کاشان نیوز- صادق صدق گو*: با بررسی فرهنگ تشيع و به ویژه شيعيان ايران می توان گفت واقعه عاشورا عميقترين و ماناترين تأثير را بر تار و پود اين فرهنگ بر جاي نهاده است. اين تأثير به حدي است كه ميتوان آن را « فرهنگ عاشورايي» ناميد.
سر چشمه اين فرهنگ، رويدادي است كه از نيمه رجب سال 60 هجري و از همان نامه دو خطي يزيد به وليد بن عتبه والي مدينه، مبنی بر وادار نمودن حسین (ع) بر بیعت با خود آغاز شد و در شامگاه دهم محرم سال بعد به پايان رسيد. پاياني كه آغاز فرهنگی هزار و چهارصد ساله شد.
درباره فلسفه قيام امام حسين(ع)، تفاسير گوناگوني به ويژه در دوران معاصر ارائه شده است.
گروهي هدف آن حضرت را تشكيل حكومت اسلامي دانسته و جمعي ديگر بر اين باورند كه مقصود امام(ع) از این حرکت رسوا سازی و برملا نمودن چهره واقعی نظام بنی امیه، به وسیله شهادت خویش بوده است.
برخي نيز بر پایه سخن معروف اباعبدالهه ( هدف من از این حرکت اصلاح طلبی در امت جدّم است و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم ) غايت قيام حسينی را حرکتی اصلاحی و اجراي عاليترين مرتبه فريضه امر به معروف و نهي از منكر یعنی امر به معروف و نهي از منكر حاكمان پنداشتهاند. این دسته از مفسران هدف آن حضرت را مبارزه با ظلم و ستم نهادینه شده در سیستم حکومتی آن دوران ميدانند.
ظلم و ستمی که در دستگاه بنی امیه نه به صورت موردي و استثنا که با جابجايي و تعويض برخي عناصر و كارگزاران ستم پيشه، مشكل برطرف شود که این بار ظلم و ستم قاعده و بنياد كاركرد و دوام سيستم است و براي پایان بخشیدن به ستم، راهي جز برچيدن سيستم نيست.
تاكنون از منظرهای متفاوتي به واقعه عاشورا پرداخته شده و انديشمندان شيعي و غير شيعي، هر يك به تناسب داشتهها و دانستههاي علمي خود، به تجليل و یا تحليل اين واقعه نشسته و درسي از آن آموختهاند.
معلم انقلاب مرحوم دكتر علی شريعتي دو نوع نگاه به واقعه عاشورا را در آثار خويش صورت بندي كرده است. در نگاه اول كه ميتوان آن را «عاشوراي سياه» ناميد، هر چه ميبينيم جز قساوت و بيرحمي نيست. سپاهي چندين هزار نفره در مقابل فرزند پيامبر با ياراني كه عددشان به صد نميرسد قرار ميگيرد، آب بر رويش ميبندد، يكايك آنان را از پيرمرد هشتاد ساله تا كودك ششماهه و نيز خود حسين(ع) را بيرحمانه ميكشد و سر ميبرد، آنگاه بر روي كشتگان اسب ميدواند، خيمههاي زنان و كودكان همراه حسين (ع) را آتش ميزند و آنان را به نحو تحقير آميزي به اسارت ميگيرد و … .
در اين تصوير از چرايي و چگونگي حركت امام حسين (ع) كمتر سخن به ميان ميآيد و به بيان پر سوز و پر احساس وقايع عاشورا كه اغلب با ناراستيهاي فراوان نيز آميخته ميگردد اكتفا ميشود. گريانيدن و سوزاندن دل شنوندگان و خوانندگان هدف اصلي اين رويكرد است. حديث مشهور امام صادق(ع) که: «من بكي أو أبكي أو تباكي للحسين وجب له الجنه؛ هر كس به خاطر حسين بگريد يا بگرياند يا تظاهر به گريه كند بهشت بر او واجب ميشود»، بهانهاي است در دست صاحبان اين رويكرد كه نگاه و هدف خود را مشروع جلوه دهند.
اما شريعتي تصوير از واقعه كربلا را نمايان ساخت كه ميتوان آن را « عاشوراي سرخ » نام نهاد. در اين تصوير به جاي وجوه قساوت و مظالم سپاهيان يزيد، بر وجه حماسي، انقلابي و شورشي حركت امام حسين(ع) انگشت نهاده ميشود. او انساني آگاه و مسؤول است كه در مقابل «مثلث شوم زور، زر و تزوير» كه از صبحدم تاريخ در جدال با «جبهه حق و عدل» بوده است قيام ميكند «تا پرچمي را كه از آغاز تاريخ بشري در دست بنيانگذاران توحيد بوده و يكايك از آدم و انبياي بزرگ حق به ارث رسيده و در پايان، آخرين پرچمدار اين نهضت پيغمبر اسلام(ص) است كه اين پرچم به او رسيده، بعد به علي(ع) و حسن(ع) رسيده [به اهتزاز درآورد]. اين پرچمي است عليه نظام سه بعدي حاكمي كه يك دين داشته (دين شرك) تنها اسمش فرق دارد، دين ضد مردم به نام خدا و خدايان، دين معبد، دكان، قصر». 1
هر يك از اين دو تصوير در جاي خود شايسته تحليل، تجليل، درسآموزي و عبرت اندوزي است. اما پرسشي كه اين نوشته در پي طرح آن است، اين است كه آيا در تابلوي عاشورا ميتوان بالاتر از سياهي و سرخي هم رنگي دیگر ديد؟ آيا غير از عطش و آتش، خون و قيام، مصيبت و قساوت، عقيده و جهاد و …. مكتب عاشورا درسهاي ديگري نيز براي آموختن دارد؟ آيا ميتوان عاشورا و حسين (ع) را «جور ديگر» ديد؟ پاسخ به اين پرسشها تصوير ديگري از واقعه ماندگار عاشورا را در مقابل ديدگان ما مينهد كه ميتوان آن را « فرهنگ عاشورایي » ناميد.
اكنون كه دوره گفتمان انقلابها و شورش و خون و قيام به سر رسيده و عقلا در دنیای امروز بر گفتمان مبتنی بر اخلاق و صلح و حقوق بشر تاکید دارند، شايسته است پويندگان مكتب حسينی (ع) در فرهنگی راه او نيز انديشه كنند. عاشورا هزاران جلوه دارد و بايد با هزاران ديده به تماشايش نشست:
با صدهزار جلوه برون آمدي كه من با صدهزار ديده تماشا كنم تو را
نقطه آغازین فرهنگ عاشورا هم همان مدینه است؛ يعني هنگامي كه حاكم مدينه با دادن خبر مرگ معاويه، از حسين(ع) خواست تا با يزيد پسر معاويه بيعت كند و حسين(ع) گفت:«نه».
ايستادگي بر همين «نه»ي آغازين بود كه چند ماه بعد «عاشورا»ي سرخ و سیاه تاريخ را رقم زد.
ريشه آنچه به نام «نهضت حسيني» قريب به 1400 سال يكي از بنيانهاي تفكر شيعي و الهامبخش صدها حركت و جنبش اسلامي و غيراسلامي بوده است همين «نه»ي آغازين حسين(ع) بود. از اينرو تحليل معنايي و ماهوي اين «نه» پيشنياز و مقدمهای بر شناخت و بررسي هدف و غايت قيام امام حسين(ع) است و تا هنگامي كه «نه»ي آغازين حسين واكاوی نشود، فلسفه این قيام در هالهاي از ابهام باقي خواهد ماند. براي اين منظور، ناگزيريم فهم درستي از مفهوم «بيعت» در گفتمان اسلامي داشته باشيم. در گفتمان اسلامي «بيعت» همان كاركرد «راي» در جامعه امروزی را دارد. بيعت امت اسلامي با پيامبر يا خليفه، به زبان روز يعني راي مثبت شهروندان به رئيس حكومت. كسي كه با خليفه بيعت ميكرد، بدين معنا بود كه حقانيت و مشروعيت حكومت او را به رسميت شناخته و به اوامر و نواهي او پايبند خواهد بود.
در سیره و سلوک حكومتي پيامبر خاتم(ص) و امیرالمومنین علي(ع)، مسلمانان در بيعت با خليفه آزاد بودند. تنها الزامي كه رايندادگان داشتند، اين بود كه عليه حكومت مورد تأييد اكثريت مسلمانان دست به سلاح نبرند. اما اين سنت در زمان يزيدبن معاويه شكسته شد.
اساساً به حكومت رسيدن يزيد انحراف حاكميت اسلامي بود از خلافت به سلطنت. حكومت موروثي در هيچ كدام از قرائتهاي شيعي و سني از اسلام وجود نداشت چنانکه امام خمینی(س) در کتاب ولایت فقیه خود در این باره می نویسد:
«سلطنت و ولایتعهدی طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهدا(ع) برای جلوگیری از برفراری آن قیام فرمود و شهید شد. برای اینکه زیر بار ولایتعهدی یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد. اینها از اسلام نیست. اسلام سلطنت و ولایتعهدی ندارد.» 2
اما معاويه با نشاندن يزيد بر جايگاه ولايت عهدي خویش، گذشته از آنكه يكي ار مفاد مهم پيمان صلح خود با امام حسن(ع) را نقض كرد، اساساً ماهيت حكومت اسلامي را منحرف نمود و خلافت اسلامي را به سلطنت اسلامي دگرگون ساخت. بنابراين حتي اگر از فسادهاي اخلاقي و ناشايستگيهاي شخصي يزيد بن معاويه بگذريم، حكومت او چه با معيارهاي تشيع، چه با معيارهاي اهل سنت و چه حتي بر اساس پيمان صلح امام حسن(ع) و معاويه، فاقد مشروعيت بود و طبيعي بود كه امام حسين (ع) به چنين حكومتي دست بيعت ندهد. اما بدعت بزرگتر يزيد اين بود كه عدم بيعت را نيز به رسميت نميشناخت. يعني در نظام يزيدي «حق رأي ندادن» و شركت نكردن در انتخاباتي كه يك كانديدا بيشتر ندارد و یا حتی حق «سکوت کردن» و به نوعی حق دادن «رای ممتنع» از شهروندان گرفته شده بود. حسين(ع) يا بايد با بيعت خويش به حكومت يزيد مشروعيت ميبخشيد و يا با كشته شدن خویش حریت و آزادمنشی خود را به اثبات می رساند. راه سومي هم در میان نبود. اينجا ديگر مسئله غصب حكومت مطرح نبود. بحث حسين(ع) با يزيد بر سر اين نبود كه يزيد حق الهي امام(ع) را در حكومت بر مسلمين را غصب كرده است. چرا كه به اعتقاد شيعه، اين غصب از سقيفه آغاز شده بود و حسين (ع) نيز ميتوانست چون علي(ع) و حسن(ع) براي مصالح اسلام از حق خويش بگذرد و سكوت كند. فساد حكومت و شخص حاكم نيز هر چند با يزيد چهره آشكارتري به خود گرفت، سابقه طولاني داشت و موضوع جديدي نبود. اين بار كرامت انساني حسين(ع) را نشانه رفته بودند. حسين بر سر يك دو راهي بود كه يك سوي آن حفظ كرامت انساني و دفاع از اراده آزاد شهروندان در پذيرش حكومت بود و سوي ديگر آن مرگ سرخ. حسين(ع) نه تنها حق مخالفت، كه حق سكوت و راي ممتنع نيز نداشت. يا بايد با تنها كانديداي حكومت، يعني يزيدبن معاويه، بيعت ميكرد و يا كشته ميشد. اينجا بود كه عاشوراي تاريخ آدم رقم خورد. حسين(ع) با تمام قامت ايستاد و گفت:«نه».
آن چه امروز ميتواند مرهمي بر دردهاي انسان قرن 21 باشد، توجه به «جلوه های فرهنگ عاشورا» است كه ضمن در بر داشتن پیامهایی منحصر بفرد، شامل نكات لطيف و دلكش عرفانی، اخلاقي و رحماني نهضت حسينی(ع) است. البته مجال كم و دانش كمتر نگارنده رخصت نميدهد به تمام مؤلفهها و مصاديق جلوهي فرهنگ عاشورا پرداخته شود. با اين حال، به ذكر مجمل چند عنوان بسنده ميكنيم و تفصيل سخن را به پویندگان مكتب حسيني(ع) وا ميگذاريم:
1- تاكيد بر شفافيت و دوري از مخفي كاري؛
امام حسين (ع) و عبدا… بن زبير هر دو از سوي وليدبن عتبه والي مدينه براي اخذ بيعت تحت تعقيب بودند. عبدا… شبانه، مخفيانه و از راههاي فرعي به مكه گريخت، اما امام حاضر به مخفي كاري نشد و از شاهراه به سوي مكه رفت.3
این حرکت امام، در دل خود، این پیام را برای پویندگان راه حق دارد که بهترین نوع مبارزه، فعالیت علنی، آشکار و غیر زیرزمینی است.
2- با دشمنان مروت؛
حضرت حافظ آسايش دو گيتي را در مروت با دوستان و مدارا با دشمنان ميداند، اما امام(ع) پا را از اين فراتر ميگذارد و حتي با دشمن نيز به مروت رفتار ميكند. وقتي قافله سيدالشهدا با لشكر حر روبهرو شد، همهي آنها تشنه بودند. امام دستور داد كه آنها را سيراب كنيد و آب را از آنها دريغ نكنيد. 4
3- امتناع از ترور؛
مسلم بن عقيل(ع) که سفیر الحسین(ع) و شاگرد ممتاز مكتب حسيني است با اين كه بهترين فرصت را براي قتل ناگهاني ابن زياد را در دست دارد، دست به چنين كاري نميزند و در مقابل اعتراض دوستان، اين حديث نبوي را متذكر ميشود كه «الإيمان قيد الفتك؛ ايمان، ترور را حرام كرد.» 5
4- سعي در عدم درگيري مسلحانه؛
وقتي سپاه حر مانع پيشروي كاروان امام حسين (ع) شد، امام فرمود: شما در نامههايتان از من خواسته بوديد كه به كوفه بيايم حال اگر منصرف شدهايد، از همان راهي كه آمدهام باز ميگردم. 6
5- هرچه آن خسرو كند، شيرين است؛
زيبا ديدن جهان و رضايت قلبي از تقدير الهي بزرگترين پيام عارفان است . از اين روست كه سید الشهدا (ع) در آخرين لحظات حيات خويش وقتي لبان خشكيدهاش را به سختي تكان ميدهد به جاي نفرين و لعن و «مرگ بر….» ميفرمايد:« الهي رضاً بقضائك و تسليماً لأمرك ؛ خدايا راضي به قضاي توام و تسليم امر تو.» و زينب(س) اين پيامآور بزرگ حماسه عاشورا پس از آن همه مصيبت كه بر او و بستگانش رفته است، ميگويد«ما رأيت إلا جميلا؛ جز زيبايي چيزي نديدم.»
این مقال را با کلامی از فرزند عاشورایی سیدالشهدا(ع)؛ امام راحل عظیم الشان(س) به پایان می برم:
سلام بر حسین بن علی که با یاران معدود خویش برای برچیدن بساط ظلم غاصبان خلافت بپاخاست و از ناچیز بودن عِده و عُده به خود خیال سازش با ستمگر را راه نداد و کربلا را قتلگاه خویش و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فریاد «هَیهات منّا الذلّه» را به گوش حق طلبان رساند. 7
پی نوشتها:
1-دکتر علی شریعتی- بینش تاریخی شیعه، صص 30 و 41.
2-امام خمینی(س) – کتاب ولایت فقیه، صفحه 11
3-تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 351
4-نفس المهموم، ص 93
5-تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 363
6-همان، جلد 5، صص 401 و 402
7-امام خمینی(س)- صحیفه امام؛ جلد 20- صفحه 87
*بخش هایی از مطالب و منابع تاریخی این مقاله از متن سخنرانی ها و مقالات اساتید حوزه و دانشگاه اقتباس شده است
دیدگاه شما