اختلاف افکنی کاری خائنانه است و ایشان با اتهام به مقابله با سران نظام و قوا برخاست. کمی بیشتر به بین مردم بیایید و متعصبانه حرف نزنید.اگر مردم از ایشان ناامید نشده اند پس چرا در کوی و برزن و کوچه و خیابان مثلا اوایل کار تعریفی و امیدواری در کار نیست و بهبود شرایط با رفتنش را لحظه شماری می کنند. 9 دی را هم کسی برای ایشان نیامد و ما همه برای انقلاب و رهبری و نظام امدیم و نه برای خط و جناحی
یادم رفت یادآوری کنم حضرت امام کی و به چه کسانی گفت از قول من بگویید تندروی عاقبت خوبی ندارد.
آقای صدقگو! این آرزوی برگشت برای اصلاح طلبان است تا برگردند به سال 88 و اصلاح کنند رفتارشان را با جمهوری اسلامی همان خمینی کبیر که این روزها فقط سنگش را بر سینه می زنند. شاید هم برگردند به 76 و این بار دیگر نخواهند تا آرمانهای امام را به موزه بفرستند. مردم ما هیچگاه از دولت انقلابی و فرزند خادمشان ناامید نشده اند که حالا آقای عسگر اولادی بخواهد با تطهیر سران فتنه برای سال آینده رای شان را بخرد. مردم هوشیار ما پاسخ شان را در 9 دی 88 فریاد کشیدند.