کاشان نیوز– داوود معمار کاشانی: سینمای بیمبالات قُرُق شده با فیلمهای کمارزش و صرفاً تجاری…سانسهای یکدرمیان تشکیلشده و نشده…
پر از صداهای اضافی که انگار تماشاگر ِ یک فیلم، همزمان مشغول تماشای یک تصویر با تلفیقی از صدای دو فیلم دیگر نیز هست…
کودکان و حتی نوزادان داخل و بیرون سالن متصل به تماشاگرانی خنثی که بعضاً توفیر سینما را با پارک نمیدانند…
دمودستگاه آپارات عتیقه که گویا امکان ندارد بدون مشکل فنی فیلمی به انتها برسد و همیشه یکجای کار میلنگد…
پردههای نمایش از هر نظر غیراستاندارد و فیلمهای اکثراً نسخهی کم کیفیت دسته دو و سه که معمولاً حوصله و البته شعور تا انتها نمایش دادن آن هم نیست و با تقریب خوبی تمام تیتراژهای پایانی ذبح میشوند…
انتخاب فیلمها و زمان اکران، تکلیف روشنی ندارد و معلوم نیست طبق چه قانونِ هوا فضایی چیده میشوند… اگر خوب بفروشد یا از خودیها باشد، دو ماه روی پرده است ولی اگر خوب نفروشد یا از ناخودی ها باشد، یا تحریم میشود یا بعضاً در کمتر از یک هفته غزل خداحافظی را میخواند.
نحوه بلیتفروشی هم هیچ نشانی از یک فعالیت فرهنگی ندارد. شوربختانه یا نیکبختانه، فیلمهای باارزش بالاتر، مخاطبان کمی دارند و موقع بلیت خریدن اذیت نمیشوی، اما اگر دست بر قضا، خواسته باشی تماشاگر یک فیلم پرفروش باشی، موقع بلیت خریدن سردرد میگیری از آنچه میبینی و نمیخواهی و آنچه میخواهی و نمیبینی.
سینماچی های اکثراً اتوکشیدهی بعضاً بیرمق و یکی از یکی خستهتر، در رفتوآمد بیهدف وسط لابی یا سالن، یا در حال تمیز کردن چرکخوراکهای مخاطبانی که سینما را با کافیشاپ اشتباه گرفتهاند. دریغ از ذرهای تلاش برای اکران فیلمهای نیمبند جشنواره نیمبند فجر، دریغ از یک جلسه نقد و تحلیل فیلم مستقل، دریغ از اکران یک فیلم نوستالژیک قدیمی، دریغ و هزار دریغ…
در سینماهای بزرگِ شهرهای کلان، مصرف جنون وار خوراکی که نه مصرف ساده و اندک هم داخل سینما به هر دلیل ممنوع میباشد اما اینجا تنها چیزی که مدام در حال فربه شدن است قسمت فروشِ تنقلات است که قیمت آن هم متناسب با اجباری است که تماشاگر محبوس در باکس سکوریت و واکسزدهی سینمای شهر دارد.
همهی این موارد نشان از تمرکز مسئولان این مجتمع روی گیشه و تجارت فرهنگی ست.
نیمبند سینمای اندیشه ورز «هنر و تجربه» را هم قربانی خشونت و جهالت و سیاست کردند و دریغ از یک جمله عذرخواهی یا شفافسازی درباره ماجرای پیشآمده، کک کسی هم نگزید و (راستش را بخواهید) گویا مدیران سینما هم خیلی بدشان نمیآید از تعطیلی آن! حق دارند! چرا باید اجازه بدهند مردم فکر کنند!؟ بگذارید مردم سرگرم بمبئی و بغداد و شادباش و ناردون و آس و پاس باشند! «آنها از فکر تو میترسند!» دنبال دردسر میگردی!؟ فکر نکن آقاجان! لذت نبر آقاجان! اگر هم میخواهی فکر کنی یا لذت ببری، خودشان به تو میگویند که چه جوری فکر کنی و چه جوری لذت ببری!
تصویر روبرو، فیلمهای سینمای کاشان را در روزهای پیشین و پسین ۲۲ بهمن سال جاری، نشان میدهد. «آفتاب آمد دلیل آفتاب». تقارن جالبی است! حاصل نزدیک به ۴۰ سال تولیت فرهنگی برادران ایدئولوگ ما، این ۳ فیلم تجاری و کمارزش است، آن هم در سینمای متعلق به حوزه هنری که بسیاری از فیلمهای خیلی خوب را به دلیل متوهمانه خلاف ارزشهای دینی بودن، اکران نمیکند. نیازی نیست ما داد و بیداد کنیم، رنگ رخسارهی سینمای کاشان از سر ّ ضمیر آن خبر میدهد. شرم باد بر آنانی که نگاه کاسبکارانه به «هنر» دارند.
چنین فضایی را خوب تصور کنید؛
در این میان «سلیقه» و «اختیار» از من ِ مخاطب کاملاً سلب میشود چراکه یا فیلمی که موردعلاقه من است فرصتی برای اکران ندارد (به هر دلیل سیاسی، فرهنگی، تشکیلاتی، باندبازی، بیسوادی و غیرهای) و یا اگر اکران شود این قدر سریع جایش را به فیلم جدید میدهد که فرصتی برای برنامهریزی به شهروندان برای رفتن به سینما نمیدهد و در خوشبینانهترین حالت با این فضای آلوده از همه لحاظ، ترجیح این است که برای آرامش و لذت بیشتر، فیلم را در یکی از شهرهای بزرگ با امکانات و برخوردها و فرهیختگی بیشتری تماشا کنیم.
این ناهنجاریها و تنشها کجای دلت را باید خوش کند که با علاقهمندیهایت بتوانی چندساعتی را در شهر خودت لذت ببری؟
بسیار عالی.ادبیات روان و انتقادی در عین احترام و سنگینی حرف دل خیلی هارو به خوبی منتقل کردید. بیشتر بنویسید
جانا سخن از دل ما گفتی