کاشان نیوز: چند روز پیش یکی از رفتگران شهرداری با خبرنگار ما تماس میگیرد و شرححالی از اوضاع نابسامان زندگیاش برای او بیان میکند این کارگر که نگران بود شاید اسمش برده و شناخته شود و از همین وضعیت نیمبندی هم که دارد بماند اصرار داشت که نامش را نیاوریم…
این مشتی است نمونهای از خروار مشکلاتی که این روزها کارگران شهرداری با آن دستوپنجه نرم میکنند. باهم شرح ماوقع را به قلم یکی از خبرنگاران کاشان نیوز میخوانیم:
سلام آقای شهردار؛
مدتهاست که میخواهم برایتان نامه بنویسم و درباره موضوعهای مختلفی که به ذهنم میرسد با شما حرف بزنم اما فضای بد موجود مانع میشد و دائم با خودم میگفتم «نکند خدایی نکرده این حرف من از روی دلسوزی و برای پیشرفت شهر نباشد؛ نکند از این حرف من برداشت سیاسی شود؟!»؛ میخواستم برای شما بنویسم اما فکر متهم شدن به «سیاسی بازی» کافی بود تا قلم را کنار بگذارم؛ اما این بار حکمران دل است و وجدان. همه میگویند برایتان بنویسم تا شاید صدا این چشمان اشکبار و دستان پینهبسته را بشنوید.
این امضاء «امضاء محفوظ» است فقط به خاطر ترس از اینکه مبادا کارگر جوانی که اینچنین مقابلم اشک میریزد، بیش از این اذیت شود.
همهچیز برمیگردد به چند روز قبل. همراهم به صدا درآمد. شماره ایرانسل ناشناسی بود. وقتی خودش را معرفی کرد، شناختم. از کارگران شهرداری بود. مدتهاست که خیابانها را جارو میزد تا هم شهر تمیز باشد، هم آبروی شهرداری سر جایش باشد و هم یکلقمهنانی برای فرزندانش بیاورد.
میگفت چند دقیقه با من کار دارد. بعد از نیم ساعت زنگ در خانه به صدا درآمد. سلام کرد، نگاهش را پایین انداخت، بغض کرد و گفت: تو را خدا برایم کاری کن. از زن و بچهام خجالت میکشم.
چند ماه بود که با عرق ریختن او هم قسمتی از این شهر تمیز بود و هم آبروی شهرداری سر جایش اما نهتنها یکلقمهنان از آنهمه تلاش به دست نیامده بود بلکه گفته بودند دیگر به شما نیازی نداریم. میگفت او تنها نیست و تعدادی از همکارانش هم هستند.
چند ماه بود حقوق نگرفته بودند. میخواست رایزنی کنم تا حقوقشان را بگیرند. گفتم به پیمانکارت زنگ بزنم؟ گفت قسم میخورد که پولی نگرفته تا به ما بدهد.
آقای شهردار؛
شما بهجای یک نویسنده بودید چه میکردید؟ داراییم قلمم بود و آبرویی که پیش این کارگران دارم؛ اما ترسیدم که قلم را روی کاغذ بیاورم و حتی ترسیدم که خودم به دیگران معرفیاش کنم تا مبادا در فضای آلوده به سیاستبازی شهر، این کارگران نیز قربانی معرفی من شوند. شاید هم اینهمه ترس بیمورد بوده است.
اما راهنماییشان کردم. گفتم به شورا و شهرداری بروید کمکتان میکنند. تحلیلم این بود که حتماً کسانی پیدا میشوند که از دستهای پینهبسته کارگران بلرزند و شاید شانس با آنها یار باشد و در این فضای نزدیک به انتخابات کسانی پیدا میشوند که با شما و دوستانتان تماسی بگیرند.
دو روز نگذشته بود که دوباره آن دستان پینهبسته در منزل ما را کوبید. با صدایی سرشار از بغض گفت: فایده نداشت. به شهرداری رفتیم گفتند شما با پیمانکار طرف قرارداد هستید و به پیمانکار هم گفتیم قسم خورد که پولی به او ندادهاند.
آقای شهردار؛
نویسنده این سطرها هم با سازوکار شهرداریها آشناست و هم از کودکی در هیئت و پای منبر روحانیت بزرگشده است. هم شما و هم بنده خوب میدانیم که باید پول کارگر را قبل از خشک شدن عرقش داد. شاید سازوکار شهرداری اجازه پرداخت اینچنینی را به ما ندهد اما حداقل باید به یاد داشته باشیم که «باید پول کارگر» را اول یا آخر ماه پرداخت کرد.
آقای شهردار،
یا شما حق پیمانکار را پرداخت نکردهاید و یا پیمانکار مبلغ را دریافت کرده است و به کارگران پرداخت نمیکند.
اگر شما حق پیمانکار را پرداخت نکردهاید یا شهرداری هزینهای برای پرداخت ندارد یا دارد ولی کارهای مهمتری دارد.
اگر ندارید که پول کارگران را پرداخت کنید پس اینهمه جدول روی جدول گذاشتن از کجا تأمین میشود؟ اینهمه هزینهای که خرج فرودگاه بدون صرفه اقتصادی میشود از کجا پرداخت میشود؟ اگر دارید ولی برای کارهای مهمتری پرداخت میکنید که توضیح دهید کدامیک از کارهایی که به آن مشغولید مهمتر از اشکان کارگرانی است که در سن جوانی دستهایشان در خیابانهای شهری که امروز مدیریتش در دست شماست پینهبسته است؟ کدام پروژه شما بهاندازه شکسته شدن غرور زحمتکشانی که جز خداوند متعال پناهی ندارند ارزشمند است؟ بر اساس اصول شما هزینه تبلیغات گسترده در سطح شهر مهمتر است یا پرداخت حقوق کارگران؟
اگر پیمانکار مبلغ قرارداد را تحویل گرفته ولی پرداخت نمیکند پس چرا شما و دوستانتان در شورا، اجازه دادهاید پیمانکاری اینچنین حقوق کارگران زحمتکش شهر را ضایع کند؟
آیا نباید درد این دردمندان عضوی از پیکر این شهرداری را به درد آورد؟
آقای شهردار؛
باور کنید که دیدن اشکهای یک مرد، باعث میشود از همه زیباییها، آسفالتها و آبنماهایی که ساخته میشود تا لذت ببریم، متنفر شویم.
لطفاً کاری کنید که شایسته «دارالمؤمنین» است.
امیدوارم این سطرها نه دل کسی را آزرده باشد و نه برای مظلومی مشکل ایجاد کند. امیدوارم این سطرها تلنگری باشد برای یک اصلاح.
شاعران زخم دار می میرند خامش وبی قرار میمیرند به امیدرسیدن صبحند درشب انتظار میرند
سلام این شخص مانع پیشرفت کاشان است تازه باعث تخریب جریان اصولگرایی میشود چرا بامطرح کردن این مباحث نمی گذارید جناب شهردار ودوستانشان کارشان رابکنند!!!!!!وظیفه شهردار وشورا رسیدگی به این مسائل نیست !!باید به هر نحوی که شده از جیب ما وامثال این بنده خداها نماینده جناحشان را بفرستند مجلس!انشاءا... مردم بیدارهستند
اوضاع کارگران شهر خراب است. باید فکری بشود. ماهها حقوق عقب افتاده کارگران موجب ضمان مسئولان شهر است. کارمندان اگر آخر ماه پرداخت حقوق شان دو روز دیر شود زمین و زمان را به هم می دوزند. مدیران شهر اگر حقوق شان و اضافات آن قبل از اتمام ماه به حسابشان نرود قادر به ادامه منظم زندگی شان نیستند. چگون توقع داریم کارگران شرکتهای شهر علی الخصوص شرکتهای همکار با شهرداری حقوق ۸ ماه کارگران را نداده و این کارگران بتوانند سالم و آبرو مند و منطبق با با دستورات اسلام زندگی کنند. شهردار کاشان باید یک مقداری به خود زحمت بدهد و ببیند می شود کارگر شرکتهای همکار شهرداری حقوق هر ماهشان را دریافت می کنند یا نه و آیا خودش می تواند یک ماه بدون حقوق تحمل کند و چگونه باید زن و بچه این کارگرانی که ۸ ماه حقوق نگرفته اند شرف و آبروی خود را حفظ کنند. شهردار عزیز شما باید قبل از خشک شدن عرق این کارگرها حق الزحمه آنها را بدهی و گر نه آن دنیا جلو شما را خواهند گرفت و همینطور جلو سایر مسئولین شهر که علی رغم عدم توان در پرداخت دین خود به مردم میز را چسبیده و رها نمی کنند
آقای شهردار سرگرم رتق و فتق امور ...[حذف توسط مدیر سایت] تو فرودگاهه، نمیرسه که به این امور کوچک برسه.
ایشون باید به آقای هاشمی مراجعه میکرد تا همونجا زنگ بزنه به شهردار و بعد هم کاندیدای شورای اصولگرایی رو معرفی کنه