مروری بر ماجرای انتخابات مجلس نهم در کاشان و سخنی با تیمسار
اللهیار صالح را به یاد آور
*ــ علی فلاحیان ــ
مجلس نهم کار خود را آغاز کرده و از حوزه انتخابیه کاشان و آران و بیدگل برای نخستینبار پس از انقلاب، یک نماینده مستقل آرانی و نه چپ و راست کاشانی به این مجلس راه یافته است. اینک که شهر از شوک انتخاب تیمسار رها شده و طنز و لغز و کنایهها جای خود را به بیتفاوتی همیشه داده است، فرصتی برای مرور ماجرای انتخابات در این منطقه و بیان کلامی چند با تیمسار است.
انتخابات مجلس نهم در کاشان با تبلیغات پیش از موعد و سپس ردصلاحیتها آغاز شد. «علی هاشمیطاهری» از نخستین کسانی بود که با حضور در محافل و مجالس مختلف، از ماهها قبل از انتخابات، تبلیغات را آغاز کرد. او توجه خود را بر مناطق حاشیهای، هیئتها و کانونهای مساجد متمرکز کرد و نیمنگاهی نیز به پایگاههای بسیج داشت؛ حوزههایی که خود را برآمده از آنها میدانست و گمان داشت با تجهیز تودهوار این مناطق و نهادها کار را به نفع خود یکسره خواهد کرد. پیش از آغاز تبلیغات و با اعلام حمایت موتلفه کاشان از «گرانمایه»، «هاشمی» به شدت برآشفت و انتقادات خود را روانه این حمایت و آن تشکیلات کرد؛ اطلاعیهها و بیانیههای او در رابطه با شایعه کنارهگیریاش از انتخابات، که آن را ساختهٔ موتلفه میدانست، نتوانست حرکتی ایجاد کند و از بروز اختلافات کلان میان جریان موتلفه و سایر اصولگرایان سود ببرد. و «هاشمیطاهری» اینچنین نمایندهٔ «حاشیه علیه متن» شد: حاشیهٔ اصولگرایان آشفته و متشتت علیه متن تصمیمگیریها در ستاد «گرانمایه» و «قدیری» و حاشیه شهر علیه متن شهر. و در حالی که نامزدهای مختلف، او را به کنارهگیری دعوت میکردند و رأی پایینی برای او تصور میکردند، رأی قابل توجه او ضربه بزرگی بر دو نامزد اصولگرا وارد کرد. تنها چند روز به آغاز رأیگیری باقی مانده بود که او دانست فقط باید به پایگاههای مردمی خود چشم بدوزد و از اتکا به مراکزی که در حال تصمیمگیریهای دیگر بودند چشم بپوشد؛ و این یکی از عوامل مهم رأی بالای او بود.
دکتر «حسن فدایی» آخرین راهیافته به عرصه انتخابات کاشان بود. او خسته از نبردی «سی و سه روزه» با هیئتهای اجرایی کاشان و اصفهان، یکی دو روز مانده به آغاز تبلیغات با جواز شورای نگهبان، حکم تأیید صلاحیت خود را گرفت، اما عملاً از تبلیغات و انتخابات بازماند. طبقات متوسط شهری و گروههای نزدیک به چپ و راست سنتی کاشان که نامزدی جز او در این میانه نمییافتند، میلی به حضور در انتخابات نداشتند و علاقهمندان او در آران و بیدگل نیز اینک خود صاحب نامزد بودند. مناطق حاشیهای که از «فدایی» خاطرات خوشی در ذهن داشتند، عرصه جولان سایر نامزدهایی شد که از رد صلاحیت «فدایی» بیشترین بهره را بردند و شعارهای عوامپسند بسیاری سر دادند. با این حال «فدایی» با وجود دشواریهای مختلف، کمبود شدید وقت، شایعهسازی و تخریبهای پیدرپی به رأی بالایی دست یافت و عرصه را تا شاید وقتی دیگر ترک کرد.
«اصغر گرانمایهپور» این بار نصیحت ناصحان را به گوش نگرفت و با اینکه برخی از دوستان و نزدیکاناش نیز او را از ورود سهباره بیم داده بودند، بار دیگر به آزمودن بخت خود مایل شد. او با آنکه دریافته بود آنها که در دورهٔ قبل، شرایط را برای او مهیا کرده بودند، اینک جای دیگری مشغولند، قدم در عرصه گذاشت. ستادهای خلوت و تجمعات ملتهب و آشفته، تصویر نامزدی از پیشباخته را به نمایش میگذاشتند و او پس از دو دوره نمایندگی، هر بار با از دست دادن چیزی حدود بیست هزار رأی از صحنهٔ سیاسی این منطقه محو شد. در رابطه با او آنچه وضعیت را کمی تغییر داد، حمایت مهندس «ناظم رضوی» بود. واقعهای که سرانجام مشخص نشد بر اثر تغییر دیدگاههای مدیریتی «گرانمایه» رخ داد که او را به مدیری توانمند نزدیک کرده بود و یا تغییر دیدگاههای سیاسی «ناظم رضوی»، که او را به نامزدی اصولگرا با پروندهای ضعیف متمایل ساخت؟
«قدیری ابیانه» گویی اطمینان داشت که این بار نمایندهٔ کاشان و آران و بیدگل است. حامیان پایداری چنان او را مطمئن کرده و چنان تصویر غلطی از فضای سیاسی و اجتماعی منطقه برایش تشریح کرده بودند که او سرخوش از پیروزی زودرس با تبلیغاتی ضعیف پا به عرصه گذاشت. ساعاتی از آغاز تبلیغات نگذشته بود که اختلافات در ستادهای او پررنگ شد و هر کس به نواختن سازی برای خود سرگرم بود. به «قدیری» اطمینان داده شده بود که رأیی که به نام رئیس دولت نهم در کاشان ثبت شده است، اینک نام او را بر خود خواهد داشت. چنین شد که «قدیری» نیز با انواع حمایتهای پیدا و پنهان عرصه را واگذاشت و شاید برای همیشه از این شهر رفت. تقدیر با «قدیری» بر سر مهر نبود و شاید با دو سه هزار رأی دیگر و رفتن انتخابات به مرحله دوم، اینک «قدیری» بر جای «منصوری» نشسته بود.
****
اگر مردم آران و بیدگل در بزنگاهی تاریخی از حیات اجتماعی خود چنین هوشمندانه به میدان نمیآمدند، این حوزه انتخابیه اینک وضعیت دیگری را تجربه میکرد. شاید درستترین عنوان، همانی بود که هفتهنامه «آرمان» بر خود داشت: «سونامی تیمسار». عنوانی که به درستی ماهیت آن ماجرا را آشکار میکند. این سونامی در طول یک روز طومار برنامههایی شاید یکساله را در هم پیچید. حامیان رئیس دولت نهم، که در قالب جبهه پایداری در شهرهای کوچک و بزرگ به تبلیغات وسیعی دست زدهبودند تا ترکیب مجلس را به نفع رئیس دولت تغییر دهند، در این حوزه در برابر سونامی آران و بیدگل به خاک افتادند. این از خوشبختی تحولخواهان در این منطقه بود که وقتی نیروی اقدامات تبلیغیشان برابر با هزینههای متحدان اصولگرایی و پایداری نبود و چپ و راست سنتی به اغما رفته بودند و نومیدی بر بخشهای وسیعی از آنها سایه افکنده بود، به ناگاه ستاره اتحاد آران و بیدگل درخشیدن گرفت و امید و برنامه و آرمانهای حافظان وضع موجود را در خروش خیرهکنندهٔ خود غرق کرد. شاید کمتر نمونهای بتوان یافت که اینچنین مناسبتهای قومی و قبیلهای و منطقهای بر قیممآبی و تمامیتخواهی پیروز شده و ماجرا را به نفع تحولخواهی تمام کرده باشد. تیمسار «منصوری» با حدود پنجاه هزار رأی که یکچهارم آن را از کاشان گرفته بود، انتخابات را فتح کرد.
****
در طول صد و چند سال مجلس شورای ملی و اسلامی، نمایندگان بسیاری از این حوزه انتخابیه به پارلمان رفتهاند، تاریخ هنوز حتی رقابتهای انتخاباتی بسیاری را در گوشه خاطرات مردمان این منطقه حفظ کرده است، که روزی باید تدوین شود تا فرزندان آینده بدانند بر سر انتخاب و حق تعیین سرنوشت در تاریخ ما چه رفته و میرود. افراد مختلف با پیشفرضها و گرایشهای متفاوت، نامهایی چند از این نمایندگان را جدا کردهاند و هرگاه در تعریف یک نمایندهٔ واقعی در میمانند، این نامها را به میان میآورند و گاه به آنها میبالند. اما به دو نام بیگمان حساسیت دیگری است و شاید بتوان گفت این منطقه با انتخاب همین دو نفر هم که باشد دِین خود را به مشروطه و آرمان آن ادا کرده است: یکی «اللهیار صالح» بود که در غربت آغاز انقلاب رخت بربست و دیگری «حسین محلوجی» است که در انزوایی خودخواسته به کار تدوین فرهنگ این دیار مشغول است.
اما سخن از «اللهیار صالح» باید گفت که اینک گویی تاریخ تکرار شده است و تیمساری همشهری او سکان نمایندگی این منطقه را در دست گرفته است. حالا این ماییم و نمایندهای که باید «اللهیار صالح» ما باشد. نسل ما نیازمند «اللهیار صالح» است، نمایندهای آزاد و آزاداندیش. نمیدانم جناب تیمسار تاریخ میداند یا نه؛ «اللهیار صالح» سه سال از عمر ارزشمندش را در شهر و روستاهای این منطقه گذراند تا مگر گوشهای از این تاریخ هزاران ساله را هویدا کند، «حسین محلوجی» بخشی از این تاریخ را از زیر خروارها خاک بیرون کشید تا نبوغ و خلاقیت و هویت مردمان این خاک را جهانی کند.(+) تو پاسبان این تاریخ باش. تو «اللهیار صالح» باش که نه فقط شهر و منطقهای که کشوری به تو افتخار کند. صدای مردم باش در خانهٔ مردم. مگذار فریبکاران بر شرافت و منزلت مردم چنگ بزنند. عدالت و آزادی را شرحه شرحه کنند. امید و آرمانهای انقلاب ۵۷ و فرزندانش را به مسلخ خودخواهی و افراطیگری ببرند، مردم و خانهشان را به سخره بگیرند و آنرا از هویت و شخصیت تهی کنند. «اللهیار صالح» را به یاد آور تا به افسانه هم اگر شده، بگویند مجلس را به خاطر او منحل کردند، بگویند ماشینش را مردم تهران سردست گرفتند و در برابر مجلس به زمین گذاشتند، بگویند اگر ترس از شورش کاشان و آران نداشتند از او دکتر «فاطمی» دیگری میساختند. «اللهیار صالح» را به یاد آور که حتی وقتی در عمل نتوانستی کاری بکنی با حرف و سکوتت و با قلمت بر بنیان ظلم بتازی؛ «صالح» پس از رد صلاحیتها در مجلس و برگزاری انتخابات فرمایشی، یک تنه تحصن کرد و وقتی او را در انزوای خبری و رسانهای قرار دادند وصیتنامهای نوشت که آغازش این بود: «پروردگارا یا به من مرگ بده یا ایرانیان را آزاد ساز».
* دانشجوی دکتری ادیان و عرفان تطبیقی
جناب دکتر قلم بسیار شیوا و زیبایی دارید.اللهیار صالح چون مصدق دیگر در تاریخ متولد نخواهد شد. چه خوب که ما کاشانی ها کسی مثل او را در تاریخ خود داریم. ولی افسوس که خیلی از کاشانی ها و حتی آرانی ها این مرد بزرگ را نشناختند.از سوی دیگر تلاش کسانی را که سعی در حذف نام این مرد از تاریخ ما دارند را نیز باید در نظر گرفت.شناساندن او به مردم به خصوص نسل جوان همت بلندی را می طلید. با تمام احترامی که نسبت به مهندس امینیان دارم ولی رسیدن خانه های تاریخی به این جا تنها همت کسی چون محلوجی را می خواست. امیدوارم که این تارنمای کاشانی از قلم نویسندگان و بزرگان شهرمان استفاده ی بیشتری بکند تا چنین مطالبی را بیشتر بخوانیم. موید باشید.
زنده باد الهیار صالح. قلم خوبی بود. نه جناب فلاحیان، صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو او فرزند بزاید! موفق باشید.
مدیر محترم سایت روزنامه کاشان؛ فکر نمی کنید انتشار مقالاتی از این دست بیشتر مایه اختلاف و تشتت افکار باشد؟ انتخابات هرچه بوده گذشته و اینک فردی به اسم جناب آقای منصوری نماینده قانونی این شهر در مجلس شورای اسلامی است. بازخوانی آنچه در انتخابات گذشته چه سودی دارد؟ آیا فکر می کنید بازخوانی پرونده ای که پیروز آن محبوب شهر کاشان نیست سودی دارد؟ بهتر نیست بیشتر به کمک آقای منصوری بشتابیم تا اینکه به انتخاب شبهه دار ایشان افتخار کنیم؟
سلام جناب دکتر فلاحیان. خوش قدم و خوش قلم باشید.