کاشان نیوز: بخشهایی از مصاحبه سعید حجاریان با روزنامه اعتماد را می خوانید:
درباره ترور شما پس از ۱۴ سال، مجددا جریان تبلیغاتی از سوی اصولگرایان ایجاد شده که این ترور را به اصلاحطلبان نسبت دادهاند، کجای این ترور به اصلاحطلبان مربوط است؟ آمریت، عاملیت، طراحی یا پشتیبانی؟ اصولا خود شما درباره ترور به چه نتیجهیی رسیدید؟
من در سالهای پس از آن اتفاق بنا نداشتهام به این موضوع وارد شوم و درباره آن بحثی داشته باشم. اکنون نیز بنا ندارم اما چون اخیرا دوباره در این ارتباط ادعاهایی مطرح شده در همان حد به این موضوع میپردازم. ببینید زمانی که من در بیمارستان سینا در حال اغما بودم، دستگاههای امنیتی رسمی کشور اعلام کردند که گروه ترور من دستگیر شدهاند و به این امر اعتراف نیز کردهاند. حال اینکه آیا واقعا کار اینها بوده یا نه، به دستگاههای امنیتی و خودشان مربوط است اما چون اقرار کردند و «اقرار العقلا علی انفسهم جایز»، این اقرار میتواند بینهیی باشد بر اینکه ترور کار خود آنها بوده است.
هویت این گروه چه بود؟
این گروه که یک تیم ۱۲- ۱۰ نفره بودند در واقع میتوان آنها را باند نامید. این باند متعلق به جایی به نام دخمه بود. موضع سیاسی اهالی دخمه نیز که جایی در شهرری است از قدیم معلوم بوده است. فرمانده وقت سپاه، سردار صفوی هم در مصاحبه با خبرگزاری فارس اعلام کرد که ضارب بسیجی بوده است.
پس اصلاحطلب نبودند و باز اقدامات مشابهی را هم تکرار کردند؟
همین تیم در سال ۱۳۸۲ به خوابگاه دانشجویان در خیابان طرشت حمله کردند و اینبار با شکایت نیروی انتظامی در زمان قالیباف دستگیر و محاکمه شدند. نکته جالب در آن محاکمه این بود که در کیفرخواست عامل ترور، اعلام شد وی فاقد سوء پیشینه کیفری است یعنی ترور من برایش به عنوان سوءپیشینه حساب نشده بود.
اعضای این دخمه قبل از ترور من هم چند نفر را در شهر ری ترور کرده بودند. در سال ۱۳۸۸ شایعه کرده بودند که عامل ترور در ستاد مهندس موسوی فعال بوده که از نظر من این امر بعید است یا گفتند پدرش اصلاحطلب بوده است.
بعد از گذشت ۱۴ سال از این اتفاق، چه دستهایی واقعا پشت این خشونتخواهی سازمان یافته بود؟
یک بار میگویند منافقان بودند، یک بار میگویند اصلاحطلبان، یک بار میگویند اسراییل، بالاخره بیایند بررسی کنند و به مردم بگویند چه کسی و با دستور چه کسی و برای چه ترور کرد؟ما میگوییم چرا اینها را شفاف نمیکنید؟ همیشه میگویند گفته شد، چرا نمیآیند یک بار علنی و شفاف بگویند؟ کیهان کتابی در تیراژ بالا چاپ کرد و توسط وزارت ارشاد درمدارس بطور رایگان توزیع شد که نویسنده آن مدعی شده من خودم، خودم را ترور کردم. چطوری من این کار را کردم؟ بهتر است عوامل ترور را بیاورند و بگویند چطور ترور کردند؟ چه کسی دستور داد؟ چه کسی اجرا کرد؟
این خشونتها توجیه ایدئولوژیک داشت؟
این موضوع از زمانی شروع شد که آقای م-ی گفتند که من میخواهم یک حرفی را بگویم اما نمیگویم چون اگر بگویم، میگویند تروریست هستم. اما آیه «واعدوا لهم ماستطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم» را خواند و گفت این «ترهبون» میدانید یعنی چه ؟ یعنی ترور! ما این را نقد کردیم و به ایشان گفتیم شما چه اسلامشناسی هستید که قرآن را اشتباه ترجمه میکنید؟ ترهبون در عربی به معنای ترور است اما در عربی قدیم که مبنای ترجمه و تفسیر قرآن است به معنای ترس است.در عربی قدیم کلمات دیگری معنی ترور میدهند. شما چرا ترور را به قرآن نسبت میدهید؟ این حرفها را زدم و بعد ترور من اتفاق افتاد.
با پیروزی آقای روحانی، بار دیگر بسیاری از فعالان اصلاحطلب، امیدوار به فعالیت جدیتر احزابشان شدند. برخی درباره بازگشت احزاب اصلاحطلب، اعتقاد به لزوم تغییر ساختاری دارند. مثلا درباره حزب مشارکت یا سازمان مجاهدین میگویند باید با اسمی دیگر یا ساختار دیگر به عرصه بازگشت و بعضی هم معتقد به حفظ ساختار قبل هستند. نظر شما چیست؟
من معتقدم حزب مشارکت باید با همان ساختار و اسم فعالیت کند. حزب مشارکت منحل نشده، بلکه به صورت غیرقانونی جلوی فعالیتش گرفته شده است و پس از رفع موانع باید به همان صورت قبل بازگردد و فعالیتش را ادامه دهد.
برخی پیشنهاد شورای فرماندهی اصلاحطلبان، با رهبری چهرههایی مانند آقای هاشمی، آقای خاتمی، سید حسن خمینی و آقای موسوی خوئینی را مطرح میکنند. شما در شرایط کنونی، شورای رهبری را به نفع جریان اصلاحطلب میدانید یا محوریت آقای خاتمی را؟
من تشکیل جبههیی با محوریت تلفیقی احزاب و افراد را بهتر میدانم، یعنی این افرادی که گفتید و چند نفر دیگر از افراد بعلاوه احزاب محور فرماندهی شوند.
از زبان برخی چهرههای اصلاحطلب میشنویم که اصلاحطلبان در دوره آینده باید از هاشمی و خاتمی عبور کنند. همانطور که در دوره اصلاحات نیز شاهد بودیم که بحثهایی مثل عبور از خاتمی توسط تحکیم و خروج از حاکمیت توسط برخی چهرهها مانند آقای عبدی مطرح شد. شما نسبت به سیاست عبور از خاتمی و هاشمی چه نظری دارید؟
در دوره اصلاحات به نظرم شعار عبور از خاتمی اشتباه بود، اما شعارخروج از حاکمیت، تندروی نبود. الان هم عبور از هاشمی وخاتمی اشتباه است. آقای هاشمی الان مواضع خوبی دارد. اما درباره انتخابات مجلس ششم که مورد نظر شما است، ما به عنوان روزنامهنگاران، یک لیست داشتیم که خیلی هم موفق بود و علیرضا رجایی هم از لیست ما رای آورد. همانجا من گفتم که فائزه هاشمی را باید در لیست بگذاریم و گذاشتیم، اما یک اصلی داشتیم و آن این بود که لیست ما باید با جناح راست مرزبندی داشته باشد و برای همین کسانی که در لیست راستها هستند را ما در لیست نگذاریم. با محسن رضایی صحبت کردیم که از لیست راست خارج بشود تا در لیست اصلاحطلبان قرار بگیرد، اما خارج نشد و از لیست اصلاحطلبان حذف شد. درباره آقای هاشمی نظر برخی اعضا این بود که با وجود اینکه در لیست راست است اما ما هم ایشان را در لیست بگذاریم، اما نظر اکثریت جمع این نبود و آقای هاشمی در لیست قرار نگرفت و به خاطر همین فائزه هاشمی هم خودش را از لیست ما خارج کرد. البته بعد از آن مقطع، رابطه اصلاحطلبان با آقای هاشمی خوب شد. حتی درهمین انتخابات اخیر هم تنها کسی که گفت آقای هاشمی در دقیقه نود میآید و رای خوبی هم میآورد من بودم.
آقای حجاریان، دولت روحانی شعار اعتدال را میدهد. اعتدال روحانی تا چه حد با اصلاحات خاتمی همپوشانی دارد؟ انتظارات اولیه این بود که دولت روحانی، کابینه بیشتر اصلاحطلبانه داشته باشد؛ آیا امروز با این کابینه، میتوان ادعا کرد که رای اصلاحطلبان به روحانی، امتیاز سیاسی را هم در پی داشته و دولت روحانی، کابینهیی از جنس اصلاحطلبان است؟
به نظرم دولت در مجموع یک مقداری از اعتدال به سمت راست نزدیکتر است. معنی اعتدال میانه صرف نیست، معنای دقیقترش انصاف است. اگر این تعریف را قبول داشته باشیم، این سوال را جواب دهیم که اگر یک چوبی داشته باشیم که یک طرفش ۸۰ کیلو و طرف دیگرش ۲۰ کیلو باشد مرکز ثقل آن چوب در حالت آزاد کجا هست؟ در وسط آن یا نزدیکتر به وزنه سنگینتر؟ این مثال را برای این زدم که به طور دقیقتر به آرای آقای روحانی در انتخابات دقت کنید. آرای ایشان سه برابر آرای نفر اول اصولگرایان، آقای قالیباف بود و این به معنای آن است که اعتدال به معنای رعایت انصاف و عدل نه صرفا میانه، باید به وزن سنگینتر اصلاحطلبان در دولت بینجامد که این به اندازه کافی دیده نمیشود. بنابراین اعتدال یعنی تقسیم منصفانه نسبت به پایگاه رای، نه صرف حد وسط راست و چپ.
گفتمان کلیدی این دولت سیاست خارجی است و به نظر میرسد این دولت موضوع تنش زدایی وحل مسائل سیاست خارجی را به عنوان تمرکز خود مطرح کرده است و میخواهد با توجه به آن مسائل دیگر را حل کند. به نظر شما این کلید، به عنوان شاه کلید در رفع بحرانهای پیش روی روحانی جواب میدهد؟
توجه داشته باشید که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است و اولویت دولت باید حل مسائل داخلی باشد. اگر مسائل داخلی حل شود، مسائل خارجی هم به تبع آن حل میشود، نمیشود به دنبال حل مسائل خارجی بدون حل مسائل داخلی باشیم. به نظرم دولت باید اولویت خود را بر حل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داخل کشور بگذارد. دولت میگوید تا تحریمها برداشته نشود، مسائل اقتصادی حل نمیشود و مسائل سیاسی و آزادیهای اجتماعی هم در اختیار دولت نیست. مسائل سیاسی مثل حصر یا آزادیهای اجتماعی هم که در اختیار دیگران است.
مسائل اقتصادی فقط مربوط به تحریمها نیست. رانتها و سوءِ مدیریتهای زیادی وجود دارد که دولت باید آنها را رفع کند، در واقع دولت باید کارا شود. درباره مسائل اجتماعی و آزادیهای اجتماعی هم نمیپذیرم که بگوییم مسوول گروههای دیگر است. دولت مسوولیت اصلی برای پاسخگویی به این خواست مردم را دارد.
دیدگاه شما