کاشان نیوز-ابوالفضل نجیب: واکنشها به مقاله اسطورهزدایی از تاریخ نشان داد ذهنیت نسل تحصیلکرده ما چه بهجامانده از دوران پرالتهاب انقلاب و بعدازآن و چه نسلهای دوم و سوم و … همچنان و همان ذهنیت سنت زده، جزمی و مطلق اندیش دهههای پیش است.
نسلهایی که همچنان تاب پذیرش حقیقت و راه رفتن بر طناب اعتدال و حفظ تعادل در سقوط به چپ و راست ندارد. پیام آن یادداشت انتقال این معنی بود که با چنین ذهنیتی راه بهجایی نخواهیم برد. با نگاه مطلق اندیشی که یکسوی آن کینهورزی و نفرت کور و بیپایه و سوی دیگر عشق و ارادت مریدانه هیچچیز تغییر نخواهد کرد؛ و تا چنین راه به جاده اعتدال و انصاف و تعقل و آموختن و عبور از اکنون به آینده نخواهیم برد. واکنشهای احساسی چه در همسویی و چه در مخالفت نشان داد، یا زبان الکن و قاصر یا گوش شنوایی نبوده و اگر هم بوده به هر بهانه قصد مقاومت دارند. دشواری گام گذاشتن در مسیری که شرط آن شکاکیت و عبور از قطعیت انگاری قابلدرک است.
این مقاومت از عادت جامعهای حکایت دارد که به جهان پیرامون از زاویه بودونبود و همچنان در قیلوقال زندهباد و مرده باد و نشان دادن خائن و خادم است. نگاهی که در هر جهتگیری به یکمیزان جزمی و دگم است. نه شنیدن حقیقت را برمیتابد و نه وقتی حقیقتی پذیرفت حاضر به اندیشه در باب چونوچرایی و از قضاوت عجولانه دوباره اجتناب کند. ذهنیت سنتی در مواجهه با هر حقیقت تازه یا بهسرعت مرعوب و همسو میشود و یا بهطور هیستریک و در دفاع از خود مقاومت مضاعف میکند.
سر آنچه در این میان و همچنان بیکلاه میماند خرد و اندیشه و تأمل است. به این دلیل که اعتباری برای خرد خود قائل نمیشویم. آنچه تغییر نمیکند همچنان دری است که بر پاشنه جزمی نگری میچرخد.
درنتیجه و به همین سادگی فهم حقیقت درگذشت دکتر شریعتی یا به این فهم غلط و ظالمانه منتهی میشود که وی خائن بوده. یا به اظهار تأسف برای حقیر از باب اینکه دیگران از این نمد برای خود کلاهی بدوزند.
اما متوجه نیستند اگر قرار باشد به انگیزه چنین دغدغهای حقیقتی را کتمان کنیم آیا به این معنی نخواهد بود که ما نیز قرار است به همان اندازه از سرپوش گذاشتن حقیقت منتفع شویم.
ازاینرو ناگزیر خطاب به آنها که مثل آب خوردن دیگران را متهم به خیانت میکنند و به همان سادگی واژه خدمت را مثل نقلونبات عروسی بر سر و روی دیگران میریزند و زیر پا له میکنند از سردرد و گلایهمندی عرض کنم. متهم کردن به خیانت به همان اندازه بار حقوقی و اخلاقی دارد که مفتخر کردن و دادن مدال خدمت. خائن در هرکجای دنیا و صرفنظر از هر فرهنگ – سنن – باورهای اخلاقی و اعتقادی – چه در جوامع پیشرفته و چه عقب نگهداشته شده و حتی در میان قبایل بدوی بدترین اتهام ممکن و در صورت اثبات با سنگینترین احکام مجازات میشود. فقط به این دلیل که خائن با علم و آگاهی از ماهیت فعل و با میل و اراده – به مردم و منافع ملی و به نفع دشمن فرضی خیانت میکند. در کشورهایی که قانون مجازات اعدام سالهاست لغو گردیده تنها در مورد خائنین استثنا قائل میشوند. این اتفاق و اجماع ریشه در نگاه مشترک همه ملتها و فرهنگها به فعلی دارد که اساس آن پشت کردن به مردم و ملت و روی آوردن به دشمن و در یککلام قبح خیانت است.
در فرانسه اتهام و محکومیت ناروای دریفوس به خیانت، وجدان و احساسات جهانی را جریحهدار کرد. بیانیه سیصد روشنفکر فرانسوی به رهبری و همت امیل زولا در اعاده حیثیت و دادخواهی از او به نقطه عطف در تاریخ فرانسه تبدیل شد. تا دریفوس را بهعنوان نماد مظلومیت در حافظه تاریخ و وجدان جهانی زنده نگه دارد؛ و هنوز دستگاه قضا فرانسه نتوانسته خود را از بار شرمندگی این اجحاف حقوقی و اخلاقی رها کند.
آنکه گفته مرز خدمت و خیانت و خائن و خادم به باریکی یک مو است، هیچ درک درست و اخلاقی از بار معنایی خائن و خادم ندارد. آنکه میتواند مرز این دو را معین کند نه احساسات و ذهنیت جزماندیش و سادهانگار و … که تنها شاهین عدالت است.
از منظر حقوقی و هم اخلاقی هیچکس و با هیچ دستاویز و بهانه و مصونیت و به هراندازه متضرر از هر اندیشهورز و سیاستمدار حق متهم کردن کسی به خیانت ندارد.
در پایان برای رفع سوءتفاهمهای مطرحشده و جلوگیری از ادامه داوریها و اظهارنظرهای آلوده به ذهنیت سنتی تأکید میکنم؛
۱- در یادداشت اسطورهزدایی بههیچروی قصد اسائه ادب به هیچیک از شخصیتهای نامبرده شده و بهطور مشخص دکتر شریعتی نداشته و در مورد هیچکس و بهطور شخصی جرئت چنین اهانتی به خود نخواهم داد.
۲- قصد نگارنده تنها غبارزدایی از روایتهای شفاهی و بیپایه بود که به منابع مکتوب تاریخ معاصر راه یافته و همچنان بر درستی آن اصرار میورزند.
۳- کتمان نمیکنم مسئولیت این رویکرد تحریف گرایانه چه به شکل انفعال و چه تشدید و کوبیدن بر طبل توهمات تاریخی متوجه کسانی میدانم که در شکلگیری، تدوین و القای این جعلیات دخیل بوده و هستند.
۴- نقد یکسره اندیشههای شریعتی و حتی اثبات اشتباهات و خاستگاههای استراتژیکی او هیچگاه به معنی متهم کردن او به هیچیک از صفات ناپسند نیست. از منظر اخلاقی هر انسانی مسئول کردهها و ناکردههای زندگی شخصی و فردی خود است. آنچه هم مربوط به تأثیرات و تبعات و پیامدهای اجتماعی اندیشه و فکر او میشود تنها در محدوده نقد علمی موضوعیت پیدا میکند و لاغیر.
۵- آنچه بهعنوان آموزه مرا پایبند میکند، اخلاقمداری در مفهوم عام کلمه و بهدوراز هر مصلحتاندیشی است. انتفاع و زیان هر فرد و جریان از بیان حقایق تاریخی تا آنجا که حریمهای حقوقی و اخلاقی حراست و صیانت شود، امری نهتنها مجاز که عین اخلاقمداری میدانم.
دیدگاه شما