_علی فلاحیان_
پروژهٔ «استان کاشان» سه لایه دارد: کاشان، مجلس، دولت. خواستهٔ عمومی مردم با همراهی نمایندهٔ منطقه در مجلس شنیده میشود و در قالب طرحی ملی به هیأت دولت میرود؛ درنهایت، صحت و قوّت استدلالها و حمایت افکار عمومی، کار را در دولت تمام میکند. اما تاکنون بر سر این پروژه چه آمده است؟
رئیس دولت در اجتماع مردم کاشان، دو خواستهٔ اساسی مردمان این منطقه را به چشم و گوش، دید و شنید. دید و شنید که شهروندان کاشانی، عَلَم استانخواهی برافراشتهاند و از وضعیت فاجعهبار کارخانههای ریسندگی و بافندگی کاشان، زخمها در سینه دارند. اما با ادبیات خاص خود، خواستهٔ نخست را به مطایبه و تظلم دوم را به هیچ گرفت. این از دولت!
نمایندهٔ کاشان در آن زمان، این پروژه را باور نداشت؛ اما وقتی بر اساس طرحی در مجلس، شهرهایی که فاصلهٔ زیادی با مرکز استان داشتند به فرمانداری ویژه مجهز شدند، با شتابْ پا در رکاب گذاشت که آنک قدم نخست! و چنان در باد این فرمانداری ویژه، خود را به خواب زد که تنها سونامی تیمسار توانست او را بیدار کند. «گرانمایه» و یارانش، چنان انشقاقی در بدنهٔ منطقه ایجاد کردند که هیچگاه صدای یک-پارچهای در حمایت از هیچ طرح و برنامهای شنیده نشد. او مقهور نهادهای قدرت در شهر و استان شد و در این میان، آنچه البته به جایی نرسید، خواست تاریخی مردم بود. این از مجلس!
و کاشان ماند و خواستهای که نه در مجلس، صدایی برای بیان آن وجود داشت، و نه در دولت، گوشی برای شنیدن آن.
***
زمان گذشت و سونامی آرام گرفت و حرفها و امیدهای تازهای سر برآورد. نطقها و مصاحبههای «منصوری» بیش از هر چیز، از او تصویر نمایندهای مقتدر و فعال عرضه کرد. او به درستی بدون اتکا به حلقههای مشخص قدرت در شهر، و با شناساندن خود به عنوان چهرهای مستقل و منتقد دولت در مجلس، اقتدار و استقلال خود را نشان داد. اما در برابر این کامیابیها در نیم سال نمایندگی، دیدهها و شنیدهها حکایت از آن دارند که برخی محافل در صدد آن هستند تا با طرح شایعات و تأکید افراطی بر آرانیبودن او و برانگیختن تعصبات کور، پیوند او و مردم منطقه را بگسلند و او را در منش مستقل خود ناکارآمد جلوه دهند. آیا پروژهٔ «استان کاشان» هماهنگی و همبستگی میان مردم و نماینده را پس از سالها در این منطقه ایجاد خواهد کرد؟
«منصوری» در حاشیهٔ مراسم سنتی-باستانی قالیشویان در رابطه با الحاق «مشهد اردهال»، «نراق» و «دلیجان» به حوزهٔ جغرافیایی کاشان به خبرنگاران گفت: «مسلّم آن است که این مناطق، روزگاری و حتی امروز به کاشان متعلق بوده و هستند. جدا از این مسأله، فرهنگ این مناطق برگرفته از فرهنگ کاشان است. مرزبندیهای جغرافیایی نمیتواند باعث جدایی تعلقات فرهنگی شود و البته خواسته مردم این مناطق این است که جزء منطقه کاشان باشند. با نماینده «نراق» و «محلات» نیز در مجلس صحبت کردهام تا وزارت کشور با توجه به خواسته مردم در این مورد تصمیم بگیرد» (دوهفتهنامهٔ آرمان، شماره ۴۷۶، ص۲).
این سحنان، علاوه بر اینکه پس از سالها خمودی و رخوت، پروژهٔ «استان کاشان» را در مسیر تازهای قرار میدهد، حاوی دیدگاه بنیادینی است: «احیای حوزهٔ فرهنگی کاشان قدیم».
کاشان پس از «نیشابور»، دومین شهر فرهنگسازی است که هیچگاه مزهٔ پایتختی را نچشید، اما درواقع از دوران تیمور تا اواسط عصر ناصرالدین شاه، همواره در فهرست چند شهر اصلی ایران بود. تاریخ نشان میدهد که این شهر، گرچه هیچگاه مرکزیت سیاسی نداشت، اما در اقتصاد و فرهنگ، عنوان «بندر اعظم ممالک ایران» را حمل میکرد. بهویژه این شهر، مرکز اصلی ناحیهای فرهنگی بود که در حوزههای مختلف علمی، مکتب و جایگاه برجستهای داشت. و حالا تیمسار «منصوری»، به درستی سخن از یک بافتار واحد فرهنگی بر زبان آورده است که باید در پیکرهای واحد، مرزبندی و احیاء شود. میتوان به چهار نمونه از محتوای این ساختار همبسته توجه کرد:
۱. جانمایهٔ این واحد فرهنگی را میتوان از پیشاتاریخ مشاهده کرد. با الحاق «نراق»، «دلیجان»، «محلات»، «نطنز» و «بادرود» به استان کاشان، «زبان مادی» هویت خود را بازخواهد یافت. «محلات»، «ابوزیدآباد»، «مشکات» و «نطنز»، چهار گوشهٔ ناحیهای هستند که زبان مادی را در لهجهٔ همسانِ «راجی» در شهر و روستاها حفظ کرده است. این منطقه به تعبیر گیرشمن «جزء لاینفک فرهنگ مادی» است.
۲. تذکرههای فرهنگی از پس از تیمور تا اواسط عهد ناصری نشان میدهند که فصلهایی مجزا از این تذکرهها باید به کاشان اختصاص مییافت. کاشان فصلی جداگانه میطلبید تا نام-آوران و فعالان فرهنگی خود را فقط شمارش کند. اما این فصلها تنها به نام شهرنشینان کاشان نیست؛ در اغلب این تذکرهها در سبکهای عراقی، خراسانی، هندی و بازگشت، نام ادیبان نراق و نطنز و تمامی مناطق میانهٔ این دو با پسوند کاشانی ضبط شده است.
۳. حوزههای علمی کاشان، عالمان نخبهٔ سراسر کشور را به سوی خود جذب میکردند و مرکز مذهبی و معنوی نطنز تا نراق و محلات بودند. خاندان بزرگ نراقی که قرنها سیادت و رهبری مذهبی این واحد فرهنگی را بر عهده داشتند، تنها یکی از خانوادههایی بود که از غربیترین نقاط این حوزهٔ دیرپای فرهنگی، در مرکز آن بساط علم گسترده بودند. علمای نراقی در تاریخ، همان اندازه کاشانیاند که عرفای نطنزی.
۴. سنن عامه و فولکلور مردمان این حوزه نیز از یک خانواده است. از «وِراَردهار» و «باریکرسپ» تا «ابیانه»، از «کوهرود» و «جَمسر» تا «انوشآباد» و «برزوک»، از «باد» و «هنجن» تا «فین» و «ناهیدِستَر» و تا اغلب روستاهای این مناطق و بویژه دو شهر آران و بیدگل، آیینها، جشنها و سوگها همه همریشهاند.
علاوه بر این مضامین، تعامل اجتماعی-اقتصادی مردمان این حوزه نیز با مرکزیت کاشان انجام شده است؛ حوزهای که حتی سلطانآباد (اراک) را نیز در بر میگرفت. بسیارند سفرنامههایی که از حضور فعال بازرگانان کاشانی در مناطق این حوزه خبر دادهاند.
***
مسیر تازهای که تیمسار «منصوری» در برابر پروژهٔ «استان کاشان» گشوده است، چهارچوب درستی را نشان میدهد. این مسیر نهتنها حوزهٔ فرهنگی کاشان قدیم را احیا خواهد کرد، بلکه گرهٔ گسترهٔ جغرافیایی و جمعیت استان کاشان را خواهد گشود. اینک خواستهٔ تاریخی مردمان کاشان، در مجلس شنیده خواهد شد و اینجاست که نقش اهالی این حوزه، بسیار تعیین-کننده است.
در دوازده سال گذشته، به دلیل عدم وجود اراده، درایت و مدیریت مناسب، انسجام اجتماعی در منطقه کاهش یافت. تصمیم-گیریهای محفلی و عدم شفافیت در مدیریت و نمایندگی کلان منطقه بهویژه در هشت سال اخیر، نقش مردم در ادارهٔ سرنوشت اجتماعی خویش را به شدت تضعیف کرد. پس از درگذشت آیت الله «یثربی»، روح وحدتبخش و محرّک جامعه در مسیر توسعه از کالبد این منطقه خارج شد. و حذف و نابودی نهادهای مدنی و انزوای گروهها و شخصیتهای مؤثر در تربیت و تجهیز بستر جامعه، کسالت نومیدباری بر شریانهای منطقه چیره ساخت. و این همه در شرایطی است که تیمسار «منصوری» در این پروژهٔ حیاتی برای فردای کاشان، نیازمند حمایت و تکاپوی لایهٔ زیرین جامعه است، که بیحرکت و جنبش در این لایه، کار به سرانجام نخواهد رسید. آیا این بدنهٔ مشوّش و پریشان در رکاب تیمسار، نظم خواهد گرفت و در حمایت از او منسجم خواهد شد و قضا را تغییر خواهد داد، یا با تحریک محافل قانونگریز، در نومیدی و بیتفاوتی عمیق خود فرو خواهد رفت؟
آفرین مهدی جان بنده عاشق این اسم هستم استان باستان با مرکزیت کاشان حتما به وقوع می پیوندد راستی موافقین ....[حذف توسط مدیر سایت بعلت مغایرت با قانون] وزارت کشور برای احقاق حقوق استانی مان اعلام وجود کنند
استان باستان با مرکزیت کاشان ثبت خواهد شد به کوری چشم تنگ نظران
کاشان بعد از فوت آیت الله یثربی پدر خود را از دست داد.......
برای تشکیل استان نیاز به ستاد مردمی است که هیچ وابستگی اداری با اصفهان نداشته باشند با حرف کار درست نمی شود باید مردم خود جوش عمل کنند ببنید چطور قزوین و اردبیل استان شدند فقط با ستاد های مردمی
آقای سید امیر حسین که می گویید استان شدن کاشان به درد نمی خورد !! و باعث گرانی می شود واقعا برای شما متاسفم که این قدر از کشور بی خبرید که به جای تلاش دارید حرف های بی اساس می زنید برای منظور شما به بجنورد که هم جمعیت آن کمتر از کاشان است و شاخصه های از کاشان کمتر بود نگاه کنید که با استان شدن جه شد خودتان این را از این لینک دنبال کنید بعد نظر غیر کارشناسی بدهید منتظر جواب شما هستم http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=3&year=1391&month=6&day=23&id=4451611
۵۷۸ جلسه براي تاسيس استان خراسان شمالي تشکلیل شد .اما شما چه کردید .لینک خبر http://www.khorasannews.com/News.aspx? type=3&year=1391&month=6&day=23&id=4451607
موافقم. ولی مردم چطور می تونن به منصوری کمک کنن؟ ببینید نماینده های مردم در شورای شهر چه حال و روزی دارن! اینا میخوان از طرف مردم کمک کنن؟ به نظر من باید از هیئتها و کانونهای فرهنگی و ... کمک گرفت که لااقل هنوز فعالیت میکنن. نظرتون چیه؟
کاشان پس از آیت الله یثربی یتیم شد، راه پیشرفت هم برگشت به نگاهی است که ایشان را نمایندگی می نماید.
قضاوت زود هنگام نكنيد که مردم همه فهيم و داراي درك بالايي هستند و همه چيز را مي فهمند و خود قضاوت خواهند كرد ضمن اينكه تعريف هاي بيجاي شما نيز تاثير منفي براي تيمسار دارد و مي تواند او را به چالش بكشد پس بهتر است به جاي تعريف بيخود از ضعف ها بگويد و او را نقد منصانه كنيد تا ضعف ها برطرف شود . تعريف هاي بيجا و چاپلوسانه ضعف ها را خواهد پوشاند و در آينده به درد بي درماني تبديل خواهد
به نظر آران باید استان شود چون هم قدمت آن و هم تاریخ آن بیشتر است رابطه آن با اصفهان حسنه است و مهم تر از همه نماینده دارد .
استان کاشان یا استان اصفهان کوچک؟ تمام مدیران اصفهانی هستند عوامل نفوذی که سودجویی می کنند. ضمنا از چند وقت دیگر باید نام سایپا را در کنار شرکتهای نساجی گذاشت اما بنظرم عواقبش بسیار فجیع و تلخ خواهد بود.
1- نتیجه استان شدن برای کاشان و کاشانی چیست؟ کدامیک از مدیران سطح بالای همین شهرستان ویژه کاشانی اند؟ فرماندار؟ امام جمعه؟ شورای شهر مقتدری داریم؟ خدمات شهری مطلوب چه؟ وقتی کاشان استان شود اولین نتیجه اش برای مردم کاشان؛ گران شدن زمین و املاک است، دومینش مهاجرت اقوام همیشه در صحنه کشور از همه جا به اینجا و سومینش تبدیل کاشان به محل کارآموزی و آزمایش و خطای مدیران اصفهانی و نجف آبادی. البته به شخصه با استان شدن مخالف نیستم اما با این شرایط نه. 2- هر کار قاعده و قانون خودش را دارد. استان شدن از نظر وزرات کشور تا آنجا که شنیده ام قریب به بیش از ده شرط می خواهد که جمعیت یکی از آنهاست و این یکی را نمی شود بدست آورد جز از دو راه: یکی همت مضاعف (که در این فقره فکر نمی کنم آبی از هم نسلان من گرم شود) و دیگری اتحاد کاشان با مناطق اطرافش یا همان حوزه کاشان فرهنگی. رسیدگی به کارخانجات ریسندگی و بافندگی هم مشمول بند اول نوشتار بنده است. دولت نیز به گواهی آمار و ارقام بیشترین کمک را انجام داده است. 3- هرچند به اصطلاح سونامی تیمسار شما شروع خوبی داشت اما امیدوارم نتیجه اش خرابی نباشد. اظهارات علیه دولت ایشان هم الزاماً معنی استقلال نمی دهد.