کاشان نیوز – ابوالفضل نجیب: این روزها موضوع پیش روی طلبان در افغانستان و بحران ناشی از آنکه لاجرم به دامن زدن خشونت انجامیده گمانهزنیهای خوشبینانه در حمایت از طالبان و همان اندازه مخالفت با این خوشبینیها در سطح رسانهای باعث شده است.
میشود به حمایتهای تلویحی و آشکار جریان موافق و تلاشها برای به رسمیت شناختن و هم تبرئه طالبان از یک گروه تروریستی از زاویه دیگری نگاه کرد. از نگاهی متفاوت از تأمین منافع فرضی و استراتژیکی و منطقهای. مثلاً از این زاویه که حمایت از یک گروه برانداز که پیشتر در زمره گروههای تروریستی شناخته و معرفیشده، با این فرض که دارای پایگاه اجتماعی قابل قبولی نیز باشد، اما در وضعیت تقابلی و قهرآمیز با حاکمیت قانونی، با چه معیاری در سیاست خارجی قابل توجیه و دفاع است.
اینکه دولت و گروه متخاصم افغانستان مایل به مذاکره و مسامحه باشند به خودشان مربوط است. نقش ما در صورت موافقت طرفین میتواند به حد میانجیگری محدود شود. آنهم در شرایط آرامش و نه تخاصم و دامن زدن به خشونت از سوی گروه متخاصم؛ اما آنچه در موضعگیریها و اظهارات مقامات و رسانهها و … جریان اصولگرا شاهد هستیم بیش از هر چیز بر حمایت و سمپاتی از طالبان در برابر قدرت قانونی و به همان اندازه تبرئه طالبان از گذشته حکایت دارد.
این ادعا که طالبان را برخلاف سایر گروههای بنیادگرا و تروریستی مثل القاعده و داعش اهل تعامل و مذاکره قلمداد و با این توجیه آنها را تبرئه کنیم، ادعای سادهانگارانهای است. به این دلیل ساده که گروههای تروریستی بهضرورت میتوانند تغییر رویه دهند؛ اما اینکه به تعهدات خود الزام داشته باشند، ناشی از سادهانگاری است. نمونه دم دست از این نوع عقبنشینیها که بعضن با دادن تعهدات قانونی همراه بوده، میتوان به عقبنشینی سازمان رجوی از مواضع تروریستی در دادگاه پوئک انگلستان در سال ۲۰۰۳ اشاره کرد؛ و عدهای که هم جنبه حقوقی داشت و هم در ازای آن سازمان را از لیستهای تروریستی وزارت خارجه امریکا و اتحادیه اروپا خارج کردند؛ اما آنچه در عمل اتفاق افتاد دور خوردن دادگاه پوئک و ادامه خشونتورزیهای سازمان رجوی در اشکال جدید بود.
اینکه ما در قبال خشونتزدایی و خشونت پرهیزی طالبان تضمین بدهیم و به همان اندازه بر تعامل و حمایت از آنها پافشاری کنیم، در واقعیت امر و در عالم دیپلماسی میشود تکرار همان رویکرد یک بام و دوهوا که اساسن با نفس دخالت در مسائل داخلی یک کشور و آنهم به شکل و شمائلی که در خصوص تحرکات طالبان در افغانستان شاهد هستیم، کاملن مغایر است.
اینکه ماسالها بر این طبل میکوبیدیم که طالبان و القاعده و … دستساخت و آلت دست امریکا است، به کنار؛ اما به رسمیت شناختن گروهی که زمانی در زمره گروههای تروریست نامگذاری شده و با آن سوابق و عقبه موضوعی است که نمیتوان و نباید بهسادگی از کنار آن گذشت.
توجه داشته باشیم مشکل اساسی ما با عراق چه قبل از قطعنامه ۵۹۸ و چه بعدازآن حضور سازمان تروریستی رجوی در خاک این کشور و بعلاوه حمایتهای سیاسی و مالی و لجستیکی صدام از این گروه بود.
این ادعا که بگوییم طالبان امروز طالبان چند دهه پیش نیست، یا از سر سادهنگری است یا بنا بهضرورت های تاکتیکی در سیاست خارجی؛ که درهرصورت تفاوتی در صورتمسئله و چالش موجود نظامی بین طالبان و دولت افغانستان ایجاد نمیکند.
آنچه از ذهنیت طالبان در حافظه ما مانده با خشونت همزاد است. این خشونت هم مثل همه گروههای بنیادگرا وجهی تماتیک و در پیوند با برساختهای ایدئولوژیکی این گروه است. درست مثل اغلب سازمانهای ایدئولوژیک. اگر بنا را هم بر استحاله و دگردیسی بگذاریم در این صورت وظیفه طالبان است که بهطور شفاف در رفتار و بیان و تنظیم رابطه با دولت قانونی آن را اثبات کند.
بعلاوه اینکه در نظر داشته باشیم برخی اظهارنظرها در این رابطه علاوه بر حمایت آشکار از این پیشرویها بر تشویق و ترغیب نیروهای دولتی و مردمی بر منفعل ماندن از پیشرویهای طالبان تأکید دارد.
این اظهارنظر عجیب رائفی پور خطاب به شیعیان افغانستان که گفته:
«شیعیان افغانستان نباید جان خود را برای دفاع از دولت آمریکایی اشرف غنی به هدر بدهند.»
بیش از هر چیز ناظر بر موضعگیری آشکار علیه دولت افغانستان و ترغیب طالبان و تشویق نیروهای دولتی و شیعیان در پیوستن به گروه طالبان است.
به این اظهارات اضافه کنید حمایت و جانبداری روزنامه کیهان در خصوص پیشرویهای اخیر طالبان که در راستای تبرئه طالبان مینویسد:
«در این پیشرویها خبری از جنایتهای هولناک شبیه جنایات داعش و در عراق نیست. طالبان حتی اعلام کرده کاری با شیعیان این کشور هم ندارد؛ و تا این لحظه تنظیم این گزارش نیز خبری درباره جنایت این گروه علیه شیعیان افغان و لااقل تا مخابره این خبر نشده است.»
به این اظهارات اضافه کنید ادعاهای مسئول سیاسی سابق ستاد افغانستان در وزارت خارجه بهعنوان کارشناس در شبکه افق صداوسیما که مدعی است:
«طالبان به این فهم رسیده که اگر میخواهد در حکومت مشارکت کند یا همه حکومت در افغانستان باشد باید با همه اقوام کار کند و نمیتواند مثل گذشته رفتار کند.»
این اظهارات حتی بهصراحت از براندازی دولت اشرف غنی توسط طالبان حمایت میکند. با این توجیه که طالبان پذیرفته برخلاف گذشته با اقوام دیگر افغان وارد تعامل و همکاری و همزیستی شود. این در حالی است که رهبران طالبان به چیزی کمتر از تشکیل حکومت اسلامی با قرائت سنت سنتگرایانه و بنیادگرایانه رضایت نمیدهند. میشود با طرح یک سؤال ساده در برابر این ادعاها به این بحث خاتمه داد. اینکه اگر سازمان رجوی بهعنوان یک تشکیلات تروریستی شناختهشده در ایران به آقایان بابت تغییر رویه در مشی و رفتار و فقط در ازای ادامه فعالیتهای سیاسی تضمین بدهد، پاسخ به این درخواست چه خواهد بود.
حکایت سوزن و جوالدوز نیست؟ راه حل چیست؟ تمام دنیا در مقابل اندیشه خطرناک داعش و طالبان کم آورده اند. حتی کشورهایی مثل آمریکا که آنقدر نیروی نظامی دارند. ما باید چکار کنیم ؟ ؟ بجز اینکه جوان های ...[حذف توسط مدیر سایت] بسیجی را جهت مقابله احتمالی با آنها آماده کنیم. و این رویارویی احتمالا حتمی است ،چون این احمق ها حتی با مدرسه رفتن دخترها مخالف هستند.