کاشان نیوز-جابر تواضعی: مستندهایی که این بار از ۲۱ تا ۲۴ آبان به همت موزه منوچهر شیبانی در «پاتوق پاییزه فیلم کاج» به نمایش درآمد، رویکرد مردمشناسی داشت. فرهاد ورهرام یکی از مستندسازان قدیمی این حوزه، به بهانه نمایش دو فیلمش «بازار اردهال» و «دیروز و امروز، ابیانه» در روز اول حضورش، از چندوچون این سبک فیلمسازی گفت و در «کارگاه مستند» روز دوم، از چگونگی ساخت مستندهایی از این دست. خیلی جالب است که با اینکه ورهرام زاده بروجرد است، تا حالا هیچ مستندی برای منطقه لرستان کار نکرده. اما تا دلتان بخواهد برای کاشان فیلم ساخته و در طول این سالها آنقدر آمده و رفته که محلهها و آداب و رسوم منطقه را از کاشانیها بهتر میشناسد. حتی مستندی دارد به اسم «قتل شتر» درباره عید قربان و شترکشان که کاش نسخهای از آن موجود بود و دستهجمعی آن را میدیدیم.
«سرخ دمسفید» با موضوع عشقبازی و گروبندی کبوتر، موضوع بکری دارد. کبوتربازی مخصوصاً تا چند سال پیش که آپارتماننشینی خودش را تحمیل نکرده بود و مسائل اقتصادی مجالی برای نفس کشیدن میگذاشت، یکی از تفریحات غالب جامعه بود. هر محله، چند عشق کبوتر حرفهای داشت و با صحنه آدمهای سربههوایی که روی موتور یا ترک دوچرخه آسمان و تیپ کفترهای را رقبا را دید میزدند، زیاد روبهرو میشدیم. «سرخ دمسفید» از این عشق میگوید و اینکه این آدمها هنوز کم نشدهاند. چنین موضوعی با توجه به گسترده بودن و مخصوصاً سختیهای تصویربرداری روز گرو، برای تجربه اول یک فیلمساز کار پرخطری است که معدنچی توانسته با تمهیدهای دیگری آن را بپوشاند و با نمره قابل قبولی از آن بیرون بیاید. ضمن اینکه این مستند غیر از جنبههای سینمایی و مردم شناسانه، از منظر جامعهشناسی و بررسی موضوع چگونگی اوقات فراغت هم قابل بررسی است.
برای فیلم مستند تعاریف مختلفی وجود دارد. اگر وجه تکرارناپذیری امر واقع را مهمترین عنصر یک مستند بدانیم، «تتق تق تق» از این منظر در صدر جدول فیلمهای پاتوق میایستد. فیلمساز در یک بازه چندساله به سراغ شعربافان قدیمی کاشان رفته و زندگی روزمرهشان را ثبت کرده است. اتفاقی که دیگر قابل تکرار نیست. چون دیگر کسی به سراغ این شغل نمیرود و اگر تنفسهای مصنوعی سالهای اخیر نبود، بیستسی نفر باقیمانده هم تا حالا این کار را رها میکردند. کما اینکه در انتهای فیلم وقتی فیلمساز بعد چند سال برای پیدا کردن اسم شعربافهایی که با آنها گفتوگو کرده با دوربین روشن به همان شعربافیهایی که در آنها تصویر گرفته میرود، از بسیاری از آنها نشانی پیدا نمیکند. یا مردهاند یا این شغل را رها کردهاند. پایان دراماتیکی که در بستر واقعگرای فیلم، حضور غالب و محتوم مرگ را بسیار عینی و ملموس یادآوری میکند و تن آدم را میلرزاند.
ابوالفضل شاهی خودش را یک هنرمند تجسمی معرفی میکند، اما رسماً یک هنرمند چندرسانهای است. روزنامهنگاری و گرافیک کار کرده و به تناسب موضوعی که با آن روبهرو میشود، عکاسی میکند، شعر میگوید، داستان مینویسد یا فیلم میسازد. تقریباً در اکثر این حوزهها یک یا چند کار مکتوب هم دارد. ویژگی هنرمند چندرسانهای این است که هر بار برای زدن حرفی که دارد، بهترین قالب را پیدا میکند. «تتق تق تق» را هم باید در همین قالب بررسی کرد. مجموعه تصاویری از آخرین بازماندههای نسل شعربافان کاشان و درددل آنها. درددلهایی که ممکن است مورد توجه کسی قرار بگیرد و این مرگ تدریجی کمی به تعویق بیفتد.
شاهی فیلمش را با یک هندیکم ساخته؛ بدون نورپردازی و صدابرداری واضح و درست. ادعایی هم ندارد. «تتق تق تق» فیلم آتمسفر یا فضا است و ارزش تصویریاش در این است که فضایی را به تصویر کشیده که قابل تکرار نیست. غیر از این تجارب قبلی او در شناخت تصویر و عکاسی، در قابهایی که بسته و تصاویری که گرفته به چشم میآید. و شاید عدم احاطهاش به تدوین بوده که باعث شده هر پلان حتی بدون پن و تیلت دروبین و در عین ایستایی، نوعی میزانسن درونی داشته باشد.
شاید وجه مشترک فیلمها و حرفهای این چهار روز این است که منطقه فرهنگی کاشان از جهت فرهنگ و آداب و رسوم موضوعات بکری دارد که هنوز به همه آنها پرداخته نشده و بقیه هم به تعداد آدمهایی که به سراغش میروند، میتواند متنوع و حامل نگاهها و پیشنهادهای تازه باشد.
دیدگاه شما