علياكبر خان مزيّنالدوله نطنزي معروف به نقاش باشي در روز بيستم ربيع الثاني سال 1263 هجري قمري (1223شمسي) در نطنز کاشان پا به عرصه وجود نهاد.قبل از آنکه او به اروپا سفر کند با اقبال الدوله و برادرش، همدرس و همبازي بوده و با آنها نسبت داشته است. در سن دوازدهسالگي جزء اولين شاگرداني بود كه در زمان ناصرالدينشاه قاجار بنا به درخواست فرخخانامينالدوله کاشاني در سال 1275هجري قمري براي تحصيل به اروپا اعزام شدند و به پاريس رفتند. در اين گروه چهل و دو نفري،مرحوم مهندس الممالک غفاري،مرحوم مؤيدالدوله و مرحوم مشاورالدوله محمودي نيز همراه بودند. او پس از گذراندن دوره متوسطه و عالي، وارد مدرسه هنرهاي زيباي پاريس شد و پس از اتمام تحصيل،ديپلم خود را با معدل عالي اخذ نمود. او در رشتههاي نقاشي، مجسمهسازي، موسيقي، تئاتر و نمايشنامهنويسي، تنها فرد ايراني مطلع بود و در تمام دوران تحصيل ميان دانش آموزان و دانشجويان هم دوره خود شاگرد اول بوده است. وي، پس از اتمام تحصيلات به منظور تكميل هنر نقاشي در فرانسه ماند و در نزد عاليترين نقاش فرانسه در آن زمان بنام انگر(Enger) به آموختن و تكميل نقاشي پرداخت(آذري، 1342، ص3).
وي بعد از مراجعت به ايران و معرفي به حضور ناصرالدين شاه، از طرف ايشان،به علت علاقه بسياري که به آموختن زبان فرانسه و فن نقاشي داشت، به معلمي مخصوص انتخاب و ضمناً مامور تدريس زبان فرانسه، موسيقي بانوت، سازهاي بادي، پيانو، سلفژ و نقاشي با اصول صحيح در دارالفنون شد(همان، 1342، ص3). او به مدت 50 سال به تدريس اين دروس اشتغال داشت و تاليفاتي نيز در اين حوزهها از خود بجاي گذاشت. مرحوم کمال الملک غفاري، مصوّرالممالک و نيرالملک از جمله شاگردان او بودهاند(واقفي،1381،ص206).
کمال الملک درباره او مينويسد: «ميرزا علياکبر خان مزّين الدوله که به فرنگستان رفته بود، معلم من حساب ميشد. جز اين شخص آن هم در مدتي کوتاه، هيچکس به من حق تعليم ندارد. من هرچه ميدانم با زحمت و تلاش بسيار آموختهام. او طبع صنعتي نداشت ولي مايه مدرسهاي داشت» (دهباشي،1366، ص18).
مهدي بامداد در كتاب «رجال ايران» مينويسد: ميتوان او و كمالالملك را تا حدودي با لوپروژن (Leperugin) و رافائل (Raffaello) ايتالياي مقايسه كرد (بامداد،1363، ص426). او مؤسس واقعي تئاتر در ايران بود و به دستور ناصرالدينشاه، تالاري براي نمايش در محل فعلي دارالفنون به سبك تماشاخانههاي اروپا بنا كرد و نمايشنامه «مزانتروپ» (Mesanthrope) از آثار مولير را پس از ترجمه در آنجا به معرض نمايش گذاشت(همان،1381، ص206).
بعد از آنکه لومر (Lomer) فرانسوي در سال 1248 شمسي معاون اول گارد و با وجود مشکلات بسيار به عنوان رئيس موزيک نظام استخدام شد و پيشنهاد تاسيس شعبه موزيک نظام در دارالفنون را کرد و مديريت آن را به عهده گرفت، مزين الدوله ترجمه دروس نظري موسيقي او را عهدهدار شد (اشراقي،1385، ص54 و حقيقت،1369، ص583). بنا به دستور ناصرالدينشاه، وي به ترجمه فرهنگ «ديامانت» (diamant) 50 هزار لغتي از فرانسه به فارسي پرداخت و بعد از سيسال كوشش و زحمت آن را به پايان رساند، ولي به خاطر فقر مالي در ايران به چاپ نرسيد و برحسب تقاضاي سفير فرانسه در ايران به فرانسه فرستاده شد و در همان جا به نام «مزين اللغه» چاپ و مورد استفاده مدارس زبانهاي خارجي قرار گرفت. از آنجايي که او به زبان و ادبيات فرانسه مسلط بود، به او «دايرهالمعارف متحرک» ميگفتند. در يكي از سفرهايش به فرانسه به او پيشنهاد شد كه در آنجا اقامت گزيند و مشغول تدريس شود، ولي وي به علت عشق و علاقه شديد به ميهن، اين پيشنهاد را قبول نكرد. او سه جلد كتاب(لغت، افعال فرانسه، مکالمه) را با روش و متن ساده براي زبان فرانسه نوشته و آنها را در دارالفنون تا سال 1342 هجري قمري تدريس ميكرد. همچنين در موسيقي نيز، كتابي براي اولينبار با «نت» نوشت که در آن دروس موسيو لومر رئيس مدرسه موزيک توسط مزين الدوله ترجمه شده و با چاپ سنگي به طبع رسيد (همان،1342، ص4) ناصرالدينشاه در سال 1315 هجري قمري با درجه سرتيپ اولي به او لقب «مزينالدوله» داد و در سال 1228 هجري قمري، به «نقاش باشي» معروف شد (همان،1384، ص3).
وي تا اواخر سلطنت احمد شاه استاد نقاشي در دربار قاجار و شاهزادگان بود و به رياست كلاس ويژه شاه و برادرش محمدحسنميرزا وليعهد برگزيده شد و در تمام دوران سلطنت احمد شاه، معلم زبان فرانسه و ژنرال آجودان شاه بود. در اوايل سلطنت احمدشاه نيز، يكسال رياست مدرسه علميه در خيابان شاهآباد (جمهوري فعلي) در تهران را به عهده گرفت (همان،1384، ص8).
مرحوم معيرالممالك دوست نزديك او مينويسد: «مزينالدوله برايم حكايت كرد: روزي در يكي از تالارهاي بزرگ قصر «ورساي» (Verseilles) در ضيافت با شكوهي شركت داشتم كه خبر جنگ ميان پروس و فرانسه اعلان شد و در ميان غوغاي جشن، غوغاي ديگري برخاست و بساط سرور و شادي را درهم ريخت. مزينالدوله با آنكه شبيهسازي را خوب ميدانست، و توجهي به آن نداشت، ولي دورنما و گلسازي را ترجيح ميداد. چند پرده برگزيده از آثار او در عمارت پارك اتابك به ديوار آويزان بود كه من از نگاه به آنها بسيار لذت ميبردم. وقتي که من او را هنگام نقاشي از مهمانان مظفرالدينشاه ديدم، بسيار سريع و با سليقه كار ميكرد و قلمهاي محكم و استواري داشت. پردهاي را كه او ميخواست تمام كند، يكبار نزد پدرش ديده بودم، ولي هرگز تمام شده آن را نديدم». يكي از آثار او، نيمتنه 60 سانتي متري شعاعالسلطنه ميباشد كه با سياه قلم كار شده است. شعاعالسلطنه در اين عكس، لباس رسمي پوشيده و نشانها و مدالهاي مختلفي به سينهاش آويخته بود. پرداز صورت، نقطهپرداز غباري بود و به خط فارسي و لاتين رقم داشت (خانهزاد علياکبر) (کريمزاده، 1376، ص378). تعمير تابلويي که از روي يکي از آثار رافائل در موزه واتيکام کپي شده و نزد علي اصغر خان اتابک بود و در جنگ ميان افراد حکومتي و ستار خان صدمه ديده بود، به وسيله او انجام گرفته است. يکي ديگر از تصاوير او، تصوير رنگ و روغني نيم تنه يکي از رجال دوره قاجار است که در کمال استادي ترسيم شده و رقم دارد (رقم، ميرزا آقا بزرگ نقاش باشي) (همان،1376، ص4). وي در سال 1319 هـ.ق كه شعاعالسلطنه حاكم فارس شد، و به سمت معاونت او به شيراز رفت. دانشمند و شاعر معروف ميرزا محمد نصير حسيني شيرازي (فرصتالدوله) در يکي از اشعارش در مورد کمک مزين الدوله به دولت ياد ميکند:
دولت شه را اگر آمد مزين نه عجب
کز شعاع راي او دولت نمايد کسب نور
ضمناً او در دوره خدمتش موفق شد، مقبرهاي براي حافظ احداث كند كه در كتيبه آن، اشعار ذيل از فرصت الدوله مشاهده ميشود:
به عـهد خسرو عادل مظفرالـدين شاه
به امــر زاده آزاردهاش مــلك مــنصور
خـــرد پــژوه مهندس مــزينالـدولـه
بريخت طرح و بداد اين اساس را دستور
بُد از هزار و سه صد نوزده فزون كاورد
شعاعالسلطنه اين طرفه بـقعه را به ظــهور
(همان،1384،ص3و6)
اقدام ديگر او، طرح احداث عمارتي با تزئين اشعار حافظ بر روي حوض بلند ارگ كريمخاني است که تا اين اواخر که ارگ از صورت زندان خارج و به هيأت امناي وزارت فرهنگ و هنر تحويل داده شد،وجود داشت. او پس از دو سال خدمت در شيراز به علت مشکلاتي که اطرافيانش براي او ايجاد کردند به تهران مراجعت كرد و تدريس حشمتالدوله پسر شعاعالسلطنه و ديگر شاهزادگان دربار را به عهده گرفت. در سفر سوم مظفرالدينشاه به اروپا در سال 1323 هجري قمري، وي جزء ملتزمين ركاب شاه و سرپرست شاهزادگان بود. عبدالله مستوفي پس از ذكر شرحي درباره تحصيل و رفتار شاهزادگان در ضيافت تزار روسيه به افتخار مظفر الدين شاه مينويسد: «اينها هم بخاطر زحمات ميرزا علياكبر خان مزين الدوله ميباشد.» (همان،1384، ص3تا6).
در آن دوران که مزين الدوله تدريس در دارلفنون را به مدت چند سال کنار گذاشت، مرحوم غلامحسين افضلالملک تاريخنويس معروف درباره او مينويسد: «ميرزا علياکبر خان نقاش باشي، سرتيپ اول که از دانشمندان اين عصر بوده در فنون مختلف به خصوص زبان فرانسه و نقاشي از اساتيد ماهر به شمار ميرفت. او در اين اوقات حسب المقرر به خدمت نواب مستطاب اشرف والا، شاهزاده معظم، شعاعالسلطنه مشغول بوده و در آن اداره از اکابر قوم و صناديد رجال کشور ميباشند. او به حق شاگردان ماهري را در مدرسه دارلفنون تربيت کرد و شخصي محترم و وجودي مغتنم ميباشد(همان،1384، ص4).
براي تجليل از آثار و فعاليتهاي هنري و تدريس او، ضمن نوشتن مقالات ارزنده در مورد شخصيت علمي او، مدالهاي درجه اولي که در آن زمان از طرف پادشاهان کشورهاي اروپايي و روسيه به او اهدا شدند عبارتند از: مدال درجه اول لژيون دو نور(Legion d hnneur) و برگ خرماي فرانسه از ناپلئون سوم، صليب آبي (Blaues Kreuz) از ويلهلم امپراتور آلمان، نشان ويکتوريا از پادشاه انگلستان و نشان درجه اول علمي از فرانسوا ژوزف پادشاه اتريش. ضمناً پادشاهان مزبور براي تجليل از مقام علمي و فرهنگي وي از هر گونه محبت به او فروگذار نکردند (همان، 1342، ص4). نيکلاي دوم امپراطور روس فرماني به زبانهاي روسي و فارسي با خط زيباي عمادٌالكتّاب محمدحسين سيفي قزويني براي او فرستاد: «به خواست خداوند، ما نيكلاي دوم، امپراطور مقتدر كل روسيه و پادشاه لهستان و شاهزاده كبير فنلاند …… آقاي ناظم كلاس اعليحضرت پادشاه ايران، مزينالدوله، محض بروز مرحمت مخصوص خودمان نسبت به شما به موجب حكم 24 ژوئن، 1914 يك قطعه نشان مقدس استانيسلاس به انضمام حمايل مخصوص آن از درجه اول، موافق اين فرمان، حكم كرديم كه اين مدال را زيب پيكر خود نمائيد» (همان،1376، ص487). مزينالدوله با شجاعت و به خط خود به زبان فرانسه، نصيحت نامهاي براي احمد شاه نوشته و چنين گفته است: «هر روز از عمر خود را مانند ورقي از تاريخ زندگاني خود بدانيد و متوجه باشيد ناشايستگياي براي آيندگان در آن ثبت نشده باشد. منگ اسو(Meng Eseu) گفته است: «مرد نيكوكار، هرگز در دنيا فراموش نميشود و عمر جاودان دارد.»
نيامد کس اندر جهان کو بماند
مگرآن کز او نام نيکو بماند
منبع: روزنامه اطلاعات
سپاس از مقاله و اطلاعات کاملتان از مرحوم مزین الدوله. " باعث افتخار است که ایشان پدر بزرگ مادرم بودند / هستند.