جابر تواضعی-بارها گفتهاند و گفتهایم که اصل تئاتر، همراهی و همنفسی با تماشاگر است و این جز با نمایش عمومی اتفاق نمیافتد. این حرف برای تئاتر نحیف شهری مثل کاشان، نمود بیشتری پیدا میکند. این وسط تنها کاری که از دست جشنوارهها برمیآید، چیزی نیست جز اینکه بودجه لاغر فرهنگی شهر را ببلعند و البته کارنامه و بیلان کاری مسئولان و دستاندرکاران را فربه کنند.
یادتان باشد که داریم از برگزاری جشنوارهای شهری حرف میزنیم. وگرنه نقش مفید و مؤثر جشنوارهها در سطح منطقهای و ملی ـ بهشرط رعایت اعتدال البته ـ قابل انکار نیست. روی سخنم به طور خاص برگزاری جشنواره مهر است که اگر اشتباه نکنم امسال کیک هشتمین سال تولد و برگزاریاش را فوت کرد و مسئولان از وعده بینالمللی شدنش را بهعنوان کادوی تولد رونمایی کردند.
ما در حد و اندازه کشوری، رویداد هنریای بزرگتر از جشنواره فیلم فجر نداریم. این جشنواره هم سالها است پیشوند «بینالمللی» را با خودش یدک میکشد. ولی کیست که نداند این عنوان بیشتر از یک شوخی تلخ نیست. شوخیای که حتی حرف زدن از آن از ملاحتش کم میکند. پس باید در سکوت به آن لبخند زد.
حالا که خودمانیم و غریبه بینمان نیست، واقعاً جشنواره تئاتر مهر در این سالها چه گلی بهسر تئاتر شهر زده؟ چه استعدادی را کشف کرده و کدام نوگل ناشکفتهای را به باروری رسانده؟ از جشنواره تئاتر مهر چه کاری برآمده جز بسیج مقطعی هنرمندان تئاتر شهر برای یک یا دو اجرای خاص یا بازی ندادن آنها و ایجاد دلخوری و سرویس دادن به کارهای اغلب ضعیف شهرستانهای دیگر؟ واقعاً جایگزینی اجراهای عمومی مداوم با برگزاری این جشنواره یا کارهای مقطعی مشابهش، بیلان کاری مسئولان را پروپیمانتر نمیکند؟
حالا گویا به هر دلیلی لزوم این کار برای عزیزان روشن شده و شاهد تداوم اجرای نمایشهای مختلفی در فرهنگسرای مهر هستیم. باید دید این نگاه و رویکرد، با چه سیاستی و چهطور ادامه پیدا خواهد کرد.
در نمایشهایی که تابهحال بهروی صحنه رفته، بیشتر وجه جلب مخاطب مدنظر بوده که به نظرم در فاز اول این رویکرد پذیرفتنی است. اما به مرور باید بیشتر در موردش حرف زد و به نگاه متعادلتری رسید. خبر اجرای نمایش «سر نخ» نوشته حمید امجد میتوانست شروع خوبی برای ایجاد این تعادل باشد.
امجد بازیگر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر باسابقه و مطرحی است که اخیراً بعد سالها تلاش اولین فیلم سینماییاش را هم به اسم «آزمایشگاه» روی پرده سینما دیدیم. اجرای نمایشی از او که در کارهایش به اندازه کافی به مخاطب عام و غیرحرفهای تئاتر هم توجه میکند، میتوانست در این زمینه اتفاق خوب و فرخندهای باشد. اما دیدن اولین اجرای نمایش ثابت میکند که اولین قدم کار یعنی انتخاب متن با سیاست و تدبیر لازم انجام نشده و این چیزی است که بر کلیت کار سایه می اندازد.
«سر نخ» داستان یک مرد روستایی تازه شهرنشین است که برای گرفتن مجوز تعمیر سقف خانهاش راهی شهرداری و ادارههای مختلف مربوطهاش میشود. اما این داستان آنقدر ادامه پیدا میکند که بچهاش بزرگ میشود و عروسی میکند و تصمیم میگیرد خانه دربوداغان پدر را بکوبد و جایش آپارتمان بسازد. بعید میدانم حتی خود نویسنده هم حاضر باشد متنش را یکبار دیگر بخواند؛ روایتی در مذمت مهاجرت به شهر و انتقاد از بوروکراسی اداری و دیوانسالاری حاکم بر دهه 60 که خوراک طنزهای «صبح جمعه با شما» و «بعد از خبر» آن موقع بود. معلوم است که این دغدغه همچنان با جایگزینی پیک و چاپار آن دهه با انواع و اقسام وسیلهها و امکانات ارتباطی مثل فکس و ایمیل و خلاصه دوره دولت الکترونیک همچنان وجود دارد. ولی دیگر «مسأله» روز نیست و جایش را به موضوعات بهروزتر و مهمتری داده. بنابراین هرجور فکر میکنم نمی فهمم که چرا رضا رادبخت نازنین به سراغ این متن رفته و بزرگواران فرهنگسرا و سازمان رفاهی تفریحی شهرداری چرا آن را به عنوان یک تئاتر آموزشی انتخاب کردهاند. چون گذشته از این، از هر طرف که نگاه کنی اجرای این کار برای شهرداری و اعوان و انصارش یکجور خودزنی بهحساب میآید. لطفاً پای آزادی بیان و انتقادپذیری و اینجور چیزها را هم به بحث نکشانید که این روزها چیزی که زیاد داریم، دقیقاً همین چیزها است.
گمانم روش اجرای متن هم با چیزی که مدنظر امجد بوده زمین تا آسمان فرق دارد. درست است که کلیت داستان از نظر ساختاری طنزآمیز است (تلاش مرد وقتی به نتیجه میرسد که دیگر به درد نمی خورد)، ولی به اجتهاد دوستی که متن امجد را خوانده بود، نگاه تلخ امجد کجا و چیزی که میبینیم کجا.
طبیعی است که زوج وحیدرضا صادقپور و سعید خسروی بعد سالها رفاقت خیلی خوب هماهنگ باشند و بازی کمدیشان مخصوصاً با زنپوشی سعید هرکسی را به خنده وادارد. (راستی چه خوب که مشکل زنپوشی یک شبه حل شد!) ولی این دلیل نمیشود که بشود سر هر متنی هر بلایی دست داشته باشیم بیاوریم. ضمن اینکه این دو بزرگوار باید حواسشان باشد که اعتبار هنریشان را کجا خرج میکنند. به همین بسنده می کنم و به نظرم نیازی نیست برای پرداختن به چیزهایی مثل موسیقی کار یا اینکه در اولین اجرا بازیگران هنوز متنشان را حفظ نبودند.
ولی یک دستمریزاد هم باید به رضا رادبخت گفت. صحنههای هردو سالن فرهنگسرای مهر از هر نظر غیر اصولی و غیر استاندارد است و نوآوری او برای حل این مشکل ستودنی است.
منبع: وبلاگ زیر درخت انجیر
فرهنگ و هنر , یادداشت
درباره تئاتر کاشان به بهانه نمایش «سر نخ» کار رضا رادبخت
چند نکته تکراری و یک دستمریزاد
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=16060
آخرین ارسال ها
-
زر در دستان شماست
-
رعایت حرمت مهمان واجب تر بود
-
برخوردی که با میهمانان در کاشان صورت گرفت مشکل خاصی نبود، لجبازی بود!
-
فراخوانی گفتگو در نقاشیهای محمد آخوندی ارمکی
-
ستاد انضباط شهری کاشان بدل به ابزار شکنجه شهروندان شده است
-
دشت کاشان در شرایط هشدار نارنجی هواشناسی قرار دارد
-
مهدکودکها و پیشدبستانیها و مدارس کاشان و آران و بیدگل فردا تعطیل شد
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
-
حذف تدریجی بازار سنتی کاشان
-
استرک ؛ تاریخی با زبان رمانتیک
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
زر در دستان شماست
-
رعایت حرمت مهمان واجب تر بود
-
برخوردی که با میهمانان در کاشان صورت گرفت مشکل خاصی نبود، لجبازی بود!
-
فراخوانی گفتگو در نقاشیهای محمد آخوندی ارمکی
-
ستاد انضباط شهری کاشان بدل به ابزار شکنجه شهروندان شده است
-
دشت کاشان در شرایط هشدار نارنجی هواشناسی قرار دارد
-
مهدکودکها و پیشدبستانیها و مدارس کاشان و آران و بیدگل فردا تعطیل شد
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
-
حذف تدریجی بازار سنتی کاشان
-
استرک ؛ تاریخی با زبان رمانتیک
دیدگاه شما