سید ناصر سرافرازی: روزهای آغازین بهار، بیرون از آمد و شد و دید و بازدید عید، بیشتر با «فراز و فرود کاشان» سپری شد. کاری ارزشمند از «بنیاد فرهنگ کاشان»، با مدیریتی خستگیناشناس و همکاران و همفکرانی گرامی و نستوه. این اثر شایان توجه که بعد از اثر معروف «من هم باستانشناس شدم» «تاینا گریشمن» با ترجمهی دلچسب «فیروزه دیلمقانی» و «آریائیان مردم کاشی» دکتر «جهانشاه درخشانی» پا به عرصهی وجود نهاد، دستاورد کوشش جمعی از بهترین و آگاهترین پژوهشگران، مترجمان و نویسندگانی است که در آمادهسازی، ترجمه، و تدوین آن راحت و آسایش بر خود حرام کردند تا شخصیت تاریخی کاشان را با همهی افت و خیزها، فراز و فرودها، کامرواییها و نامرادیهایش از زبان و قلم خاورشناسان نامدار اروپایی و آمریکایی، صرفنظر از اهدافی که در سفر خود به ایران داشتهاند؛ اعم از نظامی، سیاسی، تجاری، دینی و فرهنگی، به دنیا بشناسانند و نشان دهند که چگونه حضرات جهانگرد به زندگی مردم و تلاش و تقلای آنان در حوزههای مختلف صنعتی و هنری و نحوهی اداره امور شهر و رفتار حاکمان شهر با مردم، و عادات و آداب و رسوم مردم در عرصات تجارت، معماری، کشاورزی، ورزشی و تفریحی و دیگر موارد توجه داشتهاند.
دقت و ژرفنگری ــ که در آثار خودیها کمتر به چشم میخورد ــ که بیشتر وقت مورخین ما صرف شرح احوال شاهان و وصف فتوحات آنان بوده و بیشتر به خوشآمدگویی پرداختهاند تا توجه به مسائل و تحولات اجتماعی و بیان اینکه چگونه مردمی در طول سالیان در مقابل ناملایمات ناشی از حوادث خلقالساعه بلایای طبیعی یورشها و تالانگریهای اقوام مهاجر ایستادهاند، به زمین خوردهاند و باز مقاومتر برخاستهاند و در کوره حوادث چون فولاد آبدیده شدهاند.
آنچه گذشت نه مقدمهنویسی که بیان میزان احساس مسئولیت و عشقی است که دستهای از انسانهای شریف به شهر و دیار خود دارند. در وانفسایی که هر کس به منافع خود میاندیشد، کم نیستند انسانهای وارسته و عاشق خدمت در جامعهی ما، اما این انسانهای بزرگ، اهل تظاهر و فریبکاری نیستند. بسیار متواضع و فروتن، پرمایه و مغرورند و در زندگی روزمره با مجامله و مماشات سر و کاری ندارند. کمتر به چشم میآیند. کارشان اما درخشان و چشمگیر است. چرا که هدفشان فقط کار است نه خودنمایی.
«جبران خلیل جبران» مینویسد: «و شوق همیشه کور است مگر آنکه دانشی باشد و دانش همیشه بیهوده است مگر آنکه کاری باشد و کار همیشه تهی است مگر آنکه مهری باشد و تو اگر نتوانی با مهر کار کنی، بهتر آن است که از کار دست بداری و در کنار دروازهی معبد بنشینی و از کسانی که با شادی کار میکنند صدقه بگیری.»
آقای «محلوجی» دولتمرد سالهای آغازین انقلاب، در سنگر وزارت صنایع، سالهاست سر در کاری پر زحمت به نام «بنیاد فرهنگ کاشان» نهاده و هم و غم خود را شبانهروز مصروف به آن داشته است و به این مشغولیت دلپذیر دلگرم است و به سائقهٔ «کل یوم هو فیشان» و به سابقهٔ آنچه از نیاکان در اهمیت کار و کارورزی آموخته است، لحظهای بیکار نیست. وسواس عجیبی دارد که کاری بیعیب تحویل دهد، و بهخاطر این خصلت پسندیده، خداوند همکاران بزرگوار و در خور احترامی نصیبش کرده. مردانی دلآگاه و زنانی با کمال.
برای نمونه از همکارانی که در فراهم آوردن، ترجمه و تدوین این اثر ارزنده (فراز و فرود کاشان) بنیاد فرهنگ را یاری دادند، بزرگانی چون دکتر «آبتین گلکار»، «پرویز رجبی» و «علی عبداللهی» و سرکار خانم «فیروزه دیلمقانی» که کارهای ترجمه را از زبانهای روسی و انگلیسی و آلمانی و فرانسوی به عهده داشتند، باید قدردانی ویژه بهعمل آید. همچنین از استاد و دوست عزیزم جناب آقای «حسن عاطفی» که قسمت بزرگی از این کتاب حاصل زحمت اوست. و جناب آقای «علی میرزایی» مدیر مجله وزین «نگاه نو»، پژوهشگری بزرگ و ژورنالیستی قابل ستایش، که سمت ویراستاری این اثر را بهعهده داشتهاند. همکار تلاشگر و هنرمند ایشان، سردبیر مجله سرکار خانم «مهشید جعفری» که عکسها و تصاویر هنرمندانهی پایان کتاب، حاصل زحمت و تلاش اوست که به این کتاب حال و هوایی دیگر بخشیده است، باید صمیمانه قدردانی و تشکر شود. در خاتمه آرزو دارم خداوند به همهی این عزیزان توفیق خدمت عنایت فرماید.
دیدگاه شما