محمودنظری- مردم با رسيدن اسفندماه به نيمه، با خانه تكاني و خريدهاي عيد به استقبال نوروز و سال نو مي روند. ولي مردم روستاي ما در اول ماه اسفند با پخت نوعي آش به نام « آش اسفندي» (كه البته در حال حاضر اين رسم كنارگذاشته شده است) به استقبال بهار مي رفتند. مردم علاوه بر خريد تنقلات مرسوم، تنقلات سنتي نظير « تَنده »، «گندم بو داده» و «شاهي » تهيه ميكنند تا با ساير آجيل هايي باقيمانده از زمستان ، از ميهمانان خود پذيرايي كنند. با نزديك شدن به عيد و پنج روز مانده به آن كه به « پنجه» مشهور است، مردم به قبرستان رفته و براي گذشتگان طلب مغفرت ميكنند. علاوه بر اين در گذشته نسبتاً دور كوزهاي را پر آب مي كردند و آنرا در در پشت بام قرار مي دادند تا مرده گان آنرا بنوشند. شب چهارشنبه سوري نيز با روشن نمودن بوته در پشت بام منازل و پريدن از روي آن، مراسم چهارشنبه سوري را به سادگي هرچه تمامتر برگزار ميكنند.
با فرا رسيدن بهار و زنده شدن طبيعت، شكوفه هاي بادام و زردآلو است همانند چتر سفيد و صورتي برسر درختان، طبيعت روستا را زيبا ميكند.علاوه براين بنفشه ها نيز سر از خاك در آورده و در ميان سبزه هاي كنار جوي خود نمايي مي كنند و به زيبايي طبيعت ميافزايند. همچنين اگر در زمستان به اندازه كافي بارندگي شده باشد، از رودخانه درب آسياب ( كه قنات هاي بهار آبي دارند ) آب فراواني جاري است. آب قنات معدي (مهدي) نيز در بين راه به آن ملحق مي شود و مسير رودخانه دشت پايين را طي مي كنند. علاوه بر آب رودخانه درب آسياب،از مسير دره حوض و رودخانه عباس آباد نيز آب فراواني جاري مي شود. آب رودخانه عباس آباد در نزديكي روستاي سار به رودخانه دشت پايين ميرسد و به سمت روستا سارحركت ميكند. در روستاي سار علاوه بر آبي كه از رودخانه روستاي ما مي آيد، آب رودخانه «گزوار» نيز به آن مي پيوند و از آنجا به دشت جمال آباد ميرود. وجود آب فراوان در روستاي سار عبور از درب حسينيه را در اين روستا مشكل مي كند.
با آغاز سالجديد مردم به ديد و بازديد اقوام مي روند و بزرگترها به كودكان عيدي ميدهند. در قديميتر كه پول به عنوان عيدي رواج نداشت و يا بهتر بگويم پولي وجود نداشت ، مردم به كودكان به جاي پول تخم مرغ رنگي ( كه از بمبلوسه و پوست پياز رنگ كرده بودند ) عيدي مي دادند. برخي خانوارها به بهانه اينكه لباس عيدت را نپوشيده اي از دادن عيد به كودكان طفره مي رفتند. علاوه بر ديد و بازديد مرسوم ، مردم به ديدار خانواده شهدا و افرادي كه در سال گذشته دعوت حق را لبيك گفته اند مي روند و با نثار فاتحه روح آنان را شاد مي كنند.
در گذشته دور مردم در بعد از ظهر روز عيد با حضور مردم در « باغچه افضل » شاهد بازي موسوم به « شاه بازي » بودند كه نقش مرحوم بابا رضا عباسي ( به عنوان شاه) و مرحوم استاد جمال مقني و محمدعلي زراعتكار در نقش دزدان برجسته تر ديگران بود. در ميان اين همه شادي كه در اين ايام وجود دارد، تنها موضوعي كه كشاورزان را نگران مي كند ، خطر سرمازدگي درختان بويژه درختاني كه غرق در شكوفه هستند. با اين حال كشاورزان دست از كار و تلاش بر نمي دارند و در اين ايام عيد با آماده كردن زمين به كشت سبزيجات ، سيب زميني و… مي پردازند.
با سپري شدن ايام تعطيلات بانوان روستا بر اساس يك رسم قديمي براي روز سيزده بدر به پخت «كوفته» مي پردازند. هرچند در سال هاي اخير اين رسم كمرنگ شده است ( و يكي از مواد آن كه خشخاش است وجود ندارد) ولي كساني كه در پخت آن تبحر داشتند نيز سر به تيره تراب گذاشته اند . اگر بخواهيم از اين افراد ذكري به ميان آورده شود علاوه بر والده اخوان موسوي كه در پخت كوفته سرآمد ديگران بود، بايد از مرحوم عمه خانم ، خاله فرهنگ احمدي ، حاج فرخ غلامي ، حاج زهرا يحيي آبادي ، خاله مروايد رسولي ياد شود.
در روز سيزده بدر كه مردم به دامن طبيعت رو مي آورند، مردم روستاي ما به رسم قديم به دامن طبيعت «دشت پايين» رو مي آورند و روز خود را در اين دشت با صفا سپري مي كنند. خانواده ها در حالي كه در باغ خود دور هم مي باشند ، چاي خود را با سماور ذغالي و كتري آتشي تهيه مي كنند. علاوه بر اين مردم به دامن كوه اطراف نظير «قوقولي احمد» مي روند. عده ايي نيز مسير رودخانه دشت پايين را تا استخر «سيد امير» و سد سار طي مي نمايند تا در آنجا شاهد طبيعت زيبا باشند. در اين فضا است كه شعر مشهور سهراب سپهري تداعي مي شود.
دشت هايي چه فراخ/کوه هايي چه بلند/در گلستانه چه بوي علفي مي آمد؟/من دراين آبادي پي چيزي مي گشتم/پي خوابي شايد/پي نوري ، ريگي ، لبخندي/لب آبي
گيوه ها را کندم و نشستم پاها در آب/من چه سبزم امروز/و چه اندازه تنم هوشيار است/نکند اندوهي ، سر رسد از پس کوه/زندگي خالي نيست/مهرباني هست سيب هست ايمان هست/آري تا شقايق هست زندگي بايد کرد/در دل من چيزي است مثل يک بيشه نور مثل خواب دم صبح/و چنان بي تابم که دلم مي خواهد/بدوم تاته دشت بروم تا سر کوه/
دورها آوايي است که مرا مي خواند
در روستاي وادقان علاوه بر سيزده بدر ، روز « چهارده » نيز مرسوم است. در بعد از ظهر اين روز بر اساس رسم قديمي مردم به خسرو آباد و دهنوي (دشت هاي بالاي روستا) مي روند و در آنجا با پخت نوعي آش (كه عمده مواد آن سبزي اسفناج و آرد است ) از خود پذيرايي مي كنند. پس از آن به مكاني به نام « سر رخت بچه ها» كه در محل « پشت قيصريه» قرار دارد ، مي روند. در آنجا علاوه بر تجمع افراد بر روي سنگهاي آن و تماشاي طبيعت اطراف ، كودكان نيز بر روي سنگ هاي صاف آن به سرسره بازي مي پردازند.
روز بعد از چهارده با پايان يافتن تعطيلات مردم دو باره كار و زندگي از سر مي گيرند. بانوان به قاليبافي مي پردازند، كودكان به مدرسه مي روند و كشاورزان با زنده شدن طبيعت به دشت و صحرا رفته تا با كشت و كارخود شاهد سالي پر محصول باشند.
دیدگاه شما