کاشان نیوز- مرضیه گیلاسی: فریبا وفی نویسندهای است که به تازگی با کتابهایش آشنا شدهام و رمان و داستان در حوزه زنان مینویسد. «حتی وقتی میخندیم» مجموعه داستان کوتاه ۹۲صفحهای فریبا وفی است که با مهارت تمام، گوشههایی از دردهای مشترک زن در این اجتماع را به تصویر کشیده است .این که میگویم با مهارت تمام به خاطر این است که بعضی حرفها و دردها وجود دارند، ولی گفتنشان و مطرح کردنشان جسارت میخواهد و مهارت بیان. این نویسنده روزمرگیهای زنان خانه دار، منفعل بودن شخصیت زن در سایه پررنگ جامعهی مردانه و ورود به دنیای ممنوعه و عشق ممنوعه از سوی زنان را به گونهای طرح میکند که آب از آب تکان نمیخورد و هیچ پردهدری هم رخ نمیدهد اما حرفهای تلنبار شده در ضمیر بسیاری از زنان به زبان میآیند.
بخشهایی ازاین کتاب را باهم میخوانیم:
«ما چهار زنیم. وقتی دور هم جمع میشویم میتوانیم بخندیم حتی اگر غمگین باشیم. حرفهای ما از بچههایمان شروع و به مردهایمان ختم میشود. حالا ما یکدیگر را میشناسیم و میدانیم که هر کدام چگونه خیانت میکنیم. یکی از ما وقتی عصبانی است کبابی به آب دهان برای شوهرش میپزد یکی از ما مردش را غارت میکند آشکار و پنهان. او حتی میتواند قبض آب و برق برای تیغ زدن شوهرش جعل کند.»
فریبا وفی خیلی ساده و صمیمی مینویسد. از زنهای همین جامعه مینویسد، همینها که دوروبرمان هستند. اولین اثر این نویسنده رمان بلند «پرنده من» نیز هست که دقیقا راجع به دغدغه های دنیای زنانه است که گاهی رهایی از آنها غیرممکن است. او در نوشتههایش دردی مزمن و زخمی کهنه را در دنیای زنان این اجتماع کالبد شکافی میکند و با مهارت و رندی خاصی حرفهایی را از زبان شخصیتهای داستانهایش مینویسد که به سختی بشود رودرو و چهره به چهره مطرح کرد. تقریبا راوی همه داستانهایش زنانی در قالب همسر، خواهر، معشوقه و نامادری هستند که هرکدام از دنیای منفعل گونهی زنانهیشان میگویند و مینالند تا حدی که من خواننده هم از این انفعال خسته میشوم، ولی به یاد دارم که این انفعال در میان بخش بزرگی از زنان حقیقت دارد و خواندن داستانها ما را با این رنج اجتماعی آشنا میکند.
«سازی برای من» عنوان یکی از داستانهای کوتاه این کتاب، ماجرای زنیست که روزمرگیهایش را در قالب نامهای برای دوستش که در فرنگ است مینویسد، بخشهایی از این روزمرگیها را باهم میخوانیم:
«هر روز اصغر نوشین را به مهد میبرد. من هم افشین را یا به کلاس میبرم یا با خودم به کارگاه خیاطی و گاهی برایش جغد یا خرگوش درست میکنم. ظهرها خسته برمیگردم. بچهها را میخوابانم و شروع میکنم به نظافت و تهیه غذای شب. اصغر که آمد شام میخوریم و اگر حالی باشد بیرون میرویم و به آدمهای دلمردهتر از خودمان نگاه میکنیم و بستنی میخوریم. بعد برمیگردیم و میخوابیم. تنها اتفاق جدید زندگی من آقای کمالی است .اتاقک مخروبه بغل کارگاه را صاحب ملک به او اجاره داده. او مردی مهربان با موهای ژولیده است که سه تار میزند. بعد از دو روز آن اتاقک مخروبه را تبدیل به کلبه آراستهای کرده است. او سه شاگرد دارد که آن ها را تعلیم سه تار میدهد. وقتی ساز میزند ما همه ساکتیم و گوش میدهیم. اصغر یک روز آمده و او را دیده، فکر میکند خل و چل است. افشین به اصغر گفت که کت آقای کمالی پاره شده بود و من برایش دوختم. اصغر ناراحت است. آقای کمالی برای افشین یک پرنده درست کرد. اصغر شکم پرنده را درید. امروز افشین را سر کار نبردم. آقای کمالی سراغش را گرفت. به اتاقش رفتم سه تار میزد و من به آوای سه تارش از صمیم قلب گوش سپردم…»
گزیدههایی دیگر از این کتاب:
-وقتی همه چیز مشترک میشود اختصاصی بودن یک چیز لذت خاصی به آدم می دهد. (ص ۵)
-اعتماد پرنده خوشگلیه که نباس از دلت پر بزنه و بره، میفهمی؟ والا بیچاره میشی. (ص۱۳ )
– با چشم خیلی کارها میشه کرد. میشود باهاش دید و کاری کرد که دیده شوی. (ص ۱۷)
-زنها با جزییات است که به شناخت میرسند. به شناخت چیزی در عمق زندگی. بیشتر آنها از کلیات چیزی نمیدانند ولی جزییات مثل دانههای مروارید در صدف ذهنشان پنهان است تا در صورت پیدا شدن نخی، گردنبندی از آن درست کنند. ( ص ۷۷)
مجموعه داستان «حتی وقتی میخندیم» را نشر مرکز در سال ۷۸ منتشر کرده که اردیبهشت امسال به چاپ چهاردهم رسیده است. این کتاب با قیمت ۱۱۵۰۰ تومان در کتابفروشیها موجود است.
دیدگاه شما