کاشان نيوز-امیر عباس مهندس: پرسشی که همواره در مواجه با یک اثر هنری مطرح میشود بر محور چرایی بوده و علت آن مخاطب را سوق میدهد به این مساله که این اثر ادراکی بصری است یا میتوان با تحلیل اجزا، شناخت بافت و تعامل با زبان هنرمند مفهوم و قصد مورد نظر وی را به خوانش نشسته و رمز گشایی نمود.
چنانچه بعضی از آثار تنها به واسطه ارتباطی که واقع میشود، میتواند رهیافتی را نشان داده و تعاملی بر بستر آگاهی رقم زند. به تعبیر دیگری آیا اثر هنری یک ساختار مستقل و بی واسطه با اتفاقهای بیرون اثر است یا وابسته به جریانهای محیطی و شرایط جامعه است که در شكلگیری و خلق اثر اگر نه مستقیم حتا در حد ایده یا حرکتی به مثابه همراهی و تائید یا اعتراض آن را جست. این مهم ممکن است در ردیف معنایی متریال، نشانه و نمادهای مستتر و حتا عیان در اثر خوانشی را نشان دهد. در همین راستا است که جریان فهم، آگاهی تاریخی و زندگی زیسته مورد عنایت و توجه قرار میگیرد. قابلیت خوانش از منظری متفاوت، تاویل یا به کلامی هرمنوتیک و تحلیل را در پی دارد. چراکه انسان همواره در بستر کنش است که بر معنای درونی مسالهی مطرح شده واقف و بر آن توفیق مییابد.
در چنین سیری رجوع به نظریههای تبیین یافته هنری و تحلیلهای فنی، کنکاش های روان شناختی اثر یا حتا زیر ذره بین بردن احساس هنرمند تاملی کوشش نگارانه در جهت توفیق گرهگشایی اثر یا ساده و معنا کردن متن به جهت تعامل با هنرمند یا مولف بوده که کشف و وصول به جهان بینی وی امری بعید و دور از ذهن نخواهد بود.
در مواجه با بعضی آثار، مخاطب ناچار است سابقه یا آگاهی تاریخی را مورد توجه قرار دهد. اگرچه میتوان برای توضیح آگاهی تاریخی، زندگی زیسته هنرمند را به قصد مصادره مطلوب مثال آورده و به تحلیل پدیدارشناسانه تامل ورزید. چون تقابلها، همسان پنداری ها، تفسیر و تاویل های واشکافانه و محتمل یا حتا نامحتمل و خویش به جای هنرمند انگاری یک اثر، ایونت یا جریان هنری به ارتقا آگاهی یا حالت روحی مخاطب انجامیده و نامی بر مبنای تغییر وضعیت میتوان بر آن نهاد.
نقاشیهای آذرخش فراهانی در گالری مریم سیر روایت یا قصهای را نشان میدهد که ریشه و یا نمونههایی از آن به داستانها و فولکلور میرسد و میتوان آنرا به خوانش آگاهی فلسفی در علوم انسانی مرتبط خواند.
نقاشیهایی که با تامل جزئی نگارانه اگرچه خارج از فرم معمول و به شکلی کاریکاتور گونه تصویر شده، اما در کلیت هر قاب بیانگر ساختار اندیشه شده فراهانی میباشد. ردیف نقاشیها بیانگر روایت یا یک قصه است که الزامن میبایست همه نقاشیها را از وحدت فرم و اجرا برخوردار کرده است. تا جایی که بر رنگ های روشن و خطوط درهم تنیده میشود نگاه تحلیل گونه داشت. در مرحله بعد است که مخاطب مجموع نقاشیهای فراهانی را در انیمیشن اپتیکی مشاهده میکند که بیان داستانی و قصهای به نام بینا میباشد که توسط پانیذ رفیعی مهر به انجام رسیده است.
ایونت یا نمایشگاه آذرخش فراهانی به همراهی پانیذ رفیعی مهر آذرماه در گالری مریم در مقابل دیده علاقمندان قرار داشت.
⁶
دیدگاه شما