کاشان نیوز-مرضیه گیلاسی: اعتراف میکنم که دلم در گرو کویر است. و من هر بار برای تازهشدن به کویر میروم.
کویر برای من نماد سادگیهاست و من سادگی را بسیار دوست میدارم. کویر بیغل و غش بودن را به من یادآوری میکند و من واقعاً لذّت میبرم. وسعت کویر مرا از قطره بودن و محدود ماندن در رفتارها و عملکردهای سبک میرهاند و به من یاد میدهد که مبادا در گردباد رفتارهای سبک و سطحی اسیر شوم، و به من روان و رهابودن را یادآوری میکند.
در کویر مفاهیم برایم رنگی دیگر دارد ولی نمیتوانم چیستی آن را توصیف کنم.
وقتی پاهایت در سراشیبیهای تند رملهای شنی تا زانو در شنها فرو میرود، و دیگر نا نداری که آن را بیرون بکشی؛ وقتی با هر گام که برای بالا رفتن از رملهای شنهای روان بر میداری، چندین گام به پایین سُر میخوری، همان جاها و همان لحظهها در خودت متولّد میشوی و در عجزها و ناتوانیهایت حسّی بکر را تجربه میکنی.
در کویر یاد میگیری که که برای درک زیباییها گاهی باید هنر نگریستن به دوردستها را بلد باشی. باید یاد گرفته باشی که گاهی وقتها فرانگر باشی تا بتوانی زیباییها را درک کنی. دور دستها را که نگاه میکنی. بازی نور و رنگ عجب معجونی است که تو را تا اوج بهجت میبرد و از این همه طنازی طبیعت بهتزده میشوی! و چه بسا تا دو متری، فقط یک رنگ، آن هم رنگ خاک را میبینی ولی وقتی دور دستها را نگاه میکنی، آنجا که آسمان و ابرها و تپههای شنی به هم دوخته شدهاند و نور خورشید از شکاف ابرهای قاچخورده به زمین میتابد، آن وقت است که میتوانی تمایز رنگها و نورها را درک کنی. آنجا اوج هنرمندی طبیعت است که دلت همانجا بند میشود.
آن چشمانداز زیبا را که دیدی، منقلب میشوی. آشوبی در دلت بر پا میشود و همهٔ این زیبایی به یکباره از راه چشمهایت به دلت نفوذ میکند و تو متحول میشوی، عاشق میشوی، تازه میشوی، شفاف میشوی، رقیق میشوی، خوشبخت میشوی، رها و گریان میشوی!
میرسی بر یال. آن وقت لذتی دارد بر یال این رملها گام برداری. و من ترجیح میدهم کفشهایم را و جورابهایم را از پاهایم به در کنم تا بیواسطه به طبیعت بکر متصل شوم. بیش از این حسام را توصیف نمیکنم تا شاید شما را تشنه کنم و انتظاری را در دلتان بکارم که بلکه خودتان تجربهاش کنید.
هیچ چیز به اندازهٔ موجهایی که روی شنهای روان باقی مانده است و تو تصور میکنی شنها چین خوردهاند، تو را به وجد نمیآورند. از دیدن این جلوهها آنقدر دلم ضعف میرود که خودم را پرت میکنم روی این نقاشی قشنگ تا با آن عکس یادگاری بگیرم…
پایین آمدن از آن ارتفاع شنی خود لذّتی بس شگرف دارد که حقیقتاً فقط باید تجربهاش کرد. خودم را میسپارم به روانی شنها و بر آن سوار میشوم و آرام و با طمأنینه پایین میآیم تا لحظهها برایم ماندگار باشد.
و تو چه میفهمی که من در کویر چه درسها که یاد میگیرم و روحم از روانی شنها چه الهاماتی میگیرد و باز دوباره با خودم یگانه میشوم. و تو چه میفهمی وقتی موج شنها و روانیشان را که من میدیدم در دلم چه غوغایی بر پا میشد و تو چه میدانی که این شنها با دل من چه میکردند و کاش آنقدر هنرمند میبودم که به آنهایی که داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی میخورند و اسیر و گرفتار روزمرگیها هستند، حسام را منتقل کنم و بگویم که اینجا آمدن کلی «سرتونین» و «دوپامین» مغز را بالامی برد و….
—————–
پ ن: ازکاشان تا کویر راهی نیست. یک سفر نیم روزه میطلبد. تجربههای حسیام را در اختیارتان گذاشتم تا شوری در شما بیافرینم. روزهای جمعه به میهمانی کویر دعوت هستید!
عالی بود
کویر مرنجاب یکی از زیباترین مناطق گردشگری روی زمین است. باید بیش از این حداقل برای مردم کشورمان شناسانده شود
Thanks alot for yor realy beautiful written. I enjoy it so much that I'm there.