کاشان نیوز ــ نیره مظاهری*: «باغ در حصار مصایب…» باغی که نمیتوان برای آن مختصاتی در نظر گرفت. جهان این باغ گاهی کوچک میشود به قدر دلتنگیهای شخصی شاعر و گاه بزرگ به اندازه تمام هستی. باغی که هرچه و هر اندازه که باشد حصاری از مصایب آن را احاطه میکند.
جان مایهی شعر او درد است اما نه درد فراق از معشوق و نه همان دردی که در تغزل سراغ داریم. دردش همچون زبان او فاخر است و همین راز سربلندی شعرهایش در دنیای شعرهایی است که امروزه میخوانیم. او سری از سرها درآورده. «سری امیرکبیرانه». چون شعرهایش، طوطیوار آنچه را که گذشتکان گفتهاند تکرار نکرده است و شعر او روزنیست روبه جهانی تازهتر.
شاعر در جایی میگوید که غم با کهنه انبانش برای او یک چنگ بغض و مشتی آه آورده است. اما من معتقدم که در آن کهنه انبان، لابهلای بغض و اندوه، شعر نهفته است و نکتهای که خواه و ناخواه باید آنرا بپذیریم این است که شعر و هر هنر والای دیگر، بیش از آنکه زادهی شادیها و آزادیها باشد، در پرتو رنجها و شکنجها پدید میآید و این نکته را در شعر «رجبعلیزاده» به روشنی میتوان فهمید.
شعر او آگاه یا ناخودآگاه، طنازی نمیکند و شمار مخاطب – کم یا زیاد- اهمیتی ندارد. آنچه مهم است، درک دنیای شعر او و برقراری ارتباط با خواننده است. در زنجیرهی خواننده و شعر او حلقهای محو شده است که باید خواننده با تیزهوشی ابتدا آن حلقهی اتصالی را پیدا کرده تا بتواند با زبان مخیل و نگرش احساسی شاعر ارتباط برقرار کند. اینکه مفاهیم به سادگی در دسترس مخاطب قرار نمیگیرد، و ویژگی آشناییزدایی شعر او ارزنده است، اما در تعداد کمی از شعرهای او در این کتاب، این حلقههای گمشده بیشتر میشوند و خواننده گیج و ناامید به این نتیجهی اشتباه میرسد که برای فهمیدن شعرهای او حتما میبایست «م. امید» خوانده باشد!!!
اثرپذیری شاعر از «اخوان ثالث» انکارناپذیر است. اما این تأثیرپذیری، تقلیدی کورکورانه و بیهدف نیست. گاهی میتوان عنوان آمیختگی با شعر اخوان را بر آن نهاد. مانند آنچه در شعر دلنشین «زمستان داش آکل» شاهد آن هستیم.
تأثیرپذیری شاعر از اخوان نه تنها از عیار شعر او نمیکاهد، بلکه نشان میدهد که او نیز میتواند با باستانگرایی بهخوبی زبان دیروز را با زبان معاصر پیوند دهد و در گنجینه شعرهایش واژههای ناب کهن را دوباره احیا کند.
در کتاب «موسیقی شعر» دکتر «شفیعی کدکنی« آمدهاست که: «برجستهسازیهای زبانی اگر حالت تقلید و تکراری به خود بگیرد یا مانع ارتباط گوینده و خواننده شود نقش اساسی خود یعنی خلاقیت ادبی را از دست میدهد. باید شاعر دو اصل مهم جمالشناسی و رسانگی زبان را که دو اصل اساسی در هر کاربرد زبانی است در نظر داشته باشد.»
اگرچه شاعر در این کتاب، همان شیوههای برجستهسازی زبان اخوان را دنبال میکند، اما در نهایت، شاعر تابلو یا ایماژی در برابر خواننده ترسیم میکند که تازگی زبان و خلاقیت ادبی او را اثبات میکند. اخوان از اصواتی عامیانه مثل: «ها، هان، هی، آی،ای» در جهت برجستهسازی زبان استفاده میکند. شاعر نیز در این کتاب در شعر دیالکتیک صفحه ۱۷ که نام آن را نیز «گفتگو» نهاده است با بسامد بالایی از این اصوات عامیانه بهره جسته است.
شیوهی دیگر اخوان برای برجستهسازی زبان، آرکائیسم (باستانگرایی) است. واژههایی مثل: «دستار، شبگیر، اندر و…» را که در شعر «رجبعلیزاده» میخوانیم، دقیقاً بخشی از واژههای کهنی است که اخوان در شعرش استفاده کرده است و چنانچه بخواهیم تأثیرپذیری او را از اخوان انکار کنیم میبایست واژههای کهنی به جز واژههای کهن اخوان را نیز در شعر او شاهد باشیم.
استفاده از ترکیب ابداعی اخوان: «ثقبه زار»، در شعر «نوشدارو» نیز حاکی از تأثیرپذیری است. اگرچه انتخاب این ترکیب به عنوان بدل برای دل، هنرمندانه است:
«با دلت – این ثقبه زار، این کهنهتر انبان – چه داری
از سفر برگشته! سوغات سفر، چندان چه داری»
استفاده از ترکیبهای وصفی و گروههای اسمی بیشمار در شعر او ما را بیش از پیش به یاد اخوان میاندازد. ترکیبهایی مثل: طرهاش زرتار، ژرفای چاه تزویر، هفتخوان غم، عاقل محض، عاشق مطلق.
در هر حال، توجه و دقت شاعر به عنصر زبان در شعر، ستودنی است و بنمایه قدرتمند زبانی او چه زاده تسلط او بر ادبیات کهن باشد و چه تأثیر شعر اخوان قابل انکار نیست.
در پایان ضمن آرزوی موفقیت برای ایشان از خداوند میخواهم مورد عنایت آن دو نیمه سیبی قرار گیرند که در آخرین صفحه این باغ، پاورقی شدهاند.
منابع:
شفیعی کدکنی، محمدرضا، ۱۳۷۰، موسیقی شعر، تهران: آگاه، چاپ سوم
صهبا، فروغ، ۱۳۸۴ مقاله، برجستهسازی واژه و ترکیب در شعر اخوان، دانشگاه اراک
رجبعلیزاده، علیرضا، ۱۳۹۲، باغ در حصار مصایب، تهران: شهرستان ادب، چاپ اول
* کارشناس ارشد ادبیات فارسی
دیدگاه شما